خارج اصول ۵۳ (وضع: حقیقت شرعیه)


خارج اصول ۵۳ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث در حقیقت شرعیه بود. گفتیم که قول اول این است که حقیقت شرعیه ثابت است و ادله‌ای را هم برای ثبوت حقیقت شرعیه بیان کردیم. قول دوم این است که حقیقت شرعیه ثابت نیست.

قول دوم: عدم ثبوت حقیقت شرعیه

قال الحائریّ الاصفهانیّ(ره): «الذی یقوى عندی أنّ جمله من تلک الألفاظ قد کانت حقائق فی معانیها الشرعیّه فی الشرائع السابقه؛ کالصلاه و الصوم و الزکاه و الحج؛ لثبوت ماهیّاتها فیها؛ کما یدلّ علیه قوله – تعالى- حکایهً عن عیسى بن مریم: ﴿… و أوصانی بالصلاه و الزکاه ما دمت حیّاً﴾[۱] و قوله – تعالى – لإبراهیم(ع): ﴿و أذّن فی الناس بالحج …﴾[۲] و قوله – تبارک اسمه: ﴿کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم …﴾[۳] إلى غیر ذلک؛ فعلى ما اخترناه تکون تلک الألفاظ حقائق لغویّهً فی معانیها الشرعیّه»[۴] .

در اینجا دقتی لازم است و آن این است که علمائی که قائل به عدم ثبوت حقیقت شرعیه اند، الفاظ وارد شده در کلمات معصومین (ع) مانند «صلاه» را بر معنای لغوی حمل می‌کنند یا معنای اصطلاحی؟ از فرمایشات علما استفاده می‌کنیم تا ببینیم حرف کسانی که منکر حقیقت شرعیه شده‌اند، چیست. آنان به آیات قرآن استدلال می‌کنند و می‌گویند که در ادیان گذشته هم صلاه، صوم و زکات بوده است؛ بنابراین پیامبر ما (ص) چیز جدیدی نیاورده است. در زمان حضرت عیسی (ع) صلاه و زکات بوده است: ﴿… و أوصانی بالصلاه و الزکاه ما دمت حیّاً﴾[۵] . در زمان حضرت ابراهیم (ع) حج بوده است: ﴿و أذّن فی الناس بالحج …﴾[۶] . صیام قبل از پیامبر (ص) هم بوده است: ﴿کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم …﴾[۷] . پس صلاه، زکات و صوم در زمان قبل از پیامبر (ص) هم بوده است؛ هرچند ممکن است در زمان پیامبر (ص) مقداری از شرایطشان عوض شده باشد ولی به‌هرحال در زمان انبیای گذشته نیز صوم، صلاه و زکات بوده است. این فرمایش کاشف از این است که صلاه، صوم و زکاتی که پیامبر (ص) استعمال کرده، همان صلاه، صوم و زکاتی است که پیامبران گذشته (ع) مطرح کرده‌اند و تغییر زیادی پیدا نکرده‌اند و حقیقت شرعیه تحقق پیدا نکرده است. این نهایت استدلال منکرین حقیقت شرعیه است.

ما با این آقایان همراه می‌شویم و می گوییم که صلاه، صوم و زکات در زمان پیامبران گذشته نیز بوده است و به صغرای مساله اشکال نمی‌کنیم. سؤال ما این است که اگر این الفاظ را در لسان پیامبر (ص) یا ائمه (ع) دیدید، بر معنای لغوی حمل می‌کنید یا بر معنای شرعی جدید (که در زمان پیامبران گذشته نیز بوده است)؟ فکر نمی‌کنیم که آن‌ها بگویند معنای لغوی. آن‌ها هم این الفاظ را بر معنای لغوی حمل نمی‌کنند. پس اگر شما هم این را می‌پذیرید، که می‌پذیرید، ما با شما دعوایی نداریم. بالاخره این معانی جدید شرعی اراده می‌شود؛ اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید: وضع تعیینی، وضع تعیّنی، انصراف یا… . مسلماً شما هم در این مساله با ما اختلافی ندارید که «صلاه» در لسان ائمه (ع)، به معنای ارکان مخصوصه است.

سخن مرحوم نائینیمرحوم نائینی میفرمایند: «إنّ الکلام تارهً یقع فی الوضع التعیینیّ و أخرى فی التعیّنی؛ أمّا الأوّل فهو مقطوع بعدمه؛ إذ لو کان الشارع المقدّس قد وضع هذه الألفاظ لمعانیها الشرعیّه بنحو التعیین، لبیّنه لأصحابه و لو بیّنه لهم لنقل إلینا؛ لتوفّر الدواعی إلى نقله و عدم المانع منه؛ فلا یقاس ذلک بالنصّ على الخلافه الذی أخفوه مع التصریح به. و ذلک لثبوت الداعی إلى الکتمان هناک دون المقام. و توهّم إمکان الوضع بنفس الاستعمال – کما أفاده المحقّق صاحب الکفایه(ره)- مدفوع بأنّ حقیقه الاستعمال- کما بیّنّاه- إلقاء المعنى فی الخارج بحیث یکون الألفاظ مغفولاً عنها؛ فالاستعمال یستدعی کون الألفاظ مغفولاً عنها. و توجّه النظر إلیه بتبع المعنى بخلاف الوضع‌؛ فإنّه یستدعی کون اللفظ منظوراً إلیه باستقلاله. و من الواضح أنّه لایمکن الجمع بینهما فی آنٍ واحد. و أمّا الوضع التعیّنی، فهو بالنسبه إلى زمان الصادقین‘ مقطوع به إلّا أنّه لا طریق لنا إلى إثباته فی زمان النبیّ(ص) حتّى تثبت الحقیقه الشرعیّه. و علیه تکون الألفاظ المستعمله فی زمانه(ص) مجملات»‌[۸] .

نکتهای که قبلاً مطرح شده بود را مطرح می‌کنند و می گویند که استعمال لفظ در معنای جدید توسط شارع، جمع بین لحاظ آلی و استقلالی است. اگر یادتان باشد این را قبلاً هم گفتیم که مرحوم نائینی اشکالی را مطرح میکنند که استعمال، لحاظ آلی لفظ است (یعنی در زمان استعمال، توجه به معناست و به الفاظ توجه زیادی نمی‌شود و به صورت آلی لحاظ می‌شوند) و وضع، لحاظ استقلالی است (یعنی باید روی لفظ خوب دقت کند و بگوید که این لفظ را برای این معنا وضع می‌کنم و لفظ به صورت استقلالی لحاظ می‌شود) و جمع این دو لحاظ محال است؛ پس نمی‌توان همزمان با استعمال، وضع کرد. بعد میگویند که در اینجا، سه لحاظ وجود دارد؛ زیرا علاوه بر دو مورد گذشته، یک لحاظ استقلالی دیگر نیز وجود دارد. پیامبر (ص) با عبارت «صلّوا کما رأیتمونی اصلّی»:

۱. می‌خواهد لفظ را در معنا استعمال کند که بیایید در مسجد نماز بخوانید که لحاظش آلی است.

۲. علاوه بر این می‌خواهد لفظ «صلاه» را بر این ارکان مخصوصه وضع کند که لحاظش استقلالی است.

۳. و هم توجه به آن معنا دارد که می‌خواهد آن را اراده کند که لحاظش استقلالی است. این سه لحاظ با هم محال است.

ما قبلاً جواب این را گفتیم. آنات متعدده وجود دارد و امکان دارد که در آن اول لحاظ آلی باشد و در آن دوم، لحاظ استقلالی و این محال نیست. در عبارت «صلّوا کما رأیتمونی اصلّی» هر سه لحاظ ممکن است و هیچ تنافیای وجود ندارد؛ زیرا این لحاظ در ذهن است و مشکلی ندارد که در هر آن، یک لحاظ باشد. پس اشکال نائینی (ره) بر آخوند (ره) وارد نیست. حالا اشکالات دیگری بر فرمایش مرحوم نائینی بیان می‌کنیم که قبلاً به آنها اشاره کرده‌ایم.

دفع اولمحقق عراقی (ره) می‌فرمایند که این محال نیست و اشکالی ندارد: «توهّم أولِه إلى اجتماع اللحاظین غلط؛ إذ النظر المرآتیّ متوجّه إلى شخص اللفظ و المعنى حال الاستعمال و هما غیر ملحوظین استقلالاً حین الوضع و ما هو ملحوظ کذلک فهو طبیعه اللفظ و طبیعه المعنى حین وضعه و أحدهما غیر الآخر فی مقام اللحاظ، کما لایخفى‌»[۹] .

برخی بر محقق عراقی اشکال کرده‌اند و ما می گوییم که این اشکال درست نیست و قبلاً آن را بحث کردهایم:

«إنّ هذا الجواب لیس بتام؛ فإنّه سلّمنا توجّه اللحاظ الآلیّ إلى اللفظ حال الاستعمال و توجّه اللحاظ الاستقلالیّ إلیه فی مقام الوضع. و المراد منه فی الأوّل شخصه و فی الثانی نوعه. و لکن تحقّق ثلاث لحاظات فی استعمال واحد غیر معقول، مع أنّ لازم کلامه(ره) تعلّق اللحاظ الآلیّ بشخص اللفظ و تعلّق اللحاظ الاستقلالیّ بنوعه. و تعلّق اللحاظ الاستقلالیّ الآخر بالمعنى فی استعمال واحد؛ فکیف یمکن ذلک مع کون المستعمل واحداً و هو شخص اللفظ أو نوعه!

نعم، یمکن إطلاق اللفظ و إراده نوعه بحیث کان شخص اللفظ مستعملاً و نوعه مستعملاً فیه و لکن لمیکن فیه ثلاث لحاظات کما مر؛ فلایمکن باستعمال واحد تحقّق الوضع و الاستعمال معاً[۱۰] 

دفع دوممحقق خویی (ره) نیز اشکال مرحوم نائینی را جواب داده‌اند:«الإنصاف تمامیّه ما ذکره صاحب الکفایه و أنّ الوضع بالاستعمال بمکان من الإمکان؛ إذ لو قلنا بتمامیّه الوضع بمجرّد الاعتبار النفسانیّ و عدم احتیاجه إلى المبرز، فالوضع سابق على الاستعمال؛ فلایلزم الجمع بین اللحاظ الآلیّ و اللحاظ الاستقلالی[۱۱] ، بلا فرق بین أن یکون الوضع عبارهً عن الالتزام و التعهّد بالتکلّم بلفظ خاصّ عند إراده معنى مخصوص، أو یکون عبارهً عن تنزیل اللفظ وجوداً للمعنى أو یکون عبارهً عن اعتبار الملازمه بینهما، أو غیرها من الأقوال التی تقدّمت فی تحقیق معنى الوضع»[۱۲] .

 


[۱۲] مصباح الأصول (مباحث الألفاظ)، الواعظ الحسینی، السید محمد؛ تقریر بحث السید أبو القاسم الخوئی، ج۱، ص۱۲۳.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *