حدیث ۵ (چهل حدیث: عُجب، عامل هلاکت)

, ,

موضوع: عُجب عامل هلاکت

یکی از مهلکات و چیزهایی که باعث هلاکت انسان می‌شود که مرحوم امام (ره) در کتاب چهل حدیثشان مطرح نموده‌اند مسئله عجب است. عجب باعث بدبختی و هلاکت انسان است.عجب، خودبزرگ‌بینی انسان است؛ انسان خودش را بزرگ ببیند. با خود می‌گوید: «علمم عالی است». برخی مقداری که درس خواندند فکر می‌کنند از نظر علمی مقام عالی دارند و عجب آن‌ها را می‌گیرد. دیده‌اید که برخی در صحیت‌هایشان، هیچ‌کس را باسواد نمی‌دانند، درباره هرکسی صحبت می‌شود، می‌گوید: «آن‌ها سواد ندارند»؛ گویی که می‌گوید: «فقط خودم سواد دارم». گاهی چنین روحیه‌هایی برای انسان پیدا می‌شود؛ أعوذ بالله من الشیطان الرجیم که چنین حالت‌هایی برای انسان پیدا شود.گاهی عجب در تقوا حاصل می‌شود و می‌گوید: «نماز شب من چنین‌وچنان است»؛ عجب او را می‌گیرد که نماز شب خوانده، گریه کرده و دعا خوانده.تمام خوبی‌ها از جانب خدامرحوم امام (ره) توجه می‌دهند و می‌فرمایند: به این آیه زیاد توجه کرده و با دقت و تأمل زیاد بخوانید و تکرار کنید: ﴿مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ﴾.[۱] تمام محبت‌ها از جانب خدا است؛ اگر عالم شدی خداوند به تو داده است، علمی را که پیدا کرده‌ای خداوند به تو کمک کرده است، در مسیر‌های دیگر نیفتادی بلکه در این مسیر افتادی؛ همه این‌ها لطف خداوند بوده است. رفقای مدرسه‌ات هرکدام شغلی دارند، یکی نجّار، یکی بقّال، یکی عطّار، یکی آهنگر و … اما شما الحمدلله ملّا و باسواد شدی، این لطف پروردگار بوده است. تمام علم و تقوایت الطاف خداوند متعال است.

غیرمستقل بودن زرنگی‌هااین همیشه در ذهن داشته باشید که مثلاً اگر امروز پولی برایت می‌رسد، سرت را به سجده بگذار و شکر کن، خدا لطف کرده است. اگر مرحمتی به تو می‌شود سجده شکر کن و بگو: «خدا»؛ نگو: «زرنگی خودم بود که این پول یا مقام را به دست آوردم». زرنگی‌ها غیرمستقل است؛ غیرمستقل یعنی اینکه شما همه‌کاره نیستی. بله! چند درصدی مأثّر هستی ولی تمام تأثیر مال شما نیست بلکه مال خداوند است؛ لذا ﴿مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ این را در قلبتان تکرار کنید و بگویید: «خداوندا من قبول دارم که تمام الطاف مال تو است. اگر زن خوبی نصیبم شده از جانب تو است، اگر فرزند خوبی دارم لطف و عنایت پروردگار است. اگر تصادف نکردم لطف خدا بوده و اگر تصادف کردم به‌خاطر بی‌توجهی خودم بوده است. اگر خانه خرابی را خریده‌ام از نادانی و بی‌توجهی خودم بوده‌ است اما اگر خانه خوبی نصیبم شد، لطف پروردگار است». هرکلاهی که سرتان می‌رود و هرچه بد می‌آورید، تقصیر خودتان است، هرچه خوب برایتان رقم می‌خورد لطف خداوند بوده است.

ایمان به لطف الهیمرحوم امام (ره) می‌فرماید: «این دیدگاه را برای خود ملکه کنید نه اینکه برایتان شوخی باشد». گاهی انسان حرفی را می‌زند و برایش شوخی است اما گاهی حرفی را که می‌زند جدّی است و به آن اعتقاد دارد؛ معتقد باشید که ﴿مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ﴾.

درمان عجببرای اینکه خودبزرگ‌بینی را درمان کرد باید توجه نمود که خدا کیست، چه قدرتی است و من چه قدرتی هستم. انسان چه چیزی بوده است ﴿مِنْ نُطْفَهٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴾[۲] ابتدایش نطفه گندیده‌ای بوده و بعد هم «حامل العذرات» است و در آخر هم میته است.[۳] چنین انسانی جای عجب ندارد که خودت را بزرگ ببینی. اگر فضائل اخلاقی نداشته باشی ارزشی نداری، ارزش انسان به مکارم اخلاق است وگرنه انسان ارزشی ندارد.

عجب در علمگاهی عجب در جهات مختلفی برای انسان پیدا می‌شود، مثلاً راجع به علم انسان فکر می‌کند که خیلی عالم است. باید ببیند که این علم را از کجا به دست آورده؟ چگونه کسب کرده؟ آیا به علمش عمل کرده یا نکرده؟ من که ادّعا می‌کنم خیلی ملّا هستم وقتی در اتاق را می‌بندم و خلوت می‌کنم باید فکر کنم آیا به این معلوماتی که دارم عمل کرده‌ام؟محاسبه نفسباید محاسبه کرد. همان‌گونه که شما گاهی بدهکاری و طلب خود را با دقت می‌نویسید که یادتان نرود، روزی هم چنین محاسبه‌ای کنید. اگر به علمت عمل نکرده‌ای از آن جاهل خیلی پست‌تر هستی؛ زیرا آن جاهل بیچاره نمی‌داند و عمل نمی‌کند اما تو می‌دانی و عمل نمی‌کنی.مقداری حساب‌وکتاب کنید؛ من مسائل نماز را می‌دانم، بله نماز اول وقت و روایاتش را می‌دانم، راجع به اهمیت نماز آیات زیادی را بلد هستم؛ اما آیا به نماز اهمیت می‌دهی؟ به نماز جماعت اهمیت می‌دهی؟ آیا به حضور قلب، اخلاص و قصد قربت اهمیت می‌دهی؟ اگر صددرصد اهمیت می‌دهی، خوشا به حالت اما اگر این‌گونه نیست وای به حالت؛ زیرا جالهل، آیه و روایت را نمی‌داند و هیچ‌چیزی بلد نیست اگر به نماز اهمیت ندهد می‌گویند که جاهل است ولی شما چند عقاب دارید. این عقاب به خاطر این است که می‌دانستی و آیه را می‌خواندی.بدترین عالممتأسفانه بدتر کسانی هستند که برای مردم هم بیان می‌کنند و به مردم می‌گویند این‌گونه باشید، مردم را نصیحت می‌کنند اما پای خودشان لنگ است و خودشان عمل نمی‌کنند، آن‌وقت چنین انسانی عجب دارد. چنین انسانی از جاهل پایین‌تر است اما خودش خبر ندارد خصوصاً کسی که سخنرانی می‌کند. شمایی که به نفع فقرا سخنرانی می‌کنی، خودت چه زندگی‌ای داری؟ چه اشرافیگری دار؟ چه ماشینی سوار می‌شود؟ آیا واقعاً راست می‌گویی؟ آیا به همان حرفی که می‌زنی عمل می‌کنی؟ اگر عمل نمی‌کنی وای به حالت. شما که عمل نمی‌کنی نباید عجب داشته باشی. لااقل نگو که من آدم خوبی هستم، بگو: «من بدبخت‌ترین آدم هستم. من اخس اشیاء هستم». برخی هستند که این‌گونه می‌گویند: «من که خودم می‌دانم و عمل نمی‌کنم ولی لااقل برای مردم می‌گویم». کسی که می‌داندو عمل نمی‌کند، گناهش بیشتر از کسی است که جاهل است.بنابراین علم نباید باعث عجب انسان شود. هرگاه علم باعث عجب شود، علامت هلاکت انسان است. اگر عالم شدی و متواضع‌تر شدی، خودت را کوچک‌تر کردی، به فقرا بیشتر رسیدگی کردی و کارهای خوب کردی نجات می‌یابی.علامت ظاهری عجبیکی از علائم ظاهری عجب آن است که انسان ثروتمند را که می‌بینی، تواضع می‌کنی و آدم فقیر و بیچاره را که می‌بینی رویت را آن طرف می‌کنی. اگر چنین روحیه‌ای داری بدان مشکل قلبی و روحی داری. وقتی ماشین آن‌چنانی دارد برایش خم می‌شوی. اگر طلبه فقری از شما پرسشی می‌کند و شما حاضر نیستی جوابش را بدهی ولی انسانی که ظاهر شیک دارد و هوایش را داری، روحیه‌ات و فکرت خراب است. پیامبر ما این‌گونه نبود و فقرا تحویل می‌گرفت، امامما (ره) همیشه برای مستضعفین فریاد می‌زد و همه ما باید این‌گونه باشیم. متأسفانه گاهی مسیرها را اشتباه می‌رویم و فکر می کنیم که علم برای ما افتخار است. علم درصورتی افتخار است که به آن عمل کنیم، عجب ما را نگیرد و به فقرا احترام کنیم؛ اشکالی ندارد که به اغنیا هم احترام کنیم.خداوند متعال همه ما را به راه راست هدایت بفرماید.


[۲] سوره عبس، آیه ۱۹.


حدیث ۴ (چهل حدیث: مواضع هلاکت)

, ,

موضوع: مواضع هلاکت

«قال رسول الله (ص): ثَلَاثٌ مُهْلِکَاتٌ شُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِه‌».[۱]

سه چیز انسان را هلاک می‌کند:

۱ـ تبیعیت از بخل«شُحٌّ مُطَاعٌ»: اول آن است که انسان بُخل داشته باشد. بخل، تنها در مسائل مالی نیست؛ این‌گونه نیست که فقط اگر انسان مالش را به دیگران ندهد بخیل باشد بلکه در ابعاد مختلف بخیل است. اگر علمی را دانسته و خبر دارد و برای کسی بیان نمی‌کند، بخیل است. اگر راهی را برای اقتصاد مملکت می‌داند که اگر مردم آن مسیر را طی کنند وضع اقتصادیشان بهتر می‌شود ولی به کسی نمی‌گوید، بخیل است؛ می‌گوید: «بگذارید من پولدار شوم ولی دیگران پولدار نشوند». این مسیر اقتصادی است، می‌توانست برای دیگران بگوید و آن‌ها هم استفاده کنند.

در مباحث علمی مثل فقه، اصول، فلسفه و … برخی آن‌چه را که می‌دانند بیان کرده و در اختیار دیگران قرار می‌دهند و آن را طول و تفصیل یا آب و تاب نمی‌دهند که بخواهند مقداری را امروز بگویند و مقدار را فردا و روزهای بعد بگویند بلکه خلاصه مطلب را بیان می‌کنند اما برخی این‌گونه نیستند؛ مثلاً برخی از پزشکان، حرف آخر را اول نمی‌گویند و شما را شش‌بار می‌آورند، می‌گویند: «این قرص را بخور و دوباره هفته بعد بیا»؛ هفته دیگر که رفتی، قرص دیگری می‌دهد و می‌گویند: «مجدداً هفته بعد بیا»؛ شش‌بار شما را می‌آوردند و آخرش که می‌بینند خسته شدید، دارویی را که باید می‌دادند، تجویز می‌کنند.ذات برخی این‌گونه است که از اول، حاق مطلب را بیان نمی‌کنند و شما را دور سر گردانده و مدتی اسیر می‌کنند تا مطلب را بیان کنند. این مشکل در بین پزشکان، مهندسان، علما و … اتفاق می‌افتد و در مسائل مختلف زندگی وجود دارد؛ به این معنا که آن کاری که می‌تواند خیلی زود، سریع و راحت انجام شود با طول و تفصیل اضافی انجام می‌شود. برخی از بنّاها که برای کار به خانه شما می‌آیند و وسایلش را می‌آورد جایی را مشغول شده و سر شما را گرم می‌کند تا یک روز کار خودش را اضافه کند. بابا کار اصلی خودت را درست انجام بده تا تمام شود. نجّار یا آهنگر می‌آید همین طور، خانه که می‌سازی، اعصابت خراب می‌شود؛ چون می‌بینی دوباره‌کاری کرده‌اند؛ این افراد بخیل هستند.ذات انسان بخیل این‌گونه است که چیزی را که باید در اختیار شما قرار دهد، قرار نمی‌دهد؛ آن را طول می‌دهد و بخل دارد، نمی‌خواهد که شما زود نجات پیدا کنید و کارتان عالی انجام شود و با ترفندی کار را به‌صورت طولانی مدت انجام می‌هد.بخل همیشه در امور مالی نیست، ممکن است کسی از شما پول درخواست کند اما پول به او نمی‌دهید، این هم بخل است ولی زمانی کسی پرسشی از شما می‌کند اما پاسخش را کامل نمی‌دهید. این را می‌توانید در علوم و فنون مختلف، پیاده کنید.انسان‌های بخیل، گذشت ندارند. برخی از افراد مثلاً وقتی دارویی را برای مرضی پیدا می‌کنند، این‌طرف و آن‌طرف تماس می‌گیرند و به همه اطلاع می‌دهند تا مردم استفاده کنند اما برخی از افراد هم هستند که به هیچ کس نمی‌گویند، مخفی می‌کنند و می‌گوید: «بگذار فقط خودم استفاده کنم؛ چرا به دیگران بگویم»؛ این شخص بخیل است. انسان بخیل، هلاک می‌شود. رسول خدا (ص) می‌فرماید: کسی که بخیل باشد و آنچه را که دارد حاضر نیست در اختیار مردم قرار بدهد هلاک می‌شود و این اخلاق، از مهلکات است.بخیل بودن ممکن است در ذات همه افراد باشد ولی شما سعی کنید که با آن مبارزه کنید؛ یعنی بخلتان را ازبین ببرید و اطاعتش نکنید. بدبختی، بیچارگی و هلاکت در صورتی است که از بخل تبعیت کنیم. ممکن است انسان‌ها این روحیه را داشته باشند که چرا این را باید به دیگران یاد بدهم؟ چرا این مسئله را بیان کنم؟ بگذار منافعش را خودم ببرم و به کسی یاد ندهم. با چنین روحیه‌ای مبارزه کنید و از آن اطاعت نکنید؛ بنابراین چیزی که هلاکت را برای انسان می‌آورد، بخلی است که انسان از آن اطاعت کند (شُحٌّ مُطَاعٌ)؛ اما اگر اطاعت نکنید نجات پیدا می کنید.۲ـ تبعیت از هوای نفس«وَ هَوًى مُتَّبَعٌ»: همه انسان‌ها هوای نفس دارند، کسی نیست که هوای نفس نداشته باشد اما مهم آن است که از هوای نفستان اطاعت نکرده و با آن مخالفت کنید. تبعیت از هوای نفس نیز باعث هلاکت است که موارد بسیاری از آن را دیده‌اید.

۳ـ عُجب«وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِه‌»: نکته سومی که پیامبر (ص) می‌فرماید آن است که انسان، «مُعجِب» بوده و عُجب داشته باشد.

عجب آن است که انسان، خودش را خوب ببیند. می‌گوید: «من آدم خوبی هستم، الحمدلله؛ قرآن و نماز شب می‌خوانم». عجب یعنی خودبزرگ‌بینی.تکبر آن است که انسان، خودش را از دیگران بالاتر ببیند. این اضافه بر عجب است؛ یعنی علاوه بر اینکه خودم را خوب و بزرگ می‌دانم از دیگران نیز بالاتر می‌دانم.

اگر خودم را بزرگ بدانم و از دیگران نیز بالاتر بدانم، تکبر است اما اگر خودم را بزرگ می‌دانم و کاری هم به دیگران ندارم، تکبر ندارم که بگویم دیگران بد هستند ولی من خوبم، این عجب است.باید همیشه در زندگیتان بگویید: «من بدترین آدم روی زمین هستم». اگر این روحیه را داشته باشید عجب ندارید؛ با اینکه ممکن است انسان خیلی خوبی هم باشید ولی نباید خود را خوب ببینید. باید بگویید: «من خودم می‌دانم که چه انسان بدی هستم. خداوند به من لطف و محبت دارد. هر لطفی هست از طرف خداوند است و هر بدی وجود دارد از جانب خود من است». ﴿مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ﴾.[۲]

این روحیه را در وجود خود داشته باشید که عجب و خودبزرگ‌بینی باعث هلاکت انسان می‌شود.سیره علما در مبارزه با هوای نفسگاهی فکر می‌کنیم آدم خوبی هستیم اما وقتی خوب دقت کنیم، می‌بینیم خیلی با خوب‌های عالم فاصله داریم. من خودم را عرض می‌کنم، آیا واقعاً ساخته شده‌ هستیم؟ آیا از هوای نفسمان دوری می‌کنیم؟مرحوم آیت‌الله سید حسین کوه‌کمره‌ای (ره) – از علمای مجتهد مشهور نجف‌ – در مقام تدریس شاگردان زیادی داشت و مشغول تدریس بود. روزی مقداری زودتر برای تدریس آمد و کنار ستونی نشست، دید که شیخی با لباس کهنه‌ای در گوشه‌ای نشسته و درس می‌دهد. گوش داد که چه درسی می‌دهد، متوجه شد که عالی درس می‌گوید. خوشش آمد و فردا باز هم زودتر آمد تا ببیند چگونه درس می‌دهد. پشت ستون نشست، گوش داد و دید که خیلی قشنگ درس می‌دهد، خیلی ملا است و خیلی با سواد است ولی دوتا شاگرد بیشتر ندارد. روز سوم مجدداً زود آمد، نشست پشت ستون و درس او را گوش داد، دید خیلی باسواد است. چندین روز آمد، درس او را گوش داد و یقین پیدا کرد که او ملا است و با خود گفت: «از من باسوادتر است».بالای منبر رفت و به شاگردانش گفت: «شاگردان من! این آقای شیخ که آن گوشه درس می‌دهد و لباس مندرسی دارد، از من ملاتر و باسوادتر است. از شما می‌خواهم که ایشان برای شما درس بگوید، ما همه پای درس او بنشینیم و از او استفاده کنیم». همین کار را کرد؛ تمام شاگردها را قانع کرد که این آقای شیخ استاد شود. درس خودش را که شاگردان زیادی داشت تعطیل کرد و در اختیار او قرار داد. ایشان آیت‌الله بود و او یک مدرّس تازه‌کار بود. آن شیخ، همان شیخ انصاری (ره) بود که بعدها مشهور شد و صاحب رسائل و مکاسب شد. شیخ (ره) یک مدرّس معمولی بود اما این حرکت‌ها که انجام شد، شخصیت علمی ایشان معلوم شد.آیا ما چنین روحیه‌ای داریم؟ درسمان جمعیت زیادی داشته باشد و درسمان را تحویل کسی بدهیم که سطح پایینی دارد و به جای ما تدریس کند. آیا چنین روحیه‌ای را در خودمان ایجاد کرده‌ایم؟ اگر کسی بهتر از ما درس می‌گوید و ملاتر و باسوادتر است آیا حاضریم که درسمان را تعطیل کنیم و از همه بخواهیم که در درس او شرکت کنیم.کاسبان دیناین‌ها نمونه‌هایی از بزرگان اسلام بودند؛ این‌ها بودند که اسلام را حفظ کردند. این ایثارها، گذشت‌ها و روحیه‌ها بود که اسلام را حفظ کردند. اگر در هوای نفس غوطه‌ور شویم، به دنبال مرجعیت، مقام، تشریفات، تجملات، ماشین چنین‌وچنان و زندگی مرفه باشیم، کاسب خوبی هستیم. ماشین درجه یکی را تهیه کرده‌ایم، خانه خوب و زندگی عالی هم پیدا کردیم، نگو که عالم خوبی هستیم بلکه بگو: «کاسب خوبی هستیم». عالم درجه یک اسلامی کسی است که از هواهای نفسانی دور باشد. من به خودم می‌گویم، خطابش به خود من است، اگر ما به دنبال این مسائل باشیم، کاسبیم نه عالم؛ یعنی این عمامه، ردا و عبا را وسیله‌ای قرار داده‌ایم که زندگی مادیمان بهتر شود، پول بیشتری گیرمان بیاید، مقام بیشتری داشته باشیم، ماشین و خانه بهتری داشته باشیم. بله! می‌توانیم این کار را انجام دهیم و درآمد عالی داشته باشیم ولی اگر بخواهیم عالم واقعی باشیم، باید مثل مرحوم آیت‌الله سید حسین کوه‌کمره‌ای شویم؛‌ یعنی خودمان را فدای دیگران کنیم؛ اگر حقیقت را در آن شخصیت بزرگوار می‌بینیم، علم و تقوا دارد و آدم لایقی است، ادعا کردن شخصی در مقابل او جز هوای نفس چیز دیگری نیست.مسیر خوبی را انتخاب کرده‌ایم اما باید مقدار بیشتری توجه کنیم. این مسیر، مسیر کاسبی نیست؛ نیامده‌ایم تجارت کنیم، ثروت‌ها را روی هم انبار کنیم و آدم ثروتمندی شویم. ثروتمند باید دکتر، مهندس و … شود و ثروت‌های زیادی را پیدا کند؛ لذا علما و بزرگان ما نمی‌گذاشتند که وجوهات شرعی بیش از یک ماه نزدشان بماند؛ زیرا می‌گفتند: «ممکن است بمیرم، برای چه این پول پیش من بماند. این پول متعلق به مردم و فقرا است، باید به فقرا داده شود». برخی از متدینین، حساب سال را هر ماه انجام می‌دادند؛ یعنی می‌گفتند: «من در این یک ماه فلان مقدار درآمد داشتم، این مقدار اضافه است و خمسش فلان مقدار می‌شود». این کار را می‌کردند چون می‌ترسیدند بمیرند و تا سر سال خمسی نباشند.در هر صورت یکی از چیزهای مهم آن است که خدایی نکرده مُعجب به خودمان باشیم، «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِه‌» خودمان را خیلی بالا بدانیم. اگر از شما تعریف می‌کنند، آیت‌الله چنین‌وچنان، به خودتان نگیرید و باور نکنید؛ زیرا برای شما باعث اعجاب شده و خود را بالا می‌پندارید که در نهایت باعث هلاکت انسان می‌شود. رسول اکرم (ص) می‌فرماید: یکی از چیزهایی که انسان را هلاک می‌کند «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِه‌» است؛ اینکه انسان خودش را بالا بداند.هفته وحدتیکی از مسائل مهم، هفته وحدت است. وحدت بین علمای اسلامی یکی از مهم‌ترین چیزهایی است که مرحوم امام (أعلی الله مقامه الشریف) آن را متذکر شدند. باید همه ما متعبّد باشیم و به مقدسات سایر ادیان و مذاهب، اهانت نکنیم. باید سعی کنیم همه فرقه‌های اسلامی در مقابل دشمن یکی باشیم. ما اکنون دشمنی به نام اسرائیل و آمریکا داریم؛ پس باید علیه دشمن متحد باشیم. مشترکات هم که داریم؛ قبله، قرآن و مقدساتمان یکی است.اهل‌بیت محور وحدتاکثر فرقه‌های مسلمان، اهل‌بیت را دوست داشته و علاقه به اهل‌بیت دارند؛ محور وحدت ما اهل‌بیت (ع) است. سایر فرقه‌ها هم پیامبر و هم اهل‌بیت را قبول دارند؛ انشاءالله وقتی به مدینه مشرّف شوید، می‌بینید که بر دیوارها نام اهل‌بیت نوشته شده است و با کمال احترام، ائمه ما را دوست دارند؛ ما به‌عنوان امام معصوم قبول داریم اما آ‌ن‌ها به‌عنوان یکی از اصحاب و شخصیت‌های مهم، قبول دارند؛ لذا اختلاف ما با آن‌ها در محبت اهل‌بیت نیست بلکه در این است که ما به‌عنوان امام معصوم قبول داریم. در این هفته وحدت باید سعی کنیم که اختلافی میان فرقه‌های مسلمان به وجود نیاید و انشاءالله این هفته بر همه شما مبارک باشد.




حدیث ۳ (چهل حدیث: انواع عُجب)

, ,

موضوع: انواع عُجب

«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِی یُفْسِدُ الْعَمَلَ فَقَالَ: الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً وَ مِنْهَا أَنْ یُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَیَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ الْمَنُّ».[۱]

عُجْب باعث نابودی عملدر مورد احادیثی که مرحوم امام (اعلی الله مقامه الشریف) در کتاب چهل حدیث ذکر فرموده‌اند، بحث می‌کردیم. یکی از مباحثی که مرحوم امام به آن توجه کرده‌اند، مسئله عُجْب است. عجب از رذائل اخلاقی است. بدبختی‌اش آن است که انسان با دست خود اعمال نیکی را که انجام داده نابود می‌کند.

در روایت از امام کاظم(ع) خواندیم: از ایشان پرسیده شد: عجبی که عمل انسان را نابود می‌کند، چیست؟ فرمود: «الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ». عجب درجاتی دارد.

عجب در کارهای خیرگاه شما عمل خوبی را مرتکب می‌شوید (نماز شب، دعای کمیل یا دعای ابوهمزه می‌خوانید) سپس عجب شما را می‌گیرد و می‌گوید: من آدم خوبی هستم، ابوهمزه خواندم، گریه کردم، دعای کمیل خواندم، زیارت امام حسین(ع) رفتم. عجب گاهی انسان را در این موقعیت می‌گیرد؛ یعنی اعمال خوبی را انجام داده و سپس می‌گوید: الحمدلله همه چیز من تکمیل است. مکه و کربلا رفتم، نماز شب هم که می‌خوانم، نماز اوّل وقت و جماعتم مرتب برقرار است و آدم صاف، خوب و درجه‌یکی هستم. عجب انسان را می‌گیرد و فکر می‌کند که انسان فوق‌العاده‌ای شده است. این درجه‌ای از عجب است.

راه درمان عجب در کارهای خیربرخی انسان‌ها آدم‌های خوبی هستند، کارهای خوبی هم انجام می‌دهند اما نباید به آن توجه کنند؛ باید بگویند: باز من بدترین آدم‌ها هستم. با اینکه آدم خوبی هستی ولی در زبان، فکر و قلبت نگو: «من بهترین آدم هستم» بلکه بگو: من آدم خبیثی هستم، آدم خوبی نیستم ولی تلاش می‌کنم که خودم را نجات بدهم.

عجب عامل سقوط ارزش اعمالاگر عجب تو را بگیرد، اعمالت از آن ثوابی که دارد ساقط می‌شود و پایین می‌آید؛ درجه اخلاصی که باید داشته باشید کم می‌شود؛ زیرا خودت را بزرگ می‌بینی.

 

عجب در اعمال زشتدرجه‌ای از عجب وجود دارد که خیلی بد است. خوب فکر کرده و دقت کنید ببینید آیا مبتلا هستید یا خیر؟ من نمی‌گویم چه کسی مبتلا است و چه کسی نیست؛ هرکس باید به نفس خودم مراجعه کند. آیا من مبتلای به این مرض هستم یا نه؟ این درجه، از عجب‌های خیلی بد و زشت است. عجبی که عمل بد را انجام می‌دهیم و می‌گوییم: «خیلی عالی است»؛ چه بدبختی از این بالاتر.

معمولاً ما روحانیون به این نوع از عجب گرفتار می‌شویم. برخی از روحانیون، کار زشتی را مرتکب می‌شوند، کار خود را توجیه می‌کنند و می‌گویند: «این کار خیلی عالی است»؛ تهمت می‌زند و می‌گوید: «وظیفه‌ من است». غیبت می‌کند و می‌گوید: «وظیفه شرعی من است. من وظیفه شرعی خود را انجام می‌دهم و آبروی فلانی را می‌برم».

با تهمت زدن، غیبت کردن، بدگویی، اهانت و کارهای بد و زشت، فکر می‌کند که بهترین کار را انجام می‌دهد؛ این بدترین عجب است. خدا نکند که ما توجیه‌گر اعمالمان باشیم. آنچه که هواهای نفسانیمان می‌گوید، انجام دهیم و سپس آن را توجیه کنیم. «الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ» عمل بدش را زینت می‌دهد؛ عمل زشت را انجام می‌دهد، تهمت می‌زند، توهین می‌کند، بدگویی می‌کند و تهمت می‌زند اما از خودش تعریف می‌کند. به این کار می‌گوییم: «أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ». «فَیَرَاهُ حَسَناً»: خیال می‌کند که کار خوبی انجام داده است. «فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً».

عجب در طلبکاری از خدا«وَ مِنْهَا أَنْ یُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَیَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»: یک نوع از عجب آن است که انسان فکر می‌کند که اهل نماز شب، گریه، دعای ابوهمزه و … است و منّت بر خدا می‌گذارد. می‌گوید: من که این همه آدم خوبی هستم چرا باید مبتلای به فلان مرض شوم؟ چرا مریض شدم؟ چرا باید فلان مشکل برایم پیدا شود؟ من که اهل نماز شب، ذکر، دعا، نماز جماعت و … هستم. این شخص از خدا طلبکار است. می‌گوید: چرا من باید مصیبت ببینم؛ «فَیَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ». اعمال نیکت را برای خودت انجام دادی نه اینکه منّت بر خدا بگذاری.

منّ‌ت ‌خدا بر انسان«وَ لِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ الْمَنُّ»: اگر کارهای خیر انجام می‌دهی، خدا بر شما منّت گذاشته که الحمدلله توفیق داشته‌ای کار خیر انجام دهی؛ نه این‌که بر خدا منّت بگذاری که چرا باید فلان مصیبت برای من اتفاق بیفتد، من که با خدا این‌طور هستم، من که حرف خدا را گوش می‌دهم؛ این منّت می‌شود. منّت بر خدا نگذار، خداوند بر تو منّت دارد.

خداوند تبارک و تعال در قرآن می‌فرماید: ﴿یمُنُّونَ عَلَیکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَی إِسْلَامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یمُنُّ عَلَیکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾[۲] شما که مسلمان شدید منّت بر خدا ندارید بلکه خداوند بر شما منّت دارد.

آیه دیگر در مورد همان عجبی که عرض کردم بدترین عجب است و متأسفانه ما گاهی مبتلای به این عجب می‌شویم که اعمال زشت، اهانت‌ها، غیبت‌ها و تهمت‌هایمان را زیبا می‌پنداریم و توجیه می‌کنیم: ﴿أَفَمَنْ زُینَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا﴾.[۳] یا آیه:‌ ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَهُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا﴾؛[۴] بدترین افراد چه کسانی هستند؟ کسانی که فکر می‌کنند بهترین کارها را انجام داده‌اند درحالی‌که کار زشت انجام می‌دهند ولی کار زشتشان را کار عالی تصویر می‌کنند.

بالاترین مهلکات

بالاترین و مهلک‌ترین مهلکات، «اعجاب المرء بنفسه» است. گاهی کارهای خوب انسان باعث می‌شود که فکر می‌کند آدم حسابی است اما گاهی انسان، اعمال زشت انجام می‌دهد و مبتلا می‌شود به اینکه اعمالش را توجیه کند و آن را به‌صورت خوب و تزیین شده ببیند.

تفاوت خوشحالی در عمل خیر با عجبمرحوم امام(ره) می‌فرماید:‌این عجب که بدترین عجب است، انسان را هلاک می‌کند. لیکن مرحوم امام(ره) می‌فرماید: اگر کسی اهل تواضع باشد، تکبّر نداشته باشد ولی از کار خوبش خوشحال ‌شود (مثلاً می‌گوید:‌خدا را شکر، امشب موفق شدم نماز شب بخوانم) این عیبی ندارد. الحمدلله موفق شدم و نماز جماعت رفتم،‌ الحمدلله موفق شدم و فلان خدمت را کردم، این اشکالی ندارد و به آن عجب نمی‌گوییم.

تواضع در خیرهاخوشحالی باید در کمال تواضع؛ هم تواضع عند الله و هم تواضع نسبت به مردم. تواضع نسبت به مردم و خدا داشته باشید و هر بلا، مشکلی، فقر، مریضی و ناراحتی برایتان به وجود آمد بگویید: خدایا شکرت. رفتم بیمارستان دیدم عده‌ای مریض سرطانی هستند، برخی را می‌گویند فردا می‌میرند، بعضی را می‌گویند امروز می‌میرند و بعضی دو روز دیگر، فهمیدم که من بهترین هستم نسبت به آن‌ها.

شکر مداومهرچه خودت را نگاه می‌کنی خدا را تشکر کن. بگو دیگران چه مشکلات بیشتری نسبت به من دارند، الحمدلله من این مشکلات را ندارم؛ در رابطه با درس، بحث و خانه؛ خیلی‌ها خانه ندارند اما الحمدلله من خانه دارم، حالا خانه‌ام کوچیک است، جایش دور است، عیبی ندارد. خیلی‌ها مستأجر هستند، خیلی‌ها پول اجاره را هم ندارند.

اگر توانستی در ظاهر و واقع روحیه‌ شکرگزاری را داشته باشی عیبی ندارد. خوشحالی که نماز شب خواندی اشکالی ندارد و به آن عجب نمی‌گویند. اگر خوشحالی که نماز اول وقت یا جماعت می‌خوانی، اشکالی ندارد و عجب نیست؛ ولی سعی کن که همواره تواضعت را نسبت به خدا و مردم داشته باشی؛ یعنی هم نسبت به مردم کوچکی کنی، این‌گونه نباشد که اگر نماز شب خواندی، جواب سلام مردم را ندهی، همچنین نسبت به خدا کوچکی کنی.

هرچه داری بگو الحمدلله، الحمدلله؛ خدایا این نعمت را از من نگیر. به من لطف و محبت بسیار کردی، ممنونم. الحمدلله این مقدار از امکانات را در اختیار دارم، شکر می‌کنم. گاهی بگویید: «یا واسع یا وهاب». از خدا بخواهید که به شما کمک کند و وضع مالیتان خوب شود سر را به سجده بگذارید و بگویید: «یا واسع یا وهاب»؛ یعنی خدا وهاب است و انشاءالله به شما لطف می‌کند. گاهی بگویید: «أشکر الله»، «شکر لله»؛ خدا را زیاد شکر کنید و از خداوند تبارک و تعالی تشکر کنید. گاهی بگویید: «أشکر الله علی نعمائه»؛ خدایا برای این نعمت‌هایی که به من دادی ممنونت هستم. به من کم ندادی و الحمدلله نسبت به خیلی‌ها علمم بالاتر و ایمانم، خانه و زندگی‌ام بهتر است.

ناشکری عامل سلب نعمت‌هامبادا ناشکری کنید و خداوند همین نعمت‌ها را هم از شما بگیرد؛ همین ماشین قراضه یا خانه کوچک را هم نداشته باشی؛ بگو«أشکر الله علی نعمائه». گاهی سر را به سجده بگذارید و با خداوند راز و نیاز کنید و بگویید: خداوندا همین چیزهایی که به من دادی خیلی زیاد است خیلی عالی است و خیلی تشکر می‌کنم.

مرحوم امام (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرماید: اگر این حالت تواضع و فروتنی را هم نسبت به خدا و هم نسب به مخلوق داشته باشی ولی خوشحال هستید (الحمدلله موفق شدم نماز شب خواندم، زیارت جامعه خواندم، زیارت کربلا رفتم و …) اشکالی ندارد و به آن عجب نمی‌گویند.

درمان عجببرای علاج کسالت که همه داریم (عجب) باید سعی بر تواضع باشد. هم تواضعتان را نسبت به مردم روز به روز زیاد کنید (به همه سلام کنید تا مبادا تکبر بر شما عارض شود) و هم نسبت به خدا تواضع داشته باشید، همیشه از خدا تشکر کنید؛ پایم درد می‌کند، خیلی‌ها هستند که پایشان را قطع کرده‌اند الحمدلله من پا دارم. هر مشکلی پیدا می‌کند همواره تشکر کنید. اگر این روحیه را در خود تقویت کنید با «اعجاب المرء بنفسه» مبارزه کرده‌اید و آن را کم‌کم از خود دور کنید وگرنه این حالت عجب گاهی ما را می‌گیرد، مخصوصاً ما روحانیون؛ برخی می‌آیند دست یا عبای ما را می‌بوسند و خیلی ما را تحویل می‌گیرند لذا خیال می‌کنیم که آدم حسابی هستیم. این اعجابی که ما را می‌گیرد بیچاره‌مان می‌کند. چه کار کنم؟ تواضعت را بیشتر کن، هم نسبت به مردم و هم نسبت به خدا.

راهپیمایی جهانی اربعینآقایان انشا‌ءالله برای اربعین می‌خواهید به کربلا مشرف شوید که ثواب بسیاری دارد. این حرکت واقعاً حرکت عظیمی است. از تمام کشورهای دنیا شرکت می‌کنند، از آمریکا، هند، پاکستان و تمام کشورهای دنیا. همچنین دین‌های مختلفی در راهپیمایی اربعین شرکت دارند. همان‌گونه که مقام معظم رهبری فرمودند این راهپیمایی اربعین، جهانی شده است؛ یعنی اختصاص به دین یا مملکت خاصّی ندارد.

ایثار یکی از اهداف امام حسین(ع)در طول تاریخ هیچ دین و مذهبی، اسلام و غیر اسلام، راهپیمایی با چنین ابهت و جمعیتی وجود نداشته. این حرکت اسلامی است که به وجود آمده است. در این راهپیمایی ما باید به اهداف امام حسین(ع) توجه ویژه‌ای داشته باشیم. یکی از اهداف امام(ع) ایثار است؛ شما که راهپیمایی می‌کنید و کسی مشکل داشته و نیاز به کمک داشت، دست او را بگیرید و به او کمک کنید، کسی که گرسنه است به او غذا بدهید، کسی که تشنه است و شما می‌توانید برای او آب فراهم کنید. ایثاری که امام حسین(ع) داشت را شما هم باید داشته باشید. باید از مردم عراق که ایثار می‌کنند باید کاملاً تشکر کنید.

توهین به مقدسات سایر ادیان و مذاهب ممنوعسعی کنید که به مقدسات ادیان مختلف به هیچ عنوان اهانت نکنید؛ زیرا از ادیان مختلف در این راهپیمایی شرکت کرده‌اند و شما باید وحدت را حفظ کنید. سعی کنید که اهداف امام حسین(ع) ظهور و بروز بیشتری داشته باشد. این حرکت اسلامی را پاس بدارید.

فتنه دشمنانمحبت، تواضع و تشکر خود را نسبت به مردم عراق داشته باشید که انشاءالله این حرکت مرموزانه دشمنان، نقش بر آب شود؛ زیرا آمریکا، اسرائیل و برخی از کشورهای منطقه به دنبال این هستند که این حرکت را کم‌رنگ و ضعیف کرده و ایجاد اختلاف کنند. می‌خواهند «عرب و عجم» و «شیعه و سنی» درست کنند تا اختلافاتی را به وجود بیاورند. سعی شما بر این باشد که نقشه‌های دشمن را کاملاً نابود کنید.

ملتمس دعااز آقایان عزیز و سروران محترم تقاضا می‌کنم که انشاءالله اگر مشرف شدید، این فقیر حقیر سراپا تقصیر را هم در گوشه چشمتان دعا بفرمایید؛ ما هم شما را دعا خواهیم کرد.


[۴] سوره کهف، ۱۰۳ ـ ۱۰۴.


حدیث ۲ (چهل حدیث: علائم ریا و عوامل عجب)

, ,

موضوع: علائم ریا و عوامل عجب

علائم ریایکی از مباحث مهم در بحث اخلاق برای انسان این است که آقا امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرماید: «ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ لِلْمُرَائِی وَ یُحِبُّ أَنْ یُحْمَدَ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ».[۱]

«یَنْشَطُ إِذَا رَأَى النَّاسَ»: کسی که ریا می‌کند سه علامت دارد: وقتی مردم او را می‌بینند سرحال است، خیلی بانشاط نماز می‌خواند، «و الضالین» عالی می‌گوید که عرش را تکان می‌دهد، حمد و سوره عالی می‌خواند، دعاهای قنوتش چنین‌وچنان است، سجده که می‌رود دعاهای باحال و عالی می‌خواند.

«وَ یَکْسَلُ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ»: اما وقتی در خانه می‌رود که نماز بخواند دیگر در سجده آن دعاها و آن حال را ندارد؛ آن «و الضالین»ها و آن دعاها نیست. در مسجد، پشت بلندگو و جلو مردم که نماز می‌خواند حال عجیبی دارد، همه می‌گویند: به‌به چه حالی؛ اما وقتی خودش در خانه تنها نماز می‌خواند به حال خود آگاه است، حالی ندارد و دوست دارد که زودتر سروته‌اش را هم‌بیاورد، نمازی می‌خواند که آن قنوت، حال و ذکر را ندارد.

این دو از علاماتی است که بدانید در اعمال شما ریا وجود دارد.«وَ یُحِبُّ أَنْ یُحْمَدَ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ»: علامت سوم: کار خیر انجام می‌دهید اما توقع دارید که مردم از شما تعریف کنند. می‌گویید: من به او محبت کردم اما هیچ تشکری نکرد. همیشه به دنبال این هستید که خودش یا دیگران تشکر کنند. می‌گویید: من کار خیری انجام داده‌ام، چرا جوابش را نمی‌دهی و تشکر و تواضع نمی‌کنی؟ من به تو محبت کردم، جواب محبت را بده. من به تو محبت کردم توقع دارم بی‌اعتنایی نکنی و تواضع و اظهار محبتت بیشتر شود.

اگر دیدی که چنین روحیه‌ای داری، مقداری در کارهایت شک کن؛ بدان کار را برای خدا نکرده‌ای. خالص برای خدا نیست، اگر نصفش برای خدا است نصفش را رهم برای خودت انجام می‌دهی که به تو احترام کرده و تشکر کنند.آزمودن اخلاص عملاین امتحان است. امروزه تمام دستگاه‌ها در خانه آمده، آزمایش می‌خواهی بدهی دستگاهش در خانه آماده است؛ انواع و اقسام آزمایش‌ها را می‌توانید انجام دهید. از نظر خدایی هم اگر می‌خواهید بدانید که چه ویتامین‌های معنوی را کم دارید راهش همین است؛ ببین در خانه که نماز می‌خوانی حالت چگونه است. بیرون حالت معلوم است در خانه چگونه‌ای؟ وقتی کار خیری انجام می‌دهی از آن آقا چه توقعی داری؟ توقع داری که سلام و تواضع کند، بیاید و کوچکی کند یا اصلاً توقعی نداری؟ دنبال این نیستی که او چه‌کار می‌کند؛ خدمتت را می‌کنی و نمی‌گذاری کسی بداند.روایت دیگری است از امام باقر (ع): «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَعْمَلُ الشَّیْ‌ءَ مِنَ الْخَیْرِ فَیَرَاهُ إِنْسَانٌ فَیَسُرُّهُ ذَلِکَ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُحِبُّ أَنْ یَظْهَرَ لَهُ فِی النَّاسِ الْخَیْرُ إِذَا لَمْ یَکُنْ صَنَعَ ذَلِکَ لِذَلِکَ».[۲]

آدمی است که کار خیر انجام می‌دهد، وقتی دیگری عمل او را ببیند، خوشحال می‌شود و می‌گوید: این آقا هم فهمید که من این پول را به فقیر دادم و این کار خیر را مرتکب شدم. دیگران که کار خیر مرا می‌بینند خوشحال می‌شوم و می‌گویم: الحمدلله دیگران هم فهمیدند که من فلان کار خیر را انجام دادم و آدم حسابی هستم.آقا امام باقر(ع) می‌فرماید: اشکال ندارد (لَا بَأْسَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُحِبُّ أَنْ یَظْهَرَ لَهُ فِی النَّاسِ الْخَیْرُ) همه مردم این‌گونه‌اند که دوست دارند کار خیر انجام دهند و دیگران ببینند. «إِذَا لَمْ یَکُنْ صَنَعَ ذَلِکَ لِذَلِکَ» درصورتی‌که به‌خاطر مردم این کار را انجام نداده باشید؛ به‌خاطر خدا انجام دادی اما وقتی مردم متوجه می‌شوند شما خوشحال می‌شوید. کار شما برای خدا بوده اما وقتی مردم می‌فهمند شما در دل و نفستان خوشحال می‌شوید. امام باقر(ع) می‌فرماید این اشکالی ندارد.

هر دو روایت مسند و صحیح هستند. در روایت اول آقا امیرالمؤمنین(ع) فرمود: کسی که دوست دارد در همه کارها از او تعریف کنند، ریا دارد؛ اما این روایت می‌گوید: تو اگر برای خدا انجام دادی و از شما تعریف کردند و خوشحال شدی اشکال ندارد؛ زیرا انسان‌ها خوشحال می‌شوند که از آن‌ها تعریف کنند.در بحث گذشته اشاره کردیم که مراتب فرق می‌کند؛ «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین‌»[۳] . مقامی که حضرت امیرالمؤمنین(ع) بیان می‌کند مقام واقعاً بالایی برای انسان است، آنچه امام باقر(ع) مطرح می‌کند هم مقامی است اما پایین‌تر از آن. نماز ما هم درست است و انشاءالله قبول می‌شود. اگر کسی از ما تعریف کرد خوشمان می‌آید و خوشحال می‌شویم.

اگر بخواهی اعمالت را خالص برای خدا انجام دهی و هیچ شائبه‌ای نداشته باشد آن مقام است اما اگر بخواهی درجه پایین را داشته باشی، نمازی خوانیدم و انشاءالله قبول می‌شود، همین است. کار خیری انجام داده‌ای و مردم هم تعریف می‌کنند. اکثر مردم همین‌گونه هستند که از تعریف دیگران خوشحال می‌شوند؛ چه خوب درس می‌خواند، چه خوب بحث می‌کند، چه خوب منبر می‌رود، چه خوب نماز می‌خواند و … .عوامل عجب«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْعُجْبِ الَّذِی یُفْسِدُ الْعَمَلَ فَقَالَ: الْعُجْبُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً وَ مِنْهَا أَنْ یُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَیَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ الْمَنُّ».[۴]

سند این روایت بنا بر اقوا صحیح است.یکی از چیزهایی که ما روحانیون باید خیلی حواسمان جمع باشد موضوع این روایت است. مردم آنچه از ما می‌بینند ظواهری مانند ریش، عبا، قبا، سجاده،‌ تسبیح، ذکر و … است. آنچه از شما می‌بینند سجاده، محراب، منبر، امام حسین(ع)، قال الصادق(ع)، قال الباقر(ع) و … است. خوبی‌های شما را می‌بینند و بدی‌های شما را نمی‌بینند. بدی‌های ما برای مردم مخفی است اما کارهای خوب ما در انظار مردم است.نماز جماعتمان، درسمان، قال الصادق و قال الباقرمان به‌راه است، این باعث «عُجب» می‌شود. مردم از ما تعریف می‌کنند؛ هرکسی می‌رسد می‌گوید: حاج‌آقا التماس دعا داریم. این باعث عجب می‌شود؛ چون فکر می‌کنیم که آدم حسابی هستیم و اعمالمان خیلی عالی است؛ پس برای خودمان مقام والایی را درنظر می‌گیریم. این خطرناک‌ترین چیزی است که گاهی برای ما روحانیون اتفاق می‌افتد.از امام کاظم(ع) درباره عجب که عمل انسان را فاسد می‌کند پرسیده شد، ایشان فرمود: عجب درجاتی دارد:توجیه عمل زشت«مِنْهَا أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ فَیَرَاهُ حَسَناً فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً»: بدبختی این است که ما عمل زشت انجام دهیم و فکر کنیم که عمل خوبی مرتکب می‌شویم. مردم دیگر این‌گونه نیستند؛ کار زشتشان معلوم است و می‌گویند که خلافکار هستند؛ ولی بدی ما این است که تمام کارهایمان را توجیه می‌کنیم و می‌گوییم: من این مصالح را درنظر گرفتم و این دروغ را گفتم. دروغی را می‌گوییم و کلی توجیه می‌کنیم. خلافی را انجام می‌دهم و باز آن را توجیه می‌کنیم. مردم عادی این مشکل را کمتر دارند و این مشکل بیشتر برای ماست مگر آن‌هایی که مثل ما یقه‌سفید می‌شوند و آخوندزده شوند، آن‌ها هم بلد می‌شوند و می‌توانند توجیه کنند. کسی از مردم اگر شراب‌خوار، قمارباز یا هرچیز دیگری است، همین است و می‌گوید که اهل خلاف است؛ اما ما عمل زشت را انجام می‌دهیم «فَیَرَاهُ حَسَناً» می‌گوییم: عجب کاری انجام دادم.

«أَنْ یُزَیَّنَ لِلْعَبْدِ سُوءُ عَمَلِهِ»: عمل بدش را تزیین و مرتب می‌کند، پیازداغی برایش می‌سازد و می‌گوید: عجب کار خوبی انجام دادم. «فَیُعْجِبَهُ»: جسارت می‌کند و می‌گوید: کار خوبی کردم. غیبت می‌کند و می‌گوید: درست است. غیبت مراجع، علما و بزرگان است ولی می‌گوید: من باید بگویم، من دنبال عدالت و چنین‌و‌چنان هستم. این توجیهاتی است که هر یک از ما آخوندها در خودمان داریم.

«فَیُعْجِبَهُ وَ یَحْسَبَ أَنَّهُ یُحْسِنُ صُنْعاً»: خودش از کار خودش خوشش می‌آید. کار زشتی انجام داده اما می‌گوید: خیلی عالی است. خیال می‌کند کار عالی انجام داده است؛ فحش داده و بدگویی کرده‌ایم، فکر می‌کنیم کار عالی است. تهمت زده‌ایم ولی فکر می‌کنیم خوب است و می‌گوییم: باید پدرش را درآورد. غیبت کرده‌ایم اما می‌گوییم: اشکالی ندارد، وظیفه‌ام بوده است. این بالاترین بدبختی است که برای انسان پیش می‌آید.

طلبکاری از خدا«وَ مِنْهَا أَنْ یُؤْمِنَ الْعَبْدُ بِرَبِّهِ فَیَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ الْمَنُّ»

مشکل دوم انسان این است که نماز شب می‌خواند و فکر می‌کند که از خداوند طلبکار است. اعمال خیری انجام می‌دهد و حالت طلبکاری می‌گیرد؛ هم از مردم طلبکار است و هم از خداوند. اگر ناراحتی برایش پیش بیاید دادوبیدادش بلند می‌شود و می‌گوید: من که با خدا این‌گونه ارتباط داشتم، نصف شب از خواب بلند شدم و نماز شب خواندم چرا باید برای من چنین اتفاق ناگواری بیفتد.«أَنْ یُؤْمِنَ الْعَبْدُ» ایمان دارد، کار خیر انجام می‌دهد «فَیَمُنَّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» اما می‌گوید: خدایا من همان کسی هستم که نماز شب خواندم، همان کسی هستم که خمس دادم، همان کسی که فلان کار خیر را انجام دادم. «لِلَّهِ عَلَیْهِ فِیهِ الْمَنُّ» خدا منت بر سر تو دارد که توفیق پیدا کردی الحمدلله برای زیارت به حرم رفتی. اگر برای زیارت امام حسین(ع) رفتی خدا بر سر تو منت گذاشته، خدا به تو محبت کرده است. تمام کارهای خیری که انجام می‌دهید محبت خداوند است، تو منّتی بر خداوند نداری.

این مشکلاتی است که ما داریم و باید توجه داشته باشیم که خودمان را از این مشکلات پاک کنیم. متأسفانه از من گرفته (اوّل خودم را می‌گویم) تا سایرین گرفتار این مشکلات هستیم. باید قلبمان را پاک کنیم و با خدا صادق باشیم.




حدیث ۱ (چهل حدیث: نشانه ریا)

, ,

موضوع: نشانه ریا

مرحوم امام (اعلی الله مقامه الشریف) در کتاب چهل حدیث، روایتی را از امیرالمؤمنین (ع) نقل می‌کند:«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ لِلْمُرَائِی یَنْشَطُ إِذَا رَأَى النَّاسَ وَ یَکْسَلُ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ وَ یُحِبُّ أَنْ یُحْمَدَ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ».[۱]

سند این روایت موثقه است بنابراین سند کاملاً صحیح است. برخی در مباحث اخلاقی، روایات صحیحه را زیاد نقل نمی‌کنند اما مرحوم امام در اینجا روایت موثقه را نقل می‌کند.

اگر می‌خواهید بدانید که از لحاظ معنوی چه شخصیتی هستید، سه علامت دارد؛ به عبارت دیگر، ریاکار سه علامت دارد:

نماز با حالت معنوی در انظار مردماوّل: زمانی که در منزل نماز می‌خواند خیلی حال ندارد اما وقتی که مسجد می‌آید، در محراب قرار می‌گیرد و نماز می‌خواند حال بسیار خوبی دارد؛ خصوصاً اگر بلندگو را هم وصل کنند حالش عالی می‌شود. وقتی در خانه کنار زن و بچه یا در خلوت نماز می‌خواند آن حالت‌ها نیست. خودتان می‌توانید مقایسه کنید، ما که امام جماعت هستیم می‌فهمیم.

اگر در بین مردم، پشت بلندگو و در انظار مردم، حال بکاء و گریه پیدا می‌کنید و در منزل آن حالت‌ها وجود ندارد، در مورد خودتان شک کنید که نکند من ریاکار هستم. امام (ع) می‌فرماید این، علامت وجود مقداری ریا است. «یَنْشَطُ إِذَا رَأَى النَّاسَ» برخی از علمای بزرگ ما وقتی برای نماز می‌آمدند و جمعیت زیاد را می‌دیدند برمی‌گشتند و می‌گفتند که نماز را نایب بخواند. در حالات علمای بزرگ مکرر وارد شده است که اگر متوجه جمعیت می‌شدند یا می‌فهمیدند که شخصیتی برای نماز آمده است، برمی‌گشتند و نماز نمی‌رفتند. احساس می‌کردند که حالتی غیر عادی دارند.

لذا آقا امیرالمؤمنین می‌فرماید: خودت را امتحان کن؛ شما که در منزل نماز می‌خوانید در مسجد هم نماز می‌خوانید، ببینید در کدام، حال بهتری دارید. اگر دیدید در مسجد حال بهتری دارید اما در منزل دوست دارید سریع تمام شود و پای تلویزیون و موبایل بنشینید و حوصله ندارید که نماز با حال بخوانید، بدان که مشکلی در وجودت هست.

«وَ یَکْسَلُ إِذَا کَانَ وَحْدَهُ» وقتی تنها هستید کسل بوده و اصلاً حوصله نماز ندارید؛ با هر زحمتی هست نماز را می‌خوانید اما با توجه نیست.

 

«یُحِبُّ أَنْ یُحْمَدَ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ»

دوست داشتن تعریف و تمجید در امورعلامت دوم آن است که وقتی تعریفتان می‌کنند خیلی خوشتان می‌آید. اگر کسی بد بگوید و انتقاد کند خیلی ناراحت می‌شوید اما وقتی تعریفتان می‌کنند قلبتان جلا پیدا می‌کند. چه کیفی دارد که دیگری از انسان تعریف کند.

«یُحِبُّ أَنْ یُحْمَدَ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ» همیشه دوست دارد که همه بگویند: بله قربان، عالی بود. اگر کسی به او بگوید صحبت‌هایت اینجا اشکال داشت، ناراحت می‌شود. اگر بگوید خیلی خوب بود استفاده کردیم و چنین‌وچنان، خیلی خوشحال می‌شود. در این صورت هم در مورد خودتان تردید پیدا کنید که روحیه ریاکاری دارید.

همیشه می‌خواهید مردم بگویند خیلی عالی بود، اینکه نشد؛ چهار نفر هم باید به شما اشکال کنند، حرف‌های خوب هم داشتید اما این اشکالات را هم دارید و این انتقادات هم به شما وارد است. اگر دیدید ناراحت می‌شوید، مشکلی در وجودتان هست، خالص برای خدا نیستید و مقداری ریاکار هستید. از خدا بخواهید تا شما را شفا دهد. شاید خیلی از ما این روحیه را داشته باشیم؛ این طبیعی است که بسیاری از ما انسان‌ها دوست داریم که از ما تعریف کنند؛ لذا می‌گوییم که انتقادات را مخفی بگویید، اما تعریف‌ها را چگونه؟ علنی بگو. اگر می‌خواهی تعریف کنی علنی بگو اما اگر می‌خواهی انتقاد کنی، مخفیانه بگو؛ من از انتقادات شما استفاده می‌کنم. خیلی آدم خوبی باشیم به این مقام می‌رسیم که می‌گوییم: انتقادات را در گوش من بگو؛ جلو مردم نگو و اعتبار ما را ازبین نبر. این‌که انسان دوست دارد که از او تعریف کنند و انتقاد نکنند، نشانه ریا است. آقا امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «یُحِبُّ أَنْ یُحْمَدَ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ». از انسان تعریف کنند اما اینکه در همه امور تعریف کنند، افراط و تفریط است.

جمع بین روایاتبرای روشن شدن این مطلب لازم است که روایات دیگری را ببینیم و باتوجه به روایات دیگر این مطلب را بیان کنیم. شما انشاء‌الله می‌خواهید در اخلاق هم مجتهد شوید؛ یعنی با دقت اخلاقیات را یاد بگیرید. روایت دیگر این است:

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَعْمَلُ الشَّیْ‌ءَ مِنَ الْخَیْرِ فَیَرَاهُ إِنْسَانٌ فَیَسُرُّهُ ذَلِکَ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُحِبُّ أَنْ یَظْهَرَ لَهُ فِی النَّاسِ الْخَیْرُ إِذَا لَمْ یَکُنْ صَنَعَ ذَلِکَ لِذَلِکَ».[۲]

از امام باقر (ع) می‌پرسند: کسی کار خیری انجام می‌دهد، مثلاً انفاق می‌کند، کسی عمل خیر او را می‌بیند و انسان خیّر خوشحال می‌شود که دیگری عمل خیر او را دید.

شما مثلاً یک میلیون تومان به فقیر کمک می‌کنید و کسی می‌بیند، آیا خوشحال می‌شوید؟ «فَیَسُرُّهُ ذَلِکَ» خوشحال می‌شوید.

امام باقر (ع) می‌فرماید: این مقدار اشکالی ندارد. انسان کمک می‌کند وقتی کسی می‌فهمد خوشحال می‌شود که او فهمید که من انسان خوبی هستم، اهل خیر و خیّر هستم و کمک می‌کنم، اشکالی ندارد. امام باقر (ع) می‌فرماید: همه مردم همین‌طور هستند «مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُحِبُّ أَنْ یَظْهَرَ لَهُ فِی النَّاسِ الْخَیْرُ» همه دوست دارند که دیگران بگویند که این انسان خوبی است. شما خدمت می‌کنید، روضه اباعبدالله (ع) می‌گیرید و کارهای خیر انجام می‌دهید، مردم می‌بینند و از شما تعریف می‌کنند؛ این طبیعی است که خوشحال می‌شوید. آیا این حالت بد است؟ امام باقر (ع) می‌فرماید: «لَا بَأْسَ» اشکالی ندارد؛ «مَا مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ یُحِبُّ أَنْ یَظْهَرَ لَهُ فِی النَّاسِ الْخَیْرُ إِذَا لَمْ یَکُنْ صَنَعَ ذَلِکَ لِذَلِکَ» شما پول را برای خدا داده‌ای اما اگر کسی فهمید خوشحال می‌شوی. امام باقر (ع) می‌فرماید اشکالی ندارد.

انسان کار خیر را برای خدا انجام می‌دهد نه برای مردم؛ یعنی اگر هیچ‌کس هم نفهمد آن را انجام می‌دهد، اما اگر بفهمند مقداری شاد می‌شود، امام باقر (ع) می‌فرماید این برای شما عیبی ندارد. این روایت را با روایت بالا چگونه جمع می‌کنید؟ مقامات فرق می‌کند. روایت داریم: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین‌».[۳] برای کسی این مقام است که کارهای خیر انجام می‌دهد و وقتی دیگران او را تشویق می‌کنند خوشحال می‌شود اما مقربین فرق می‌کنند، کسانی که خیلی خالص هستند از این تشویق‌ها خوشحال نمی‌شوند که مردم فهمیده‌اند. وقتی غذا را به خانه فقیر می‌برند سعی می‌کنند کسی نفهمد اگر بفهمند ناراحت می‌شوند.

ابرار انسان‌های خوبی هستند که کارهای خیر انجام می‌دهند و با تشویق دیگران خوشحال می‌شوند اما مقربین این‌گونه نیستند بلکه درجاتشان خیلی بالا است و به حدی رسیده‌اند که اگر کسی بفهمد ناراحت می‌شوند، دوست ندارند کسی متوجه شود و می‌خواهند خالص خالص برای خدا باشند؛ زیرا آن درجات و مقامات معنوی را دیده‌اند و می‌ترسند که از آن مقامات و ثواب‌ها کم شود؛ لذا می‌گویید: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین‌» ممکن است عملی برای شما حسنه باشد اما برای شخصیت‌های بزرگ جزء سیئات باشد؛ یعنی برای آن‌ها تنزّل رتبه است، این‌ها دوست دارند هیچ‌کس متوجه نشود. این ارزش را آن‌ها بهتر دریافت می‌کنند.

برای انسان در انجام کارهای خیر مقاماتی است. ما باید سعی کنیم که اعمالمان را برای خدا خالص کنیم. مردم از ما که روحانی هستیم بیشتر توقع دارند که اعمالمان خالص برای خدا باشد، ریا در آن نباشد و از تشریفات ظاهری به‌دور باشیم انشاءالله.