خارج اصول ۵۵ (وضع: حقیقت شرعیه)
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث حقیقت شرعیه بود. یکی از مباحثی که در بحث حقیقت شرعیه مطرح میشود، این است که الفاظ «صلاه»، «زکاه»، «صوم»، «حج» و… در شرایع گذشته وجود داشته است یا اینکه نبوده و در شریعت ما به وجود آماده است.
علمایی که بعد از مرحوم آخوند (ره) آمدهاند، حتی فرزند او، بر او اشکال کردهاند. مرحوم محقق خویی هم اشکال کرده است. اشکالشان، که به نظر ما هم درست است، این است: بودن یا نبودن این الفاظ در ادیان گذشته، چه تأثیری دارد؟ چه ثمرهای دارد؟ این که بگویید با توجه به ﴿… و أوصانی بالصلاه و الزکاه ما دمت حیّاً﴾[۱] در زمان حضرت عیسی (ع) صلاه و زکات بوده است و صیام قبل از پیامبر (ص) هم بوده است: ﴿کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم …﴾[۲] و در زمان حضرت ابراهیم (ع) حج بوده است: ﴿و أذّن فی الناس بالحج …﴾[۳] چه ثمرهای دارد؟ اگر ائمه (ع) این الفاظ را بهکار بردند، بر معنای لغوی حمل میکنید یا معنای اصطلاحی؟ ائمه (ع) کدام معنا را قصد کردهاند؟ شما صلاه را به معنای دعا حمل میکنید یا ارکان مخصوصه؟ شما حج را بر قصد حمل میکنید یا معنای جدید که دارای طواف، سعی و… است؟ اگر بر معنای جدید حمل میکنید، میگوییم که حقیقت شرعیه ثابت است و اگر بر معنای لغوی حمل میکنید، می گوییم که حقیقت شرعیه ثابت نیست. این که این الفاظ در ادیان گذشته بوده یا نه و چقدر با معنایشان در زمان پیامبر (ص) فرق دارد، تأثیری در این ماجرا ندارد. پس به نظر ما فرمایش مرحوم خویی و شهید صدر (ره) در اینجا حرف خوبی است.
متن اشکالات بیان شده در مورد فرمایش مرحوم آخوند:
اشکال اولاشکال فرزند مرحوم آخوند (ره)لایخفى علیک أنّ غایه ما تدلّ علیه هذه الآیات هو ثبوت هذه الحقائق و الماهیّات فی الشرائع السابقه و لا دلاله فیها على أنّ هذه الألفاظ کانت موضوعهً بإزائها فیها؛ ضروره احتمال أنّ الألفاظ الموضوعه لها فیها غیرها. و إنّما وقع التعبیر بها عنها فی القرآن، لأجل تداول ذلک و شیوعه فی هذه الشریعه؛ إمّا على نحو الحقیقه، أو المجاز. و حینئذٍ فللتأمّل فیما استفاده من هذه الآیات الشریفه مجال واسع، کما لایخفى[۴] .
فرزند مرحوم آخوند میفرماید: در ادیان گذشته از «صلاه» چه تعبیری میکردهاند؟ آیا تعبیر به لفظ صلاه میکردند یا اینکه در آن زمان لفظی به زبان عبری، سریانی یا … بوده؟ در آن زمان به زبان عبری، سریانی یا … بوده و معلوم نیست که با «صلاه» هماهنگی داشته باشد؛ ولی شارع مقدس ما با لفظ عربی از آنچه که در زمان حضرت ابراهیم (ع) یا عیسی (ع) بوده، تعبیر به «صلاه» کرده است؛ در حالی که در آن زمان لفظ «صلاه» را به کار نمیبردند و الفاظ عبری یا سریانی بوده است.
اشکال شهید صدر (ره)«یمکن أن یقال: إنّ هذه الآیات المبارکه لایمکن الاستدلال بها على سبق المعانی الشرعیّه و أنّ الصلاه الإسلامیّه کانت موجودهً سابقاً مع نحو من الاختلاف فی الخصوصیّات الذی لایوجب تعدّد المعنى. و ذلک لاحتمال أن یکون الموجود فی الشرائع السابقه سنخ عبادات أخرى لایجمعها مع العبادات الإسلامیّه جامع، بمعنى أنّ الصلاه العیسویّه مع الصلاه الإسلامیّه لیستا صنفین لمرکّب اعتباریّ واحد؛ کصلاتی المسافر و الحاضر فی شرعنا و إنّما أطلق علیها ألفاظ الصلاه و غیرها مجازاً و لایمکن نفی هذا الاحتمال إلّا بعد إثبات الوضع للمعنى الشرعی، لیتعیّن حمل تلک الألفاظ على المعانی الشرعیّه بمقتضى أصاله الحقیقه؛ فلابدّ فی المرتبه السابقه من إثبات کون المعنى الشرعیّ حقیقیّاً للفظ الصلاه (مثلاً) إمّا بوضع الشارع أو بوضع سابق علیه. و الثانی لا سبیل إلیه إلّا من ناحیه ما یتوهّم من دلاله هذه الآیات و الأوّل یثبت المطلوب»
مرحوم شهید صدر هم همین مطالب را بیان کرده است و میفرماید: نمازی که ما داریم با نماز حضرت عیسی (ع) تفاوتی زیادی دارد و حجّ ما نیز با حج حضرت ابراهیم (ع) تفاوت زیادی دارد و این تفاوتها باعث میشود که ما بگوییم که حقیقت شرعیه ثابت است. فرمایش شهید صدر نیز فرمایش خوبی است.
اشکال دومحدوث معرفه تلک المعانی غیر دخیل فی جریان النزاع؛ بل یمکن النزاع حتّى مع قدم المعرفه؛ فإنّ معرفه أهل اللغه بها لایستلزم وضع تلک الألفاظ بإزائها على سبیل الاشتراک مع المعانی الأصلیّه أو نقلاً عن معانیها الأصلیّه؛ فلعلّهم لمیستعملوا تلک الألفاظ فیها؛ بل تبعوا اصطلاح أهالی الشرائع السابقه، أو أنّهم استعملوا تلک الألفاظ فیها مجازاً، أو کانوا یستعملونها فی معانیها و یفهمون الخصوصیّات بنصب دوال أخر؛ ثمّ لمّا وصلت النوبه إلى صاحب شرعنا، حصل الوضع و التعیّن. و بالجمله النزاع فی ثبوت الحقیقه الشرعیّه یعمّ صورتی قدم معرفه المعانی و حدوثها[۵] .
اشکال سومإنّ ثبوت هذه المعانی فی الشرائع السابقه لاینافی ثبوت الحقیقه الشرعیّه فی شریعتنا؛ إذ المراد من الحقیقه الشرعیّه کون هذه الألفاظ حقیقهً فی هذه المعانی فی لسان الشارع و لمیظهر من الآیات الشریفه کون هذه المعانی فی الشرائع السابقه بهذه الألفاظ.
و مجرّد ثبوت هذه المعانی فی الشرائع السابقه و لو بألفاظ أخرى لاینافی الحقیقه الشرعیّه؛ فإنّه من المحتمل، بل المقطوع کون هذه المعانی فی الشرائع السابقه بغیر هذه الألفاظ؛ لأنّ الألفاظ المستعمله فی شریعه موسى(ع) کانت عبرانیّهً و الألفاظ المستعمله فی شریعه عیسى(ع) کانت سریانیّهً[۶] .
یعنی ما نیازی به حدوث صلاه و زکات در شریعت پیامبر (ص) نداریم. اگر در شرایع گذشته هم بوده ولی در شریعت پیامبر (ص) اندکی تغییر کرده است، همین برای مطرح کردن بحث حقیقت شرعیه کفایت میکند. لزومی ندارد که بگوییم که در شرایع گذشته نبوده و در شریعت ما پیدا شده است؛ زیرا معنای حقیقت شرعیه این است که اگر این الفاظ در لسان شارع آمد، بر معنای جدید حمل شود و بر معنای لغوی حمل نشود. به نظر ما فرمایش مرحوم خویی درست است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!