خارج فقه


خارج فقه

, ,

موضوع:دلیل دوم حرمت غیری/ادله حرمت غناء/غناء/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته:صحبت پیرامون بحث غناء بود.در بحث غناء عده‌ای قائل به حرمت غیری بودند؛یعنی حرمت غناء را به جهت ضمائم حرامی می‌دانند،که در مجالس غناء رایج بوده است.غناء از آنرو که زمینه‌ای برای شرب خمر،اختلاط با زنان،ترویج باطل و لهو بوده است،حرام شده است.مرحوم سبزواری و مرحوم فیض کاشانی و در زمان معاصر عده‌ای قائل به این نظریه شده‌اند.

بررسی دلیل دوم قائلین به حرمت غیری:مهم‌ترین استدلال این دسته از فقهاء مبتنی بر توجه به فرد غالب غناء در زمان صدور روایات است.یعنی فرد رائج غناء در زمان ائمه،مقارن با محرّماتی بوده است.و سؤال راویان و پاسخ ائمّه نیز بر محور همان مصادیق موجود شکل می‌گرفته است.بنابراین احکام صادره هم برای همان موارد تشریع شده است.

پاسخ از دلیل دوم حرمت غیری:از این استدلال مرحوم امام سه پاسخ داده‌اند؛

اشکال اول:به نظر مرحوم امام برخی روایات باب به کلی بیگانه از توضیح و استدلال قائلین به حرمت غیری هستند.یعنی نمی‌توان نشانی از دخالت مقارنات با غناء در حرمت آن یافت.مثل روایت «علی بن جعفر» از امام کاظم:« عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ [العریضی : إمامیّ ثقه] فِی کِتَابِهِ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَتَعَمَّدُ الْغِنَاءَ یُجْلَسُ‌ إِلَیْهِ‌ قَالَ: «لَا»[۱] .در این روایت سوال راوی از هیچ مقارن و ضمیمه‌ی حرامی نیست.شخص مورد سؤال و راوی هر دو مرد هستند.هیچ عنوان حرام دیگری هم نیست.ولی امام ممنوع دانسته و غناء را حرام کرده است.

یا روایت دیگری از امام صادق نقل شده است که نقضی بر استدلال امثال مرحوم سبزورای است:« عَنْ محمّد بْنِ یَحْیَى [العطّار : إمامیّ ثقه] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ محمّد [بن عیسی الأشعری : إمامیّ ثقه] عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ [الحسن بن علیّ بن الفضّال التیمی : فطحیّ ثقه من أصحاب الإجماع علی قول] عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ [البجلی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى [عبد الأعلی بن أعین مولی آل سام : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ:عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ|رَخَّصَ فِی أَنْ یُقَالَ جِئْنَاکُمْ جِئْنَاکُمْ حَیُّونَا حَیُّونَا نُحَیِّکُمْ فَقَالَ: «کَذَبُوا إِنَّ اللَّهَ – عَزَّ وَ جَلَّ – یَقُولُ : {وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ}{لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کُنَّا فاعِلِینَ}{بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُون‌} ثُمَّ قَالَ وَیْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا یَصِفُ رَجُلٌ لَمْ یَحْضُرِ الْمَجْلِسَ»[۲] . در این روایت هم بحث در رابطه با یک شعر ساده است،که در آن زمان مردم-مثلا برای استقبال از مهمان-می‌خواندند.نه اثری از شرب خمر در روایت است،نه از هیچ عنوان محرّم دیگری در بیان سائل و امام دیده نمی‌شود.ولی با این حال امام همین یک بیت شعر و یا جمله را مصداق لعب و لهو و باطل می‌شمارند.اگر دقت بفرمایید،امام به آیاتی استناد می‌کنند،که در آنها به بعد و تحذّر خدای متعال از لهو و لعب و باطل اشاره دارد.

این پاسخی بود که مرحوم امام به استدلال مرحوم سبزواری داده‌اند.

سؤال:به نظر می‌رسد استدلال مرحوم سبزواری ناظر به فضای صدور روایات است.یعنی در آن زمان فضای موجود نسبت به غناء آلوده به معاصی بوده است.حتی اگر در متن روایت نشانه‌ای از این معاصی نباشد.ولی آنچه بر سؤال راوی و پاسخ امام حاکم است،فضایی است که نسبت به غناء وجود دارد.

پاسخ استاد:در برخی روایات کاملا سخن شما صادق است.وقتی از جاریه مغنیّه سؤال پرسیده می‌شود،به نظر می‌رسد نکته‌ای که در ذهن راوی عامل پرسش او شده است،همین فسادی است که از خواندن و تهییج و احیانا رقص و نواختن موسیقی حاصل می‌شود.ولی در این دو روایت هیچ ردّ و نشانی از حاکمیت چنین فضایی بر متن روایات دیده نمی‌شود.فلذا نمی‌توان به صرف ادّعا و عدم توفیر شواهد از متن روایت قائل به چنین قولی شد.البته احتمال سخن شما هست.یعنی این احتمال وجود دارد که همین یک بیت شعر در روایت قبلی را به جهت شکل ادای تحریم کرده باشند.مثلا دخترانی به خواندن آن مشغول می‌شدند و یا موسیقی و رقصی در کار بوده است.ولی به هر حال در متن روایت شاهدی بر این ادعا نیست.

اشکال دوم:به نظر مرحوم امام نمی‌توان ادعای مرحوم سبزواری را مبنی بر غلبه‌ی غنای آلوده به معاصی در زمان اهل‌بیت تصدیق نمود.چرا که در همان زمان غنای به خواندن اشعار مرسوم بوده است.و دلیلی در دست نیست،تا فرد شایع و غالب غناء را منحصر در غنای منضمّ به معاصی کند.

اشکال سوم:به نظر مرحوم امام اگر ما بخواهیم با استدلال مرحوم سبزواری همراه شویم،باید تنها فردی از غناء را حرام بدانیم،که تمام قیود و شرائط مجالس غناء در آن را دارا باشد.یعنی جاریه‌ی مغنّیه و خمر و موسیقی و اشعار باطل و…همگی در یک مجلس حاضر باشند،تا بتوان حکم به حرمت آن نمود.و این تخصیصی است که خود قائلین به حرمت غیری هم قائل بدان نخواهند بود.یعنی اگر بخواهیم روایات را تنها در فضای صدور حجت بدانیم،باب فقه را بسته‌ایم.و شما نمی‌توانید یک روایت را به صرف غلبه‌ی یک مصداق در زمان صدور آن،حمل بر همان فرد کنید.[۳]

اشکالات مرحوم امام به نظر متین می‌آید.

مبحث دوم:حرمت تکلیفی غناء

تحریر محلّ نزاع:در باب حکم تکلیفی غناء،دو قول است.برخی غناء را مطلقا حرام می‌دانند.و برخی آن را فی‌الجمله حرام می‌دانند.یعنی افراد متیقّنی از غناء مشمول حکم حرمت است،و باقی مصادیق غناء را باید مباح دانست.و در مقابل برخی تمام مصادیق غناء را حرام شمرده‌اند.و به شکلی افراطی غناء را ممنوع می‌شمارند.حتی نقاره‌ای که در حرم امام رضا(ع) نواخته می‌شود،به نظر ایشان حرام است.

بررسی اقوال

قول سید لاری در حرمت مطلق غناء:مرحوم سید لاری در حاشیه بر مکاسب،تمام مصادیق غناء را تحریم نموده است: «إنّ الأظهر الأشهر حرمته مطلقاً من حیث نفسه، و من حیث أفراده المطربه و غیرها، و من حیث موارده فی القرآن و غیره، و فی الأعراس و غیرها، و کذلک الهوسه[۴] لتشیید الحروب الخاصّ بالعرب، کاختصاص المزیقه[۵] و الطبل بحروب الکفره و الإعلام بالوقت. و منه الطبل المعمول للإعلام على سطح صحن الرضا من أعظم منکرات بدع الإسلام. و کذلک الترادف[۶] و التجاوب[۷] فی اللطمیّات[۸] بجمیع أنحائها من الغناء المهیّج للطرب، و أنحاء ما یسمّیه الفرس بآوازه خوانى من السرود[۹] و التصنیف و الشلوى[۱۰] و هفت بند و ذاکری. و کذلک ما یتغنّى به النسوان لملاعبه الصبیان و مناومه الیقظان. و کذلک تهلیلات[۱۱] العامّه بهیئه الإجتماع و الإختراع، و سائر مبتدعات الصوفیّه فی کیفیّه الذکر و التصدیه[۱۲] و الدعاء من التطریب المبتدع».[۱۳]

همانطور که می‌بینید،هیچ مصداقی از صدا نیست که ایشان حرام نکرده باشند.و نکته‌ی جالب این قول نسبت این حد از حرمت به مشهور فقهاء است.اما اگر بخواهیم در رابطه با قول ایشان و سایر فقهاء داوری درستی داشته باشیم،باید به بررسی روایات بپردازیم.

دلیل اول بر حرمت مطلق غناء:

دلیل اول روایاتی است که به بررسی تعدادی از آنها می‌پردازیم؛

روایت اول:«مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ[۱۴] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى[۱۵] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[۱۶] عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ[۱۷] عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ[۱۸] عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ[۱۹] قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «بَیْتُ الْغِنَاءِ لَا تُؤْمَنُ فِیهِ الْفَجِیعَهُ وَ لَا تُجَابُ فِیهِ الدَّعْوَهُ وَ لَا یَدْخُلُهُ الْمَلَک».[۲۰]

همانطور که می‌بینید در این روایت خانه‌ای که در آن غناء خوانده می‌شود،از هر گونه برکت و موهبتی محروم خوانده شده است.نه فرشته‌ای در آن ورود می‌کند،و نه از وقوع فجائع در آن بعید است.و این بیان مطلق نسبت به تمام مصادیق غناء است.بعضی فقهاء به این روایت استدلال کرده‌اند.

روایت دوم: «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ[۲۱] عَنْ أَبِیهِ[۲۲] عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ[۲۳] عَنْ أَبِی أَیُّوبَ[۲۴] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ[۲۵] وَ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکنَانِیِّ[۲۶] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ‌فِی قَوْلِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَ:‌ {وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ …} قَالَ:‌[۲۷]الْغِنَاءُ.[۲۸] ».در این روایت هم امام شهاد و حضور “زور” را به حضور در مجالس غناء تفسیر نموده‌اند.مرحوم طباطبائی صاحب ریاض به این روایت استدلال نموده‌اند.

 


[۱] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۱۲، ح۳۲. (هذه الروایه مسنده و صحیحه)
[۲] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۰۷، ح۱۵.(الحقّ أنّ هذه الروایه مسنده و موثّقه)
[۳] . المکاسب المحرّمه، الإمام الخمینی، ج۱، ص۳۲۲- ۳۲۳.
[۴] . أی : سرودهای مخصوص جنگ.
[۵] . أی : الموسیقی.
[۶] . أی : التتابع.
[۷] . أی : التحاور، التجاوز.
[۸] . مفرده اللطمه و هی : الضرب بالکف، سیلی زدن.
[۹] . کلمه فارسیّه بمعنى النشید.
[۱۰] . کلمه فارسیه بمعنى التغنّی.
[۱۱] . أی : تسبیحات.
[۱۲] . أی : ضرب ید علی ید لیسمع منه صوت، التصفیق (دست زدن).
[۱۳] . التعلیقه على المکاسب۱ : ۱۵۸(التلخیص).
[۱۴] . الکلینی : إمامیّ ثقه.
[۱۵] . العطّار : إمامیّ ثقه.
[۱۶] . أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعری : إمامیّ ثقه.
[۱۷] . الأهوازی : إمامیّ ثقه.
[۱۸] . إمامیّ ثقه.
[۱۹] . إمامیّ ثقه.
[۲۰] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۱۷، ص۳۰۳، ح۱ (هذه الروایه مسنده و صحیحه).
[۲۱] . علیّ بن إبراهیم بن هاشم : إمامیّ ثقه.
[۲۲] . إبراهیم بن هاشم القمّی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۲۳] . محمّد بن أبی عمیر زیاد : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع.
[۲۴] . إبراهیم أبو أیّوب الخرّاز : إمامیّ ثقه.
[۲۵] . الثقفی : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع.
[۲۶] . إبراهیم بن نعیم أبو الصباح الکنانی : إمامیّ ثقه.
[۲۸] . وسائل الشیعه ۱۷ : ۳۰۴، ح۵ (الأقوی أنّ هذه الروایه مسنده و صحیحه) ؛ و هذا الحدیث بسند آخر : الکافی ‌۶ : ۴۳۱، ح۶. : أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ [أحمد بن إدریس القمّی : إمامیّ ثقه] عَنْ محمّد بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ [القمّی : إمامیّ ثقه] عَنْ صَفْوَانَ [بن یحیی البجلی : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع] عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ [إبراهیم أبو أیّوب الخرّاز : إمامیّ ثقه] عَنْ محمّد بْنِ مُسْلِمٍ [الثقفی : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع] عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ [إبراهیم بن نعیم أبو الصباح الکنانی : إمامیّ ثقه] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ×… . (هذه الروایه بهذا السند مسنده و صحیحه)
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *