حدیث ۱۵ (اخلاق: مراحل کبر)
/۰ دیدگاه/در اخلاق, دروس, سال تحصیلی 98-99 /توسط علی کاشانیموضوع: احادیث کتاب چهل حدیث مرحوم امام (ره)/کبر/ مراحل کبر
درباره مباحث مرحوم امام (ره) در کتاب چهلحدیث، مطالبی است که باید به آنها توجه کنیم:
کبر و خودبزرگبینی باعث اکثر مفاسدی است که در عالم وجود دارد؛ کسانی که اهل کبر هستند، باعث مفاسد زیادی در جامعه میشوند.
کبر سه درجه و مرحله دارد:
مرحله اول: انسان در وجودش، کبر باشد و خودش را از دیگران بالاتر میبیند؛ میگوید: «من از شما بالتر هستم، عقیدهام این است که از شما بالاتر هستم». برخی خود را کوچک میدانند و میگویند: «من قابلی ندارم، ارزشی ندارم، میدانم که دیگران از من بهتر هستند»؛ اما برخی می گویند: «من از همه بالاتر هستم». این روحیه بد کبر در روحیه برخی وجود دارد اما برخی از اینها بهخاطر تقوایی که دارند با این خصلت خود مبارزه میکنند؛ یعنی در ظاهر، کبر خود را میکوبند و نسبت به همه تواضع میکند در مقابل همه، اظهار کوچکی میکند. این کار باعث میشود که آرامآرام خصلت کبری که در وجودش هست را بشکند.
چنین شخصی هم کبر دارد و در خلوت با خود میگوید که من از دیگران بالاتر هستم و همیشه خوبیهای خود را محاسبه میکند بدون اینکه بدیهای خود را در نظر بگیرد. آقای متکبر متواضعنما واقعاً تکبر دارد اما جلو مردم، خودش را متواضع نشان میدهد. این شخص با کبرش مبارزه میکند. باید از این آقا تشکر کرد زیرا لااقل توانسته با کبرش مبارزه کند. به او گفته میشود که بالای مجلس بنشیند اما میگوید که پایین مجلس مینشیند هرچند دلش میخواهد که بالای مجلس بنشیند.
برخی هستند که دوست دارند که دیگران دنبالشان راه بیفتند و احترامشان کنند اما سرش را زیر میاندازد و تنها میرود. تکبر و کبر میگوید: «بگذار عدهای بیایند دور تو و احترامت کنند» اما او سرش را زیر میاندازد و با کبرش مبارزه میکند. یادم هست مرحوم امام (اعلی الله مقامه الشریف) از درس میآمدند، جواب شاگردان را که میدادند به شاگردان میفرمودند: «امری ندارید؟ خداحافظ». گاهی عبا را بر سر میکشیدند و از کوچه باریکی میرفتند؛ حاضر نبود که شاگردان به دنبالش بیایند. ما، خوشمان میآید که چند نفر دنبالمان بیایند ولی مرحوم امام (ره) مثل ما نبود.
یکی از نکات مهم این است که انسان، ممکن است روحیه تکبر داشته باشد اما باید با آن مبارزه کند. دلتان میخواهد بالای مجلس بنشینید اما همان ابتدای مجلس بنشینید؛ این مبارزه است. دلتان میخواهد که برایتان صلوات بفرستند، اعتنا نکن.
مرحله دوم: نمیتواند جلو تکبرش را بگیرد. وقتی وارد مجلس شد مستقیم بالای مجلس میرود و اگر کسی آنجا نشسته باشد، اشاره میکند که آن طرفتر برو تا من هم بنشینم. روحیه کبر دارد و به آن عمل هم میکند. اگر صلوات برایش نفرستادند، ناراحت میشود و میگوید: «شخصیت من چنینوچنان است، چرا کوتاهی کردند، چرا جلو پای من بلند نشدند». اظهار نمیکند اما در دلش به دنبال اجرای کارهای نفسانیش هست. کارهایی انجام میدهد که مقتضای کبرش هست؛ عملش داد میزند که دنبال تکبر است.
مرحله سوم: در دلش کبر دارد، در اعمالش هم نشان میدهد (همیشه دنبال بالای مجلس، مقامات ظاهری، تبلیغات، عکسش فلان جور پخش شود و … است) و با زبان هم ابراز میکند؛ به شما که میرسد میگوید: «عکس من را پخش کن»، به دیگری میرسد میگوید: «چرا از من تبلیغ نمیکنی؟». همیشه در پی آن است که خودبزرگبینی وجودیش را اظهار کند.
خارج اصول ۶۵ (وضع: حقیقت شرعیه)
/۰ دیدگاه/در خارج اصول, دروس, سال تحصیلی 98-99 /توسط علی کاشانیموضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه
خلاصه جلسه گذشته: در جلسه گذشته به بحث صحیح و اعم رسیدیم. بحث صحیح و اعم شبیه بحث حقیقت شرعیه است و برخی اصرار دارند که ثمرهای بر این بحث مترتب نیست و برخی نیز اصرار دارند که این بحث ثمرات زیادی دارد. برای حل شدن این مساله نیاز است که بحث صحیح و اعم را بفهمیم و ببینیم که کدامیک از اقوال موجود در مساله صحیح است و پس از انتخاب قول حق، متوجه میشویم که ثمراتی دارد یا نه. لذا یکی از نکات در اینجا این است که بحث صحیح و اعم در الفاظ عبادات است یا در بحث معاملات هم وجود دارد؟ در بحث حقیقت شرعیه نیز همین را بحث میکردیم که منحصر در الفاظ عبادات است یا در معاملات هم هست؟ عبادات و معاملات به چه معناست؟ عبادات یعنی چیزهایی از طرف شارع که نیت در آنها برای ما شرط است و انجام آن بدون قصد قربت، فایدهای ندارد. وضو، غسل، تیمم، نماز، خمس، زکات و… عبادت است و نیازمند قصد قربت است. سؤال اول: این موارد عبادت است یا نه؟: سجود، رکوع، غسل و مسح سر یا پا. سؤال دوم: معنای لغوی و اصطلاحی سجود، رکوع و مسح متفاوت است یا نه؟ اگر جواب این دو سؤال را بدهید، یکسری مسائل در اینجا حل میشود. مرحوم سید مجاهد میفرماید: «إعلم أنّ ألفاظ العبادات- و هی التی تتوقّف صحّتها على النیّه- على قسمین: أحدهما: ما کان باقیاً على المعنى الأصلیّ و لمینقل إلى المعنى المستحدث الطاری؛ کلفظ السجود و الرکوع و الطمأنینه و الغسل و المسح. و الآخر: ما کان منقولاً فی لسان الشرع إلى معنى جدید حادث باعتبار الشرع؛ کلفظ الصلاه و الحجّ و الصوم الموضوع فی اللغه لمعنى و فی زمان النبیّ (ص) و الأئمّه (ع) لمعنى آخر مربوط بالشریعه»[۱] . ایشان تعدادی مثال بیان کردهاند: یکی از آنها سجود است که معنای لغویاش است. آیا معنای لغوی سجود با معنای شرعی سجود فرق دارد؟ بله. سجود شرایط خاصی دارد و قصد قربت در آن شرط است ولی در سجود لغوی شرط نیست. در رکوع، مسح و غسل نیز همینطور است. معنای لغوی و اصطلاحی اینها متفاوت است. مرحوم سید مجاهد میفرمایند که الفاظ عبادات دو قسمند:
۱. الفاظی که همان معنای اصلی را دارند و فرقی نکردهاند و به معنای جدید نقل داده نشدهاند؛ مانند سجود، رکوع و… . به نظر ما مثالهای ایشان اشکال دارد و معنای لغوی و اصطلاحی این الفاظ، باهم متفاوت است و لااقل در شریعت اسلام در اینها قصد قربت لازم است ولی در معنای لغوی قصد قربت نمیخواهند.
۲. الفاظی که در لسان شارع به معنای جدید حادث به اعتبار شرع نقل داده شدهاند. قسمت دوم درست است ولی در مورد قسمت اول گفتیم که به نظر ما اشکال دارد. پس از این مطالب مشخص میشود که یکی از بحثهای مهم صحیح و اعم، در عبادات است که آیا در جایی که نیت و قصد قربت شرط است، الفاظ رکوع، سجود و… بر صحیح حمل میشود یا بر اعم از صحیح و فاسد؟
خارج فقه ۶۶ (قیافه: حکم تکلیفی)
/۰ دیدگاه/در خارج فقه, دروس, سال تحصیلی 98-99 /توسط علی کاشانیموضوع: مکاسب محرمه/قیافه /حکم تکلیفی
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با اقوال در بحث حکم تکلیفی قیافه شناسی بود.
قول پنجمإن حصل الجزم بالقیافه و ترتّب علیها محرّم حرمت و إلّا کانت مکروههً[۱] .
اگر جزم حاصل شود یا محرّمی (مانند غیبت، تهمت، ایجاد اختلاف در خانوادهها و…) بر قیافه شناسی مترتب شود، قیافه شناسی حرام است؛ وگرنه مکروه است.
چه دلیلی میتوانیم بر این قول اقامه کنیم؟ مسلم است که اگر محرّمی بر قیافه شناسی مترتب شد، حرام است و هرچیزی که متضمن حرام باشد و حرامی بر آن مترتب شود، حرام است. امّا در مورد اینکه جزم باعث حرمت شود: آیا اگر به صورت ظنی و احتمالی بیان شود، حرام است؟ گفتیم که جزم و احتمال در اختیار انسان نیست و امری قلبی است؛ مگر اینکه بگویید که در زمان بیان، بیانش ممکن است قطعی یا احتمالی باشد؛ یعنی گاهی قیافه شناس با قاطعیت میگوید «این زن، مادر این بچه نیست» و گاهی میگوید: «احتمالاً این بچه متعلق به این مادر نیست». در مباحث گذشته مطرح کردیم که همین احتمال هم درست نیست و باعث مشکلات و اختلافات میشود و احتمال هم همان مشکل را ایجاد میکند. پس به نظر ما فرقی ندارد که به صورت قطعی بیان کند یا احتمالی؛ در هر صورت اگر حرامی بر آن مترتب میشود حرام است. پس معیار ما در بحث قیافه شناسی این شد که اگر حرامی بر آن مترتب میشود، حرام است و اگر حرامی بر آن مترتب نمیشود، حرام نیست و در مورد حکم تعلیم، تعلّم و تکسّبش بحث خواهیم کرد.
قول ششم: جواز القیافه و الأحوط استحباباً ترک القیافه مطلقاً[۲] .
برخی از بزرگان می گویند که قیافه شناسی جایز است و حرام نیست ولی استحباب در ترک آن است.
سید طباطبایی (ره) میگوید: «لا بأس به و إن کان الأحوط ترکه مطلقاً»[۳] .
قول هفتم: الأحوط وجوباً ترک القیافه مطلقاً[۴] .
احتیاط واجب این است که انسان دنبال قیافه شناسی نرود مطلقاً؛ چه جزم پیدا شود و چه جزم پیدا نشود، چه حرامی بر آن مترتب شود و چه حرامی بر آن مترتب نشود
ادله قول هفتمدلیل اول: روایت
[۵] حَدَّثَنَا أَبِی ([۶] قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ[۷] عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ[۸] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ[۹] عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ[۱۰] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ[۱۱] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «مَنْ تَکَهَّنَ[۱۲] أَوْ تُکُهِّنَ لَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِنْ دِینِ مُحَمَّدٍ (ص)». قُلْت: فَالْقَافَهُ؟ قَالَ: «مَا أُحِبُّ أَنْ تَأْتِیَهُم وَ قَلَّ مَا یَقُولُونَ[۱۳] شَیْئاً إِلَّا کَانَ قَرِیباً مِمَّا یَقُولُونَ». وَ قَالَ: «الْقِیَافَهُ فَضْلَهٌ مِنَ النُّبُوَّهِ ذَهَبَتْ فِی النَّاسِ[۱۴] »[۱۵] .…»[۱۶] .
برخی از فقها به این روایت استدلال کردهاند[۱۷] [۱۸] .
بررسی سند روایت: تمام روات این روایت امامی و ثقه اند و این روایت مسنده و ظاهراً صحیحه است.
امام صادق (ع) میفرمایند: کسی که کهانت کند یا برای او کهانت کنند، از دین پیامبر (ص) بری شده است. راوی میگوید: قیافه شناسی چطور؟ آن هم به همین شدت است؟ حرمت دارد؟ امام (ع) میفرماید: من دوست ندارم به قیافه شناس مراجعه کنم. از جمله «مَا أُحِبُّ أَنْ تَأْتِیَهُم» کراهت فهمیده میشود. دستور نمیدهند که به طور کلی ترک شود. قیافه شناسها حرف تازهای نمیزنند و همان چیزی را که شما میفهمید را می گویند. شما هم گاهی فردی را میبینید و می گویید از «قیافهاش خوشم آمد»، «صداقت دارد»، «نورانی است»، «از قیافهاش خوشم نیامد، مرا نگرفت» و… . قیافه شناس نیز همین را میگوید و گاهی کم و زیادش میکند و حرف تازهای ندارد و از خود میبافد. امام (ع) میفرمایند: قیافه شناسی، یک زیادی است که پیامبران دارند و مردم ندارند ولی در مردم هم مقداری هست و بین مردم هم آمده است. این زیادی خوب است یا نه؟ اگر یک زیادی است برای پیامبران و درایت است و تیزهوشی و…، پس خوب است.
سید عاملی (ره) میفرماید: «لایدلّ على الجواز[۱۹] قوله (ع) فی خبر «الخصال»: «الْقِیَافَهُ فَضْلَهٌ مِنَ النُّبُوَّهِ ذَهَبَتْ فِی النَّاسِ حِینَ بُعِثَ النَّبِیُّ (ص)[۲۰] »[۲۱] .
برخی مانند صاحب مفتاح الکرامه، خواستهاند بگویند که این برای پیامبر (ص) خوب است ولی برای مردم بد است و از این روایت برداشت کردهاند که مردم حق ندارند این کار را انجام دهند و این روایت بر جواز دلالت نمیکند. در حالی که «مَا أُحِبُّ أَنْ تَأْتِیَهُم» بر جواز دلالت میکرد؛ یعنی من دوست ندارم مراجعه کنم ولی حرام نیست و این عبارت ظهور در حرمت ندارد و کراهت استفاده میشود.
شیخ نجفی (ره) میفرماید: «ما ورد فی بعض الأخبار من أنّ القیافه فضله من النبوّه و العمل علیها منهم (ع) فی بعض الأحیان محمول على ما لاینافی المقام المجمع علیه نقلاً و تحصیلاً[۲۲] »[۲۳] .
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند: مواردی مثل ماجرای امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، که در آنجا هم حضرت فرمودند که شما اگر میخواهید بیاورید ولی من دوست ندارم، در جایی است که محرّمی بر آن مترتب نباشد. این روایات دلالت میکند که قیافه شناسی نزد امام رضا (ع) و پیامبر (ص) انجام شده است ولی به آن رغبتی ندارند و آن را حجت نمیدانند و در این موارد محرّمی در کار نبوده است. از مجموع این روایات استفاده میشود که اگر محرّمی در جریان قیافه شناسی محقق نشود، قیافه شناسی مرجوح و مکروه است و نمیتوانیم به حرمت حکم کنیم. این برداشت صاحب جواهر است و به نظر ما حرف درستی است و همان حرفی است که ما قبلاً مطرح کردیم و البته گفتیم که محرّم، منحصر در بیان جزمی نیست و احتمال را هم شامل میشود. این که بگویید «این شخص احتمالاً زناکار است»، «احتمالاً به دین التزام ندارد»، «احتمالاً شرابخوار است» و… تهمت است و حرام است. اگر شخصی را در جامعه در معرض بی احترامی قرار دهید و حرفی بزنید که باعث شود آن شخص از نظر جامعه بیافتد و اعتبارش ساقط شود، گناه است. برداشت ما این است که از مجموع روایات میتوانیم استفاده کنیم که قیافه شناسی مرجوح است و حرمت را نمیتوانیم استفاده کنیم و فقط در صورتی که حرامی بر آن مترتب شود، حرام خواهد بود. اگر حرامی بر آن مترتب نشود، حرام نیست؛ مثلاً شخصی با قیافه شناسی، دزد اموال شما را پیدا کند.
دلیل دوم: اجماع[۲۴]
دلیل سوم: اطلاق فتاوا[۲۵]
لینک های جالب
در اینجا چند لینک جالب برای شما گذاشته ایم. لذت ببرید! :)صفحات
دسته بندی ها
- آثار
- اخبار
- اخبار دروس و موسسه
- اخلاق
- اسلایدر
- بیانات
- تصاویر
- تصاویر ۱۴۰۲
- تصاویر سال ۱۴۰۰
- تصاویر سال ۱۴۰۱
- تصاویر سال ۹۶
- تصاویر سال ۹۷
- تصاویر سال ۹۸
- تصاویر سال ۹۹
- تفسیر
- خارج اصول
- خارج فقه
- دروس
- دستهبندی نشده
- دیدارها و مناسبت ها
- زندگی نامه
- سال تحصیلی ۹۷-۹۶
- سال تحصیلی ۹۷-۹۶
- سال تحصیلی ۹۷-۹۶
- سال تحصیلی ۹۷-۹۶
- سال تحصیلی ۹۸-۹۷
- سال تحصیلی ۹۸-۹۷
- سال تحصیلی ۹۸-۹۷
- سال تحصیلی ۹۸-۹۷
- سال تحصیلی ۹۸-۹۹
- سال تحصیلی ۹۸-۹۹
- سال تحصیلی ۹۸-۹۹
- سال تحصیلی ۹۸-۹۹
- مناسبت ها
- نشست ها
- ویدئوهای سال ۹۶