خارج اصول ۹ (مباحث الفاظ، وضع: تعارض احوال)


خارج اصول ۹ (مباحث الفاظ، وضع: تعارض احوال)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /تعارض احوال

خلاصه جلسه گذشتهصحبت در تعریف نسخ بود. تعریف اولی که برای نسخ بیان کردند، این بود که: «إنّ النسخ هو رفع الحکم الشرعیّ بطریق شرعیّ متأخّر». [۱]

تعریف دوم نسختعریف دوم این است: «که حقیقت نسخ، تخصیص در ازمان است»[۲] . . ما یک تخصیص گاهی در افراد داریماست، و گاهی یک تخصیص در ازمان. وقتی می‌گویید: «اکرم العلماء»، در این مورد ما سه نوع عموم داریم: یک ۱ـ عموم افرادی، دارد یعنی تمام علما؛. یک ۲ـ عموم ازمانی دارد،. یعنی «اکرم العلماء فی ی کل زمان»؛. یک ۳ـ عموم دیگر هم دارد که عبارت است از عموم مکانی،؛ یعنی «اکرم العلماء فیی کل مکان». نسخ، تخصیص در ازمان است.

آیا تعریف دوم با تعریف اول فرق دارد؟ به نظر می‌آید این دو باهم فرقی ندارند.

تعریف سومبرخی تعریف دیگری ارئه داده‌اند و گفته‌اند: «حقیقه النسخ هو بیان انتهاء مدّه استمرار الحکم»[۳] ظاهر حکم اول این بود که استمرار دارد ولی وقتی حکم دوم آمد استمرارش برداشته شد.. و این را هم در جلسه قبل گفتیم که امام خمینی (ره) فرموده‌اند که: نسخ، اثباتاً رفع است اثباتا و ثبوتاً دفع است اثباتا.[۴]

تعریف چهارم«النسخ تخصیص فی الزمان و مبیّن لأمد الحکم و کاشف عن کون الحکم موقّتاً».[۵]

به نظر ما این تعریف همان محتوای تعریف قبلی است.

تعریف پنجم«النسخ‌ عباره عن تقیید الإطلاق». [۶]

به نظر ما این تعریف بسیار اجمال دارد و بیشتر به تقیید و اطلاق می‌خورد تا نسخ.

مراد از تقیید
تعریف اول«إنّ التقیید عباره عن تخصیص ما له قابلیّه العموم و الإطلاق». [۷]

یعنی چیزی قابلیت اطلاق را دارد و شما آن را تقیید مقیّد می‌کنید.

به نظر ما «العموم» در تعریف بالا نباید باشد.

تعریف دوم«إنّ التقیید عباره عن قلب ما هو تمام الموضوع إلى جزء الموضوع». [۸]

یک چیزی که تمام‌ الموضوع است و با تقیید می‌شود جزءالموضوع می‌شود. شما میگویید «اعتق رقبه» یعنی تمام موضوع وجوب عتق این است که شما یک رقبهبنده‌ ای را آزاد کنید. ولی وقتی به شما می‌گویند «لا تعتق رقبه کافره» این معنایش این ای نمی‌شودنیست که «اعتق رقبه مؤمنه»؛ پس تمام‌ الموضوع مبدل شد به جزء الموضوع مبدّل شد. اول خیال می‌کردیم هر رقبه‌ این را که آزاد کنیم، تکلیف انجام می‌شود، ولی حالا معلوم شد که رقبه باید مؤمنه باشد. فرق تخصیص و تقیید این است که تقیید، در مطلقات است که اطلاق با مقدمات حکم ثابت می‌شود. ولی تخصیص در عمومات است.

تعریف سوم«التقیید عباره عن لحاظ دخل خصوصیّه من الخصوصیّات فی الموضوع أو المتعلّق». [۹]

یعنی شما یک خصوصیتی را در موضوع یا متعلّق لحاظ می‌کنید. توضیح: در «اکرم العالم»، «عالم» موضوع است و «اکرم» متعلق است که فعل مکلف است. «اکرام» متعلق است. تقیید گاهی موضوع را تقیید مقیّد می‌کند موضوع را و گاهی متعلق موضوع را. وقتی می‌گویید «لا تکرم الفساق»، موضوعِ «اکرم العلما» تقیید پیدا کرد. ولی وقتی می‌گویید «الإکرام هو بذل المال»، «اکرام» که متعلق است، مقید شده است.


[۱] نهایه الوصول إلى علم الأصول، ج‌۲، ص۵۸۸ (الأولی).
[۲] قوانین الأصول (ط . ج)، ج۳، ص۲۱۲.
[۵] نتائج الأفکار فی الأصول، ج۲، ص۳۷۵.
[۸] منهاج الأصول، ج‌۲، ص۲۸۳.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *