خارج اصول ۶ (مباحث الفاظ، وضع: تعارض احوال)
موضوع: مباحث الفاظ / وضع / تعارض احوال
خلاصه درس گذشتهصحبت در علائم مجاز بود که بیان کردیم التزام تقیید در حقیقیت به اطراد و عدم صحت سلب رجوع میکند. التزام تقیید، أماره ظنّی برای حقیقت و مجاز است؛ یعنی قرینه و قید در کلام، غالباً نشانه مجازیت است؛ پس در مثال: «آب صاف» قید در کلام، علامت مجازیت نیست.
امر هشتم: تعارض احوال لفظیکی از مسائلی که در کتب علما بحث شده و محقق خراسانی نیز در «کفایه الاصول» بیان کردهاند «تعارض أحوال لفظ» است. ناچاریم الفاظ حقیقت، مجاز، اشتراک، تخصیص، نقل، إضمار، نسخ، تقیید و استخدام را بشناسیم که ما در ابتدا هر یک از این الفاظ را توضیح میدهیم، سپس به «تعارض أحوال لفظ» میپردازیم یعنی زمانی که امر دائر شد مثلاً بین حقیقت و مجاز یا اشتراک و مجاز یا بین تخصیص و تخصص، کدام از این الفاظ مقدم هستند؟ هنگامی که به کتب لغت مراجعه میکنیم میبینیم که برای بعضی از الفاظ، معانی ذکر شده است اما کدام از اینها حقیقی یا مجازی و یا اشتراک دارند؟
زمانی که بین این معانی تردید داشته باشیم، اصل در الفاظ این است که معنی حقیقی باشد و اشتراک خلاف اصل است مگر اینکه اشتراک ثابت شود.
مراد از حقیقتتعریف اول: «اللفظ المستعمل فیما وضع له فی اصطلاح التخاطب؛ کالأسد للحیوان المفترس».[۱]
یکی از اشکالات تعریف این است که شامل اشتراک نمیشود چراکه در اشتراک هم معانی حقیقی هستند.
تعریف دوم: «المراد من الحقیقه هو الذی وضع له اللفظ مع العلم به و کان ظاهراً فیه فعلاً أو تعلیقاً».[۲]
یعنی: مراد از حقیقت این است که لفظی وضع شده باشد، علم به آن هم داشته باشیم و لفظ در آن معنا بالفعل یا تعلیقاً ظاهر باشد. معنای «بالفعل» این است که معنا در آن لفظ ظهور داشته باشد و معنای «تعلیقا» این است که اگر قرینهای نباشد در آن معنا ظاهر است؛ چون در جملات معصومین، کلماتی وجود دارد که منفصل است ولی قرینه و مفسر یکدیگر هستند مثل عام و خاص و مطلق و مقید.
به نظر ما تعریف حقیقت باید به گونهای باشد که اشتراک هم شامل شود چون اشتراک هم حقیقت است و فرق آن با مجاز این است که در اشتراک، قرینه معیّنه است ولی در مجاز قرینه صارفه میخواهد اما هر دو نیاز به قرینه دارند، پس مراد از حقیقت آن است که لفظی برای معنا بدون قرینه صارفه وضع شده باشد.
مراد از تجوّزتعریف اول: «المجاز: اللفظ المستعمل فی غیر ما وضع له لأجل مناسبه بینهما و تسمی بالعلاقه». [۳]
عدهای از علماء مثل: شیخ انصاری[۴] و سیّد مرتضی[۵] نیز همین تعریف را کردهاند.
اما در مقابل برخی دیگر از علما مثل مرحوم امام برای مجاز، حقیقت ادعائیه را مطرح کردهاند یعنی در «رأیت أسداً» منظور رجل شجاع نیست که استعمال در«غیر ما وضعله » باشد بلکه دلالت بر مبالغه بیشتری میکند و یا در مثل: « وسئل القریه» مراد اهل قریه نیست بلکه دلالت بر وضوح مطلب میکند و اینها مجاز نیستند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!