موضوع: کذب: تعریق کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره کذب بود که مرحوم شیخ انصاری (اعلی الله مقامه الشریف) بهعنوان یکی از مکاسب محرمه در کتاب مکاسب ذکر فرموده است.
تعریف کذبدروغ و دروغگو دارای چه تعریفی است؟
تعریف اول: «إنّ الصدق مطابقه الخبر للواقع[۱] و الکذب مخالفته له[۲] [۳] »؛ اگر خبری با واقع مطابق بود صدق است و اگر مطابق با واقع نبود، کذب است.
تفاوت واقع با نفسالامرآیا مقصود این است که ظاهر خبر مطابق با واقع باشد یا مطابق با نفسالامر باشد؟ آنچه از ظاهر کلام متکلم استفاده میشود آن ظاهر کلام متکلم با واقع مطابق است یا با نفسالامر مطابق است؟ اینکه تفسیر و تعبیر کردیم با واقع یا با نفسالامر مطابق است بهخاطر این است که گاهی خبر حاکی از واقعیتی خارجی است، یعنی مسئلهای در خارج تحقق پیدا کرده است و شما از آن اخبار میکنید، مثل «زیدٌ قائمٌ» اخبار از قیام زید در خارج است، گاهی حکایت خبر از اعتقادات نفسانی شخصی است، مثلاً فرض کنید من اعتقاد خودم را درباره خداوند، رسول گرامی اسلام، دین و مذهب بیان میکنم که من این اعتقاد را دارم، خبر از اعتقادات با واقع خارجی مطابقت بودن یا مطابق نبودنش بحث نیست، آن چیزی که مورد توجه است مطابق با نفسالامر است؛ یعنی من آن اعتقاد را دارم و خبر میدهم که اعتقاد دارم در اینجا صدق است اگر من آن اعتقاد را ندارم ولی میگویم من به شما معتقدم درحالیکه اعتقادی ندارم، خبر دروغ است.
تعبیر مناسبخبر از اعتقادات خبر از یک واقعیت خارجی نیست بلکه خبر از نفسالامر است که «فی نفس الامر» من این اعتقاد را دارم؛ لذا تعبیری که به نظر میرسد بهتر باشد این است که «اگر خبر مطابق با واقع یا نفسالامر باشد».
نفسالامر اعم از واقع است؛ فرض کنید من این اعتقاد را دارم و اظهار هم میکنم که این اعتقاد را دارم، این صدق است اگر اعتقادی ندارم و اظهار میکنم که اعتقاد دارم، این کذب است؛ بنابراین در بعضی از تعریفها واقع مطرح شده است که «مطابقه خبر للواقع و مخالفه الخبر للواقع» و در بعضی از تعبیرات «نفسالامر» ذکر شده است. به نظر ما هر دو باشد بهتر است «موافقه الخبر للواقع او نفسالامر» و تمام موارد را شامل میشود؛ چه واقعیت خارجی داشته باشد و نسبتی است که در خارج واقع شده است، چه آنجایی که بیان اعتقاداتی در ذهن انسان است، ممکن است در خارج هم واقع نباشد.
کذب خبری و مخبریکذب موقعی نسبت به خبر «الخبر الکذب» خبری که کذب است. عدم مطابقت با واقع یا نفسالامر، تعریف کذب خبری است. کذب مخبری جایی است که مخبر را دروغگو میگویید. این درصورتی است که مطابق یا عدم مطابق با اعتقاد متکلم باشد؛ یعنی اگر کلامی از متکلمی صادر شده اگر این کلام، مطابق با اعتقادش باشد و متکلم طبق اعتقاد خودش حرف درستی میزند، صادق است ولی اگر متکلم بر خلاف اعتقاد خودش مطلبی را بیان میکند، کاذب است؛ پس «مطابقه قول المخبر و مخالفته لاعتقاده» معیار صادق بودن است.
ملاک، ظهور کلام استباتوجه به این مطالب، یکی از نکات این است که ظاهر کلام، ملاک است. گاهی کلام متکلم در مسئلهای صریح است یعنی خیلی روشن است و هیچ احتمال خلافی ندارد که این خیلی روشن است و بحثی هم ندارد، گاهی کلام متکلم، ظاهر است یعنی آنچه که ظاهر مستفاد از کلام متکلم است مردم به آن صدق یا کذب میگویند ولی اگر خلاف ظاهر را اراده کرده باشد ما از او نمیپذیریم. کلمات قرآن، روایات و کلام هر متکلم و سخنرانی، ظاهر کلامش حجت است؛ اگر بگوید: «مقصودم این نبود بلکه چیز دیگری است»، از او پذیرفته نمیشود لذا در دادگاهها، در تمام کلمات وصیتها، نوشتهها، کتابها، این کتابهای فقهی و اصولی و کتابهای مردم در علوم مختلف را میبینید، ظواهرش حجت است.
یکی ادلهای که برای حجیت ظواهر میآوریم بنای عقلاست؛ بنای عقلاء بر حجیت ظواهر منعقد شده است. این ظاهر کلام اگر مطابق با واقع یا نفسالامر بود، صدق است اما اگر ظاهر کلام مخالف با واقع یا نفسالامر باشد، کذب است؛ بنابراین حجیت ظواهر را هم باید در اینجا در نظر بگیریم.
خلط بین کذب خبری و مخبریممکن است در تعاریف علما بین کذب خبری و کذب مخبری خلط شده باشد. برخی آمدهاند صادق و کاذب را معنا کردهاند و اعتقاد متکلم را مطرح کرده و گفتهاند که اعتقاد متکلم دخالت دارد.
اشکال: اعتقاد اعتقاد متکلم در صادق و کاذب بودن دخالت دارد اما در صدق و کذب خبر دخالتی ندارد.
برخی اعتقاد متکلم را مطرح نکرده و مسئله واقع و نفسالامر را مطرح کردهاند؛ لذا میبینید که صاحب وی قوانین مثالی که در این رابطه زدهاند: اگر کسی بگوید: «رأیت حماراً» ولی «انسان نفهم» را اراده کند، گفته میشود: «کذب است»؛ چراکه هیچ قرینهای ارائه نکرده است باید قرینه میآورد. ظاهر حمار این است که حیوانی را بهعنوان حمار دیده است ولی میگوید که مراد من بلید بوده است، اینکه مرادش بلید بوده است، خلاف ظاهر است اگر بگوید منظورم بلید بود، میگوییم دروغ گفتهای.
کلام محقق خویی(رحمهالله)مرحوم محقق خویی (اعلیالله مقامه الشریف) قول مشهور را درباره صدق و کذب را بیان کرده و سه اشکال به تعریف مشهور کرده است:
«ذهب المشهور إلى أنّ صدق الخبر مطابقته بظهوره للواقع و کذبه عدم مطابقته للواقع بدعوى أنّ هیئه الجمله الخبریّه إنّما وضعت لتحقّق النسبه فی الخارج؛ سواء کانت النسبه ثبوتیّهً أو سلبیّهً، کما أنّ ألفاظ أجزائها موضوعه للمعان التصوّریّه من الموضوع و المحمول و متعلّقاتها، فمطابقه الخبر لتلک النسبه الخارجیّه الواقعیّه صدق و عدمها کذب؛ فإذا قیل: زید قائم، فإنّ هذا القول یدلّ على تحقّق النسبه الخبریّه فی الخارج؛ أعنی اتّصاف زید بالقیام، فإن طابقها کان صادقاً و إن خالفها کان کاذباً».[۴]
مشهور نظرشان این است که صدق، مطابقت ظاهر خبر با واقع است و کذب خبر این است که ظاهر خبر مطابق با واقع نباشد. در جمله خبری، نسبتی وجود دارد که حاکی از خارج است اگر این نسبت با خارج تطبیق کند یعنی وقتی می گوید زید قائم است این کلام با واقع تطبیق میکند، واقعاً زید در خارج ایستاده است. اگر زید نشسته و شما میگویید: «زید قائم» این خبر با واقع تطبیق نمیکند.
این تعریفی است که مشهور بیان کردند اما سه اشکال به تعریف مشهور:
اشکال اول: «فیه أوّلاً: أنّه قد لا تکون للنسبه خارجیّه أصلاً؛ کقولنا: شریک البارئ ممتنع؛ إذ لا وجود للإمتناع فی الخارج إلّا أن یقال: إنّ المراد بالخارج ما هو أعمّ منه و من نفس الأمر و من البیّن أنّ المثال المذکور مطابق للنسبه فی نفس الأمر.
نسبت گاهی امر خارجی نیست که در خارج تحقق داشته باشد؛ شما خبری میدهید که اصلاً در خارج وقوع و تحقق ندارد مثلاً «شریک الباری ممتنعٌ» خداوند شریک ندارد خبر است اما اصلاً خارجی ندارد که بخواهد با آن منطبق باشد؛ لذا تعبیر به نفسالامر کردهاند نه واقع. شریک الباری با واقع مطابق نیست اما با نفسالامر مطابق است.
ما این تعبیر مرحوم خویی را میپذیریم؛ زیرا به نظر میرسد تعبیر نفسالامر بهتر از مطابق باشد؛ چون واقع ظهورش در این است که وجود خارجی موجود باشد. تعبیر نفسالامر از این جهت بهتر است که هم شامل آنجایی میشود که در خارج وجود ندارد و هم جایی که در خارج وجود دارد.
اشکال دوم: «و ثانیاً: أنّ الالتزام المذکور لا یتّفق مع تعریف القضیّه بأنّها تحتمل الصدق و الکذب؛ فإنّ دلاله الجمله على وقوع النسبه فی الخارج، تقتضی الجزم بالوقوع و مقتضى التعریف المذکور هو الشکّ فی ذلک و هما لا یجتمعان».
تعبیر مشهور این است که هیئت جمله خبریه برای تحقق نسبت در خارج، وضع شده است که این نسبت در خارج حتماً محقق است. وقتی گفته میشود: «زیدٌ قائم» این نسبت صددرصد در خارج محقق است اما در خبر، احتمال صدق و کذب وجود دارد؛ ممکن است خبری صادق باشد، ممکن است کاذب باشد؛ پس تحقق نسبت در خارج، قطعی نیست؛ بنابراین چرا میگویید خبر برای تحقق نسبت در خارج، وضع شده است؟ خبر هم احتمال صدق و هم کذب دارد.
پاسخ: به نظر ما این فرمایش محقق خویی درست نیست؛ زیرا کلمهای که مشهور در اینجا فرمودند کلمه «اقتضاء» است یعنی مقتضی تحقق نسبت در خارج است؛ مقصود مشهور این است که جمله خبریه مقتضی تحقق نسبت در خارج است. وقتی میگوییم «زیدٌ قائم» این اقتضاء میکند که در این نسبت در خارج موجود باشد اما اینکه آیا واقعاً نسبت در خارج موجود است یا نه، مربوط به اعتقاد سامع و متکلم میشود؛ اگر او را راستگو میدانید، یقین دارید که خبر درست است و دروغ نمیگوید و اگر او را دروغگو میدانید، میگویید: «خبر داده اما من اعتقادی به خبرش ندارم». اگر اعتقاد شما به متکلم زیاد باشد ممکن است این خبر برای شما ایجاد یقین کند و گاهی ممکن است خبر ایجاد ظن، شک یا وهم کند. این مربوط به اعتقاد قلبی شما به متکلم است. خبری که او داده است اقتضایش این است که این نسبت در خارج موجود است؛ پس تنافی وجود ندارد که مشهور بفرمایند جمله خبری وضعش برای تحقق نسبت در خارج است به نحوه اقتضاء، نه علیت تامه بلکه ممکن است متکلم گاهی خطا کند، گاهی اشتباه کند یا گاهی عمداً دروغ بگوید.
وقتی میگویید: «زیدٌ قائم» علت برای وقوع قیام برای زید نیست بلکه در حد این است که شما خبری دادهاید و سامع گاهی یقین، گاهی شک، ظن یا وهم پیدا میکند.
اشکال سوم: «و ثالثاً: لو کانت الجمل الخبریّه بهیئاتها موضوعهً للنسبه الخارجیّه، لکانت دلالتها علیها قطعیّهً. کما أنّ دلاله الألفاظ المفرده على معانیها التصوّریّه قطعیّه؛ فإنّ الشکّ لا یتطرّق إلى الدلاله بعد العلم بالموضوع له و إراده اللافظ، مع أنّه لا یحصل للمخاطب بعد سماع الجمل الخبریّه غیر احتمال وقوع النسبه فی الخارج و قد کان هذا الإحتمال حاصلاً قبل سماعها».[۵]
دلالت جمله خبریه بر تحقق نسبت، قطعی نیست یعنی وقتی میگویید: «زیدٌ قائم» یعنی «زیدٌ قائمٌ قطعاً» وقتی خبری داده میشود حکایت از قطع و تحقق نسبت در خارج دارد درحالیکه هم چنین نسبتی در خارج ممکن است حقیقت نداشته باشد.
پاسخ: به نظر ما این اشکال ایشان هم درست نیست؛ زیرا نسبتی که داده میشود کاشف، حاکی و اقتضای وقوع نسبتی در خارج را دارد اما اینکه مطابق با واقع باشد یا نباشد، مربوط به اعتقاد سامع و مخاطب است. مخاطب اگر اعتقادش به متکلم صددرصد است یقین حاصل میشود، اگر اعتقادش نود درصد است ظن حاصل میشود اگر اعتقادش پنجاه درصد باشد شک حاصل میشود. کلام اقتضای تحقق را دارد ولی قطعی بودن آن او مربوط به اعتقاد متکلم و مخاطب متکلم است.