حدیث ۴ (چهل حدیث: مواضع هلاکت)


حدیث ۴ (چهل حدیث: مواضع هلاکت)

, ,

موضوع: مواضع هلاکت

«قال رسول الله (ص): ثَلَاثٌ مُهْلِکَاتٌ شُحٌّ مُطَاعٌ وَ هَوًى مُتَّبَعٌ وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِه‌».[۱]

سه چیز انسان را هلاک می‌کند:

۱ـ تبیعیت از بخل«شُحٌّ مُطَاعٌ»: اول آن است که انسان بُخل داشته باشد. بخل، تنها در مسائل مالی نیست؛ این‌گونه نیست که فقط اگر انسان مالش را به دیگران ندهد بخیل باشد بلکه در ابعاد مختلف بخیل است. اگر علمی را دانسته و خبر دارد و برای کسی بیان نمی‌کند، بخیل است. اگر راهی را برای اقتصاد مملکت می‌داند که اگر مردم آن مسیر را طی کنند وضع اقتصادیشان بهتر می‌شود ولی به کسی نمی‌گوید، بخیل است؛ می‌گوید: «بگذارید من پولدار شوم ولی دیگران پولدار نشوند». این مسیر اقتصادی است، می‌توانست برای دیگران بگوید و آن‌ها هم استفاده کنند.

در مباحث علمی مثل فقه، اصول، فلسفه و … برخی آن‌چه را که می‌دانند بیان کرده و در اختیار دیگران قرار می‌دهند و آن را طول و تفصیل یا آب و تاب نمی‌دهند که بخواهند مقداری را امروز بگویند و مقدار را فردا و روزهای بعد بگویند بلکه خلاصه مطلب را بیان می‌کنند اما برخی این‌گونه نیستند؛ مثلاً برخی از پزشکان، حرف آخر را اول نمی‌گویند و شما را شش‌بار می‌آورند، می‌گویند: «این قرص را بخور و دوباره هفته بعد بیا»؛ هفته دیگر که رفتی، قرص دیگری می‌دهد و می‌گویند: «مجدداً هفته بعد بیا»؛ شش‌بار شما را می‌آوردند و آخرش که می‌بینند خسته شدید، دارویی را که باید می‌دادند، تجویز می‌کنند.ذات برخی این‌گونه است که از اول، حاق مطلب را بیان نمی‌کنند و شما را دور سر گردانده و مدتی اسیر می‌کنند تا مطلب را بیان کنند. این مشکل در بین پزشکان، مهندسان، علما و … اتفاق می‌افتد و در مسائل مختلف زندگی وجود دارد؛ به این معنا که آن کاری که می‌تواند خیلی زود، سریع و راحت انجام شود با طول و تفصیل اضافی انجام می‌شود. برخی از بنّاها که برای کار به خانه شما می‌آیند و وسایلش را می‌آورد جایی را مشغول شده و سر شما را گرم می‌کند تا یک روز کار خودش را اضافه کند. بابا کار اصلی خودت را درست انجام بده تا تمام شود. نجّار یا آهنگر می‌آید همین طور، خانه که می‌سازی، اعصابت خراب می‌شود؛ چون می‌بینی دوباره‌کاری کرده‌اند؛ این افراد بخیل هستند.ذات انسان بخیل این‌گونه است که چیزی را که باید در اختیار شما قرار دهد، قرار نمی‌دهد؛ آن را طول می‌دهد و بخل دارد، نمی‌خواهد که شما زود نجات پیدا کنید و کارتان عالی انجام شود و با ترفندی کار را به‌صورت طولانی مدت انجام می‌هد.بخل همیشه در امور مالی نیست، ممکن است کسی از شما پول درخواست کند اما پول به او نمی‌دهید، این هم بخل است ولی زمانی کسی پرسشی از شما می‌کند اما پاسخش را کامل نمی‌دهید. این را می‌توانید در علوم و فنون مختلف، پیاده کنید.انسان‌های بخیل، گذشت ندارند. برخی از افراد مثلاً وقتی دارویی را برای مرضی پیدا می‌کنند، این‌طرف و آن‌طرف تماس می‌گیرند و به همه اطلاع می‌دهند تا مردم استفاده کنند اما برخی از افراد هم هستند که به هیچ کس نمی‌گویند، مخفی می‌کنند و می‌گوید: «بگذار فقط خودم استفاده کنم؛ چرا به دیگران بگویم»؛ این شخص بخیل است. انسان بخیل، هلاک می‌شود. رسول خدا (ص) می‌فرماید: کسی که بخیل باشد و آنچه را که دارد حاضر نیست در اختیار مردم قرار بدهد هلاک می‌شود و این اخلاق، از مهلکات است.بخیل بودن ممکن است در ذات همه افراد باشد ولی شما سعی کنید که با آن مبارزه کنید؛ یعنی بخلتان را ازبین ببرید و اطاعتش نکنید. بدبختی، بیچارگی و هلاکت در صورتی است که از بخل تبعیت کنیم. ممکن است انسان‌ها این روحیه را داشته باشند که چرا این را باید به دیگران یاد بدهم؟ چرا این مسئله را بیان کنم؟ بگذار منافعش را خودم ببرم و به کسی یاد ندهم. با چنین روحیه‌ای مبارزه کنید و از آن اطاعت نکنید؛ بنابراین چیزی که هلاکت را برای انسان می‌آورد، بخلی است که انسان از آن اطاعت کند (شُحٌّ مُطَاعٌ)؛ اما اگر اطاعت نکنید نجات پیدا می کنید.۲ـ تبعیت از هوای نفس«وَ هَوًى مُتَّبَعٌ»: همه انسان‌ها هوای نفس دارند، کسی نیست که هوای نفس نداشته باشد اما مهم آن است که از هوای نفستان اطاعت نکرده و با آن مخالفت کنید. تبعیت از هوای نفس نیز باعث هلاکت است که موارد بسیاری از آن را دیده‌اید.

۳ـ عُجب«وَ إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِه‌»: نکته سومی که پیامبر (ص) می‌فرماید آن است که انسان، «مُعجِب» بوده و عُجب داشته باشد.

عجب آن است که انسان، خودش را خوب ببیند. می‌گوید: «من آدم خوبی هستم، الحمدلله؛ قرآن و نماز شب می‌خوانم». عجب یعنی خودبزرگ‌بینی.تکبر آن است که انسان، خودش را از دیگران بالاتر ببیند. این اضافه بر عجب است؛ یعنی علاوه بر اینکه خودم را خوب و بزرگ می‌دانم از دیگران نیز بالاتر می‌دانم.

اگر خودم را بزرگ بدانم و از دیگران نیز بالاتر بدانم، تکبر است اما اگر خودم را بزرگ می‌دانم و کاری هم به دیگران ندارم، تکبر ندارم که بگویم دیگران بد هستند ولی من خوبم، این عجب است.باید همیشه در زندگیتان بگویید: «من بدترین آدم روی زمین هستم». اگر این روحیه را داشته باشید عجب ندارید؛ با اینکه ممکن است انسان خیلی خوبی هم باشید ولی نباید خود را خوب ببینید. باید بگویید: «من خودم می‌دانم که چه انسان بدی هستم. خداوند به من لطف و محبت دارد. هر لطفی هست از طرف خداوند است و هر بدی وجود دارد از جانب خود من است». ﴿مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ﴾.[۲]

این روحیه را در وجود خود داشته باشید که عجب و خودبزرگ‌بینی باعث هلاکت انسان می‌شود.سیره علما در مبارزه با هوای نفسگاهی فکر می‌کنیم آدم خوبی هستیم اما وقتی خوب دقت کنیم، می‌بینیم خیلی با خوب‌های عالم فاصله داریم. من خودم را عرض می‌کنم، آیا واقعاً ساخته شده‌ هستیم؟ آیا از هوای نفسمان دوری می‌کنیم؟مرحوم آیت‌الله سید حسین کوه‌کمره‌ای (ره) – از علمای مجتهد مشهور نجف‌ – در مقام تدریس شاگردان زیادی داشت و مشغول تدریس بود. روزی مقداری زودتر برای تدریس آمد و کنار ستونی نشست، دید که شیخی با لباس کهنه‌ای در گوشه‌ای نشسته و درس می‌دهد. گوش داد که چه درسی می‌دهد، متوجه شد که عالی درس می‌گوید. خوشش آمد و فردا باز هم زودتر آمد تا ببیند چگونه درس می‌دهد. پشت ستون نشست، گوش داد و دید که خیلی قشنگ درس می‌دهد، خیلی ملا است و خیلی با سواد است ولی دوتا شاگرد بیشتر ندارد. روز سوم مجدداً زود آمد، نشست پشت ستون و درس او را گوش داد، دید خیلی باسواد است. چندین روز آمد، درس او را گوش داد و یقین پیدا کرد که او ملا است و با خود گفت: «از من باسوادتر است».بالای منبر رفت و به شاگردانش گفت: «شاگردان من! این آقای شیخ که آن گوشه درس می‌دهد و لباس مندرسی دارد، از من ملاتر و باسوادتر است. از شما می‌خواهم که ایشان برای شما درس بگوید، ما همه پای درس او بنشینیم و از او استفاده کنیم». همین کار را کرد؛ تمام شاگردها را قانع کرد که این آقای شیخ استاد شود. درس خودش را که شاگردان زیادی داشت تعطیل کرد و در اختیار او قرار داد. ایشان آیت‌الله بود و او یک مدرّس تازه‌کار بود. آن شیخ، همان شیخ انصاری (ره) بود که بعدها مشهور شد و صاحب رسائل و مکاسب شد. شیخ (ره) یک مدرّس معمولی بود اما این حرکت‌ها که انجام شد، شخصیت علمی ایشان معلوم شد.آیا ما چنین روحیه‌ای داریم؟ درسمان جمعیت زیادی داشته باشد و درسمان را تحویل کسی بدهیم که سطح پایینی دارد و به جای ما تدریس کند. آیا چنین روحیه‌ای را در خودمان ایجاد کرده‌ایم؟ اگر کسی بهتر از ما درس می‌گوید و ملاتر و باسوادتر است آیا حاضریم که درسمان را تعطیل کنیم و از همه بخواهیم که در درس او شرکت کنیم.کاسبان دیناین‌ها نمونه‌هایی از بزرگان اسلام بودند؛ این‌ها بودند که اسلام را حفظ کردند. این ایثارها، گذشت‌ها و روحیه‌ها بود که اسلام را حفظ کردند. اگر در هوای نفس غوطه‌ور شویم، به دنبال مرجعیت، مقام، تشریفات، تجملات، ماشین چنین‌وچنان و زندگی مرفه باشیم، کاسب خوبی هستیم. ماشین درجه یکی را تهیه کرده‌ایم، خانه خوب و زندگی عالی هم پیدا کردیم، نگو که عالم خوبی هستیم بلکه بگو: «کاسب خوبی هستیم». عالم درجه یک اسلامی کسی است که از هواهای نفسانی دور باشد. من به خودم می‌گویم، خطابش به خود من است، اگر ما به دنبال این مسائل باشیم، کاسبیم نه عالم؛ یعنی این عمامه، ردا و عبا را وسیله‌ای قرار داده‌ایم که زندگی مادیمان بهتر شود، پول بیشتری گیرمان بیاید، مقام بیشتری داشته باشیم، ماشین و خانه بهتری داشته باشیم. بله! می‌توانیم این کار را انجام دهیم و درآمد عالی داشته باشیم ولی اگر بخواهیم عالم واقعی باشیم، باید مثل مرحوم آیت‌الله سید حسین کوه‌کمره‌ای شویم؛‌ یعنی خودمان را فدای دیگران کنیم؛ اگر حقیقت را در آن شخصیت بزرگوار می‌بینیم، علم و تقوا دارد و آدم لایقی است، ادعا کردن شخصی در مقابل او جز هوای نفس چیز دیگری نیست.مسیر خوبی را انتخاب کرده‌ایم اما باید مقدار بیشتری توجه کنیم. این مسیر، مسیر کاسبی نیست؛ نیامده‌ایم تجارت کنیم، ثروت‌ها را روی هم انبار کنیم و آدم ثروتمندی شویم. ثروتمند باید دکتر، مهندس و … شود و ثروت‌های زیادی را پیدا کند؛ لذا علما و بزرگان ما نمی‌گذاشتند که وجوهات شرعی بیش از یک ماه نزدشان بماند؛ زیرا می‌گفتند: «ممکن است بمیرم، برای چه این پول پیش من بماند. این پول متعلق به مردم و فقرا است، باید به فقرا داده شود». برخی از متدینین، حساب سال را هر ماه انجام می‌دادند؛ یعنی می‌گفتند: «من در این یک ماه فلان مقدار درآمد داشتم، این مقدار اضافه است و خمسش فلان مقدار می‌شود». این کار را می‌کردند چون می‌ترسیدند بمیرند و تا سر سال خمسی نباشند.در هر صورت یکی از چیزهای مهم آن است که خدایی نکرده مُعجب به خودمان باشیم، «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِه‌» خودمان را خیلی بالا بدانیم. اگر از شما تعریف می‌کنند، آیت‌الله چنین‌وچنان، به خودتان نگیرید و باور نکنید؛ زیرا برای شما باعث اعجاب شده و خود را بالا می‌پندارید که در نهایت باعث هلاکت انسان می‌شود. رسول اکرم (ص) می‌فرماید: یکی از چیزهایی که انسان را هلاک می‌کند «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِه‌» است؛ اینکه انسان خودش را بالا بداند.هفته وحدتیکی از مسائل مهم، هفته وحدت است. وحدت بین علمای اسلامی یکی از مهم‌ترین چیزهایی است که مرحوم امام (أعلی الله مقامه الشریف) آن را متذکر شدند. باید همه ما متعبّد باشیم و به مقدسات سایر ادیان و مذاهب، اهانت نکنیم. باید سعی کنیم همه فرقه‌های اسلامی در مقابل دشمن یکی باشیم. ما اکنون دشمنی به نام اسرائیل و آمریکا داریم؛ پس باید علیه دشمن متحد باشیم. مشترکات هم که داریم؛ قبله، قرآن و مقدساتمان یکی است.اهل‌بیت محور وحدتاکثر فرقه‌های مسلمان، اهل‌بیت را دوست داشته و علاقه به اهل‌بیت دارند؛ محور وحدت ما اهل‌بیت (ع) است. سایر فرقه‌ها هم پیامبر و هم اهل‌بیت را قبول دارند؛ انشاءالله وقتی به مدینه مشرّف شوید، می‌بینید که بر دیوارها نام اهل‌بیت نوشته شده است و با کمال احترام، ائمه ما را دوست دارند؛ ما به‌عنوان امام معصوم قبول داریم اما آ‌ن‌ها به‌عنوان یکی از اصحاب و شخصیت‌های مهم، قبول دارند؛ لذا اختلاف ما با آن‌ها در محبت اهل‌بیت نیست بلکه در این است که ما به‌عنوان امام معصوم قبول داریم. در این هفته وحدت باید سعی کنیم که اختلافی میان فرقه‌های مسلمان به وجود نیاید و انشاءالله این هفته بر همه شما مبارک باشد.


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *