خارج فقه

, ,

موضوع:بررسی ادلّه حرمت غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه؛

خلاصه جلسه گذشته:بحث در رابطه با روایاتی است که دلالت بر حرمت غناء دارد.در جلسه گذشته به بررسی طائفه سوّم از روایات نشستیم؛این جلسه به سراغ طائفه چهارم خواهیم رفت.این طائفه،شامل روایاتی است،که نهی از بیع “جاریه مغنّیه” می‌کنند.

شاید پرسشی به ذهن برسد،که چرا این روایات تنها از بیع جاریه مغنّیه نهی می‌کند.یعنی امکان ندارد تا از بیع “عبد مغنّی”نهی شود؟شاید جهت تمرکز این روایات بر جاریه مغنّیه،غلبه‌ی خرید و فروش این دسته از جواری در آن زمان است.فلذا پرسش اصحاب متمرکز بر آن شده و پاسخ‌ها نیز به تبع پرسش‌ها از عبد مغنّی منصرف شده و حول جاریه مغنّیه وارد شده است.

روایت اولعَنْهُمْ[۱] عَنْ سَهْلٍ[۲] وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ[۳] عَنْ أَبِیهِ[۴] جَمِیعاً عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ[۵] عَنْ سَعِیدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّاطَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ[۶] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ بَیْعِ الْجَوَارِی مُغَنِّیَاتِ فَقَالَ: «شِرَاؤُهُنَّ وَ بَیْعُهُنَّ حَرَامٌ وَ تَعْلِیمُهُنَّ کفْرٌ وَ اسْتِمَاعُهُنَّ نِفَاقٌ».[۷]

سند این روایت صحیح بوده و پاسخ امام به راوی -که از بیع جاریه مغنّیه می‌پرسد- صریحا دلالت بر تحریم خرید و فروش و تعلیم جاریه‌هایی با این صفت دارد.تنها در فقره آخر روایت،استماع به صدای جاریه مغنّیه را نفاق می‌شمارد.این تعبیر دلالتی بر حرمت نداشته و در روایات ما برای بیان کراهت هم به کار رفته است.و همانطور که گذشت از این روایت نمی‌توان جواز بیع عبد مغنّی را استفاده کرد.زیرا مورد سؤال جاریه مغنّیه بوده و امام نسبت به عبد مغنّی در مقام بیان نبوده‌اند.

به این روایت برخی از فقهاء مثل مرحوم صاحب حدائق و مرحوم آقای فاضل و دیگران استناد کرده‌اند.[۸]

روایت دومعَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ[۹] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ[۱۰] عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ[۱۱] عَنْ نَضْرِ بْنِ قَابُوسَ[۱۲] قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ: «الْمُغَنِّیَهُ مَلْعُونَهٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَکلَ کسْبَهَا».[۱۳]

این روایت اشکال سندی دارد.”اسحاق بن ابراهیم” مهمل بوده و حضورش در سند روایت،موجب قدح در اعتبار آن می‌شود.ولی مدلول آن صریح بوده و سودی که از فروش جاریه مغنّیه حاصل می‌شود،به واسطه این بیان قطعا تحریم می‌شود.و از سویی دیگر جاریه مغنّیه را هم به بیانی لعن کرده و انتفاع حاصل از آن را تحریم می‌کند.

 

روایت سوّممُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ[۱۴] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى[۱۵] عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ[۱۶] عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ[۱۷] قَالَ: «أَوْصَى إِسْحَاقُ بْنُ عُمَرَ بِجَوَارٍ لَهُ مُغَنِّیَاتٍ أَنْ (تَبِیعَهُنَ‌ وَ یُحْمَلَ) ثَمَنُهُنَّ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ(ع)[۱۸] ». قَالَ إِبْرَاهِیمُ: «فَبِعْتُ الْجَوَارِیَ بِثَلَاثِ مِائَهِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ حَمَلْتُ الثَّمَنَ إِلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ مَوْلىً لَک یُقَالُ لَهُ إِسْحَاقُ بْنُ عُمَرَ (أَوْصَى عِنْدَ وَفَاتِهِ) بِبَیْعِ جَوَارٍ لَهُ مُغَنِّیَاتٍ وَ حَمْلِ الثَّمَنِ إِلَیْک وَ قَدْ بِعْتُهُنَّ وَ هَذَا الثَّمَنُ ثَلَاثُ مِائَهِ أَلْفِ دِرْهَمٍ. فَقَالَ(ع): «لَا حَاجَهَ لِی فِیهِ إِنَّ هَذَا سُحْتٌ وَ تَعْلِیمَهُنَّ کفْرٌ وَ الِاسْتِمَاعَ‌ مِنْهُنَ‌ نِفَاقٌ‌ وَ ثَمَنَهُنَ‌ سُحْتٌ‌».[۱۹]

این روایت مرسله بوده و ضعیف است.امام پولی که از فروش جواری مغنّیات به دست آمده را نمی‌پذیرند.پول حاصل از این گونه از جاریه‌ را سحت و حرام شمردند.و تعلیم و انتفاع از آن را نیز حرام می‌کند.ولی باز در این روایت استماع صدای جواری مغنّیات با بیانی اعم از حرمت وارد شده است.تعبیر به “نفاق” همانطور که در روایت قبل گفتیم،اعمّ از حرمت بوده و برای کراهت هم به کار می‌رود.

 

روایت چهارمعَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ[۲۰] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ[۲۱] قَالَ: سُئِلَ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ شِرَاءِ الْمُغَنِّیَهِ قَالَ: «قَدْ تَکونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِیَهُ تُلْهِیهِ وَ مَا ثَمَنُهَا إِلَّا ثَمَنُ کلْبٍ وَ ثَمَنُ الْکلْبِ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ فِی النَّارِ».[۲۲]

این روایت سند صحیحی دارد.درست است که سؤال سائل از جاریه مغنّیه است امّا جواب امام برای ما حجّت است.توجّه به تعبیر “تلهیه” در بیان معصوم،این احتمال را مطرح می‌کند که چیزی بیشتر از غناء در موضوع روایت است.یعنی مثلا موسیقی و غناء توأمان دخالت در حکم دارد.چرا که با تعبیر به لهو سازگارتر است.

 

روایت پنجم: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ[۲۳] قَالَ رُوِیَ: «أَنَّ أَجْرَ الْمُغَنِّی وَ الْمُغَنِّیَهِ سُحْتٌ».[۲۴]

این روایت در عین حال که مرسله بوده و سندش ضعیف است،اخصّ از مدّعی است.زیرا بحث در روایت ناظر به اجرتی است که بابت غنای مغنّیه پرداخت می‌شود امّا ناظر به حرمت استماع نیست.

 


[۱] . عدّه من أصحاب الکلینی : قال العلّامه الحلّیّ فی «الخلاصه : ۲۷۲» : « کلّما قال الکلینی : عدّه من أصحابنا عن سهل بن زیاد فهم علیّ بن محمّد بن علان [الکلینی : إمامیّ ثقه] و محمّد بن أبی عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسدیّ أبو الحسین الکوفی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] و محمّد بن الحسن [الطائیّ الرازی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] و محمّد بن عقیل الکلینی [مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً]».
[۲] . سهل بن زیاد الآدمی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۳] . علیّ بن إبراهیم بن هاشم : إمامیّ ثقه.
[۴] . إبراهیم بن هاشم القمّی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۵] . الحسن بن علیّ بن الفضّال التیمی : فطحیّ ثقه من أصحاب الإجماع علی قول.
[۶] . محمّد الطاطری : (مختلف فیه و هو ثقه ظاهراً).
[۷] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۱۷، ص۱۲۴، ح۷. (هذه الروایه مسنده و صحیحه ظاهراً)
[۹] . أحمد بن إدریس القمّی : إمامیّ ثقه.
[۱۰] . الحسن بن علیّ ‌بن عبدالله بن المغیره : إمامیّ ثقه.
[۱۱] . مهمل.
[۱۲] . اللخمی : إمامیّ ثقه.
[۱۳] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۱۲۱، ح۴. (هذه الروایه مسنده و ضعیفه ؛ لوجود إسحاق بن إبراهیم‌ فی سندها و هو مهمل)
[۱۴] . الکلینی : إمامیّ ثقه.
[۱۵] . العطّار : إمامیّ ثقه.
[۱۶] . محمّد بن اسماعیل بن بزیع : إمامیّ ثقه.
[۱۷] . إمامیّ ثقه.
[۱۸] . أی : الإمام الکاظم(ع).
[۲۰] . الآدمی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۲۱] . إمامیّ ثقه.
[۲۲] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۱۷، ص۱۲۴، ح۶. (الحقّ أنّ هذه الروایه مسنده و صحیحه)
[۲۳] . محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّی : إمامیّ ثقه.


خارج فقه

, ,

موضوع: بررسی ادلّه حرمت غناء/مبحث غناء/ مکاسب محرّمه؛

خلاصه جلسه گذشته:تا بحال دو طائفه از روایات باب غناء را بررسی کردیم.امروز به بررسی طائفه سوّم از روایات می‌نشینیم.

طائفه سوّم روایاتی را شامل می‌شود،که دلالت بر حرمت استماع غناء دارد.و از این حرمت به دلالت التزامی کشف می‌کنیم وقتی شنیدن غناء حرام باشد،باید خواندن غناء هم حرام باشد.ما گاهی حرمت غناء را با استفاده از مدلول مطابقی یک بیان استنباط می‌کنیم؛مثل همین روایاتی که غناء را تحریم می‌نمودند و ما دو طائفه از آنها را بررسی کردیم.و گاهی به دلالت التزامی به حرمت غناء می‌رسیم.مثل همین روایات طائفه سوّم که در حقیقت از حرمت شنیدن غناء به حرمت خواندن آن منتقل می‌شویم.

چند نکته‌ در این روایات باید مورد توجّه قرار گیرد،یک نکته این است که آیا خود غناء بما هو غناء حرام است یا شنیدن غنای مغنّیه حرام است.؟نکته دیگر که باید به آن توجّه داشت این است که آیا خود غناء بما هو غناء حرام است و یا اگر همراه با موسیقی شد حرام است.؟

روایت اول:«مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ[۱] عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ[۲] عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ[۳] عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ زِیَادٍ[۴] قَالَ: کنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِنِّی أَدْخُلُ کنِیفاً[۵] وَ لِی جِیرَانٌ وَ عِنْدَهُمْ جَوَارٍ یَتَغَنَّیْنَ وَ یَضْرِبْنَ بِالْعُودِ[۶] فَرُبَّمَا أَطَلْتُ الْجُلُوسَ اسْتِمَاعاً مِنِّی لَهُنَّ فَقَالَ(ع): «لَا تَفْعَلْ» فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ اللَّهِ مَا آتِیهِنَّ إِنَّمَا هُوَ سَمَاعٌ أَسْمَعُهُ بِأُذُنِی فَقَالَ(ع): «لِلَّهِ أَنْتَ[۷] أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ یَقُولُ: {… إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً}[۸] » فَقَالَ: بَلَى وَ اللَّهِ لَکأَنِّی لَمْ أَسْمَعْ بِهَذِهِ الْآیَهِ مِنْ کتَابِ اللَّهِ مِنْ (عَرَبِیٍّ وَ لَا مِنْ عَجَمِیٍّ لَا جَرَمَ أَنِّی) لَا أَعُودُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ أَنِّی أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ(ع)لَهُ: «قُمْ فَاغْتَسِلْ وَ صَلِّ مَا بَدَا لَک فَإِنَّک کنْتَ مُقِیماً عَلَى أَمْرٍ عَظِیمٍ مَا کانَ أَسْوَأَ حَالَک لَوْ مِتَّ عَلَى ذَلِک احْمَدِ اللَّهَ وَ سَلْهُ التَّوْبَهَ مِنْ کلِّ مَا یَکرَهُ فَإِنَّهُ لَا یَکرَهُ إِلَّا کلَّ قَبِیحٍ وَ الْقَبِیحَ دَعْهُ لِأَهْلِهِ فَإِنَّ لِکلٍّ أَهْلاً».[۹]

در این روایت راوی از امام در رابطه با غنائی می‌پرسد که او از کنیزان خواننده همسایه‌اش در مستراح خانه خودش می‌شنود.امام او را نهی می‌کند.او در پاسخ امام عذر می‌آورد که من به نزد آن جواری و خواننده‌ها نرفته و در مجلس آنها پای نگذاشتم،تنها کمی ماندن و نشستن در مستراح خانه ام را طولانی می‌کنم تا این صدا را بشنوم.امام باز او را از همین شنیدن هم بازداشته و برای او آیه سی و ششم سوره اسراء را تلاوت می‌کنند و مسئولیت او را در قبال گوش و شنیدنی‌هایش متذکّر می‌شوند.

این روایت که سندی صحیح هم دارد،بر حرمت غناء در فرض تقارن با آلات موسیقی و خوانندگی جواری مغنّیات دلالت دارد.در این حصّه از حرمت و دلالت روایت بر آن شکّی نیست.ولی این‌که بخواهیم مطلق غناء را با این روایت تحریم کنیم،دلیل اخصّ از مدّعی خواهد بود.زیرا در روایت قیودی مثل “ضرب بالعود” و یا “حضور مغنّیات” اخذ شده است.و احتمال خصوصیت در رابطه با آنها داده می‌شود.

در ضمن اینکه در ذیل روایت امام حکم را معلّق بر یک قضیه‌ی کلّی می‌کنند:«سَلْهُ التَّوْبَهَ مِنْ کلِّ مَا یَکرَهُ فَإِنَّهُ لَا یَکرَهُ إِلَّا کلَّ قَبِیحٍ»؛این تعبیر مکروه الهی در این ذیل کمی می‌تواند در بیان تمام روایت اثرگذار باشد.ولی به هر حال در رابطه با موضوع که غنای آمیخته با آلات موسیقی و با خوانندگی کنیزان باشد،نمی‌توان تردیدی نسبت به دلالت روایت داشت.

بزرگانی هم به این روایت استناد جسته‌اند.مثل مرحوم صاحب حدائق و مرحوم ملّا احمد نراقی در مستند.در خاطر دارید که مرحوم نراقی به حرمت غناء در فرض تقارن با محرّمات دیگر قائل بودند.فلذا ایشان به این روایت استناد می‌کنند.و دیگرانی هم مثل مرحوم فاضل در تفصیل الشریعه به همین روایت استناد کرده‌اند.

روایت دوممُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ[۱۰] عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ[۱۱] عَنْ أَبِیهِ[۱۲] عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ[۱۳] عَنْ عَنْبَسَهَ[۱۴] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: «إسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ الْغِنَاءِ یُنْبِتُ النِّفَاقَ کمَا یُنْبِتُ الْمَاءُ الزَّرْعَ».[۱۵]

همانطور که می‌بینید نفس این بیان دلالتی بر حرمت ندارد.این بیان نکوهش‌گونه در مکروهات هم وارد شده است.

روایت سوم:«عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ[۱۶] عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ[۱۷] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْأَرْمَنِیِّ[۱۸] عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ[۱۹](ع)قَالَ: «مَنْ‌ أَصْغَى[۲۰] ‌ إِلَى‌ نَاطِقٍ‌ فَقَدْ عَبَدَهُ؛ فَإِنْ کانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ».[۲۱]

این روایت هم از حیث سندی مشکل دارد.و هم از حیث دلالی بر حرمت غناء دلالتی ندارد.چون بحث بر سر نطق و سخن کسی را شنیدن است.و ارتباط صریحی با بحث ما ندارد.ولی در عین حال مرحوم بحرانی در حدائق به آن استناد کرده است[۲۲] و مرحوم فاضل در تفصیل الشریعه به عنوان مؤیّد از آن یاد کرده‌اند.[۲۳]

روایت چهارم:«عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ[۲۴] فِی کتَابِهِ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع)قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَتَعَمَّدُ الْغِنَاءَ یُجْلَسُ‌ إِلَیْهِ‌ قَالَ: «لَا».[۲۵]

این روایت بهترین روایتی است که در این باب داریم.سند آن صحیح بوده و از حیث دلالت هم هیچ مشکلی ندارد.چرا که صراحت در موضوع داشته و حرمت را معلّق بر هیچ مقارنی نکرده است.فلذا این بیان در زمره بهترین بیانات مطلق در باب به شمار می‌رود.

روایت پنجم:[مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَیَّاشِیُّ[۲۶] فِی تَفْسِیرِه‌] عَنِ الْحَسَنِ[۲۷] قَالَ: کنْتُ أُطِیلُ الْقُعُودَ فِی الْمَخْرَجِ لِأَسْمَعَ غِنَاءَ بَعْضِ الْجِیرَانِ قَالَ: فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)فَقَالَ لِی: «یَا حَسَنُ:‌ {… إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ

الْفُؤادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً}، السَّمْعُ وَ مَا وَعَى[۲۸] وَ الْبَصَرُ وَ مَا رَأَى وَ الْفُؤَادُ وَ مَا عُقِدَ عَلَیْهِ».[۲۹]

دراین روایت که از حیث سندی هم ضعیف است،دلالتی بر حرمت دیده نمی‌شود.و این نوع بیان برای موارد مکروه هم به کار می‌رود.

این روایت مثل روایتی که از مسعده بن زیاد نقل شد،راوی خودش را در معرض شنیدن غنای همسایه‌ها قرار می‌دهد.


[۱] . الکلینی : إمامیّ ثقه.
[۲] . علیّ بن إبراهیم بن هاشم القمّی : إمامیّ ثقه.
[۳] . هارون بن مسلم بن سعدان : إمامیّ ثقه.
[۴] . إمامیّ ثقه.
[۵] . أی : مستراح، فِضاء، مِرحاض، خلاء(دست شویی).
[۶] . نوع من الآلات الموسیقیّه (بربط).
[۷] . أی : حفظک الله.
[۹] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۳، ص۳۳۱، ح۱. (هذه الروایه مسنده و صحیحه)
[۱۰] . الکلینی : إمامیّ ثقه.
[۱۱] . علیّ بن إبراهیم بن هاشم : إمامیّ ثقه.
[۱۲] . إبراهیم بن هاشم القمّی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۱۳] . الحسن بن محبوب السرّاد: إمامیّ ثقه من أصحاب الأجماع.
[۱۴] . عنبسه بن بجاد العابد : إمامیّ ثقه.
[۱۵] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۱۷، ص۳۱۶، ح۱. (الحقّ أنّ هذه الروایه مسنده و صحیحه)
[۱۶] . الحسین بن محمّد بن عامر : إمامیّ ثقه.
[۱۷] . البصری : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۱۸] . مهمل.
[۱۹] . أی : الإمام الجواد(ع).
[۲۰] . أی : إستمع.
[۲۱] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۱۷، ح۵. (هذه الروایه مسنده و ضعیفه ؛ لوجود أحمد بن محمّد بن إبراهیم الأرمنیّ‌ فی سندها و هو مهمل)
[۲۴] . علیّ بن جعفر العریضی: إمامیّ ثقه.
[۲۶] . إمامیّ ثقه.
[۲۷] . مهمل.
[۲۸] . أی : إستمع.


خارج فقه

, ,

موضوع:بررسی ادلّه حرمت غناء/ادله غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه؛

خلاصه جلسه گذشته:بحث در رابطه با روایاتی بود که بر حرمت غناء دلالت داشتند.

امروز روایتی را از امام صادق(ع) را بررسی خواهیم کرد:« مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِی الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَار عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ[۱] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عُقْدَهَ[۲] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعَلَوِیِّ[۳] عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[۴] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَلَوِیِّ[۵] عَنْ أَبِیهِ[۶] عَنْ (عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی بَکرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ)[۷] فِی حَدِیثٍ قَالَ: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)فَقَالَ: «الْغِنَاءَ اجْتَنِبُوا الْغِنَاءَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» فَمَا زَالَ یَقُولُ: «إجْتَنِبُوا الْغِنَاءَ إجْتَنِبُوا» فَضَاقَ بِیَ الْمَجْلِسُ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ یَعْنِینِی».[۸]

این روایت اولا به واسطه «قاسم بن جعفر بن عبدالله» و «عبدالله بن محمد بن علی العلوی» ضعیف بوده و از حیث سندی اعتباری ندارد. و ثانیا این روایت دلالتی بر حرمت غناء به طور مطلق ندارد.چرا که در کنار امر به اجتناب از غناء، به اجتناب از “قول زور”امر می‌کند.و این تقارن احتمالی را شکل می‌دهد مبنی بر این که مراد از غنای مبحوث در روایت غنای مشتمل بر محتوای باطل است.

روایت بعد روایتی از رسول خدا(ص) است:«مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ[۹] عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ[۱۰] عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْأَحْمَرِ[۱۱] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ[۱۲] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ[۱۳] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ:«إقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ‌ وَ أَصْوَاتِهَا وَ إِیَّاکمْ وَ لُحُونَ أَهْلِ الْفِسْقِ وَ أَهْلِ الْکبَائِرِ فَإِنَّهُ سَیَجِی‌ءُ مِنْ بَعْدِی أَقْوَامٌ یُرَجِّعُونَ‌ الْقُرْآنَ تَرْجِیعَ الْغِنَاءِ وَ النَّوْحِ[۱۴] وَ الرَّهْبَانِیَّهِ[۱۵] لَا یَجُوزُ تَرَاقِیَهُم[۱۶] ، قُلُوبُهُمْ مَقْلُوبَهٌ وَ قُلُوبُ مَنْ یُعْجِبُهُ شَأْنُهُمْ».[۱۷]

در این روایت رسول خدا(ص) از خواندن قرآن به شیوه‌های غناگونه نهی می‌کنند.چه این سبک به شیوه‌ی خواندن انجیل توسّط راهبان مسیحی که شبیه به متصوّفه است، باشد و چه به حالت حزن آلود زنان برای سوگواری و چه به آواهای اهل فسق و فجور خوانده شود؛ تعبیری که پیامبر(ص) در ارتباط با این اشکال از خواندن قرآن دارند،اینگونه است:” لَا یَجُوزُ تَرَاقِیَهُم”یعنی این نوع از خواندن اجازه تدبّر در قرآن را به کسی نمی‌دهد و انسان را در پیچ و خم این کیفیت خواندن حبس می‌کند.وقتی قرآن را از خواندن به آوای غنائی نهی می‌کنند،سایر محتواها که دون مرتبه قرآن قرار دارند، جای خود دارند.یعنی بر اساس مدلول این روایت غناء خصوصیتی در صوت است که علوّ مضامین آن اثری در حکمش ندارد.بلکه حتی اگر قرآن را به این کیفیت بخوانید،حرام خواهد بود.

این روایت قابلیت استدلال برای موضوع مورد بحث ما را دارد.اگرچه به قرآن مقیّد است،ولی با توجّه به استدلالی که ذکر شد،غیر قرآن را به طریق اولی می‌توان داخل در حکم دانست.

روایت بعد: [عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ[۱۸] فِی تَفْسِیرِهِ] عَنْ أَبِیهِ[۱۹] عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مُسْلِمٍ الْخَشَّابِ[۲۰] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ

جَرِیحٍ الْمَکیِّ [۲۱] عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِی رِیَاحٍ[۲۲] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ[۲۳] عَنْ رَسُولِ اللَّهِ: «إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ السَّاعَهِ إِضَاعَهَ الصَّلَوَاتِ وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ وَ الْمَیْلَ إِلَى الْأَهْوَاء … فَعِنْدَهَا یَکونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ الْقُرْآنَ لِغَیْرِ اللَّهِ وَ یَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ … وَ یَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْآنِ … فَأُولَئِک یُدْعَوْنَ فِی مَلَکوتِ السَّمَاوَاتِ الْأَرْجَاس الْأَنْجَاسَ».[۲۴]

 

این روایت از حیث سندی ضعیف است.چرا که راویان مجهول در سند آن واقع شده است.و از سویی دیگر دلالتی بر موضوع ندارد.چرا که بحث بر سر غنائی خواندن قرآن است.ملاک، حکم قرآن و غنائی خواندن آن است.حضرت از کسانی سخن به میان می‌آورند،که در دوره‌ی افول اهتمام به قرآن و اوج گرفتن لذّات و شهوات قرآن را برای غیر خدا و به کیفیت غنائی آن را می‌خوانند.

روایت دیگری از رسول خدا(ص):«مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَیَّاشِیُّ[۲۵] فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[۲۶] عَنِ النَّبِیِّ قَالَ: «کانَ إِبْلِیسُ أَوَّلَ مَنْ تَغَنَّى‌ وَ أَوَّلَ مَنْ نَاحَ لَمَّا أَکلَ آدَمُ مِنَ الشَّجَرَهِ تَغَنَّى فَلَمَّا هَبَطَتْ حَوَّاءُ إِلَى الْأَرْضِ نَاحَ لِذِکرِهِ مَا فِی الْجَنَّهِ».[۲۷]

در این روایت اول غناءخوان را شیطان معرّفی می‌کند.این روایت دلالتی بر موضوع بحث ما یعنی حرمت غناء ندارد.بلکه بر مرجوحیت آن دلالت دارد.در عین حال که سند ضعیفی هم دارد.

روایت دیگری را ملاحظه می‌کنیم:«الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّیْلَمِیُّ[۲۸] فِی الْإِرْشَادِ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ:«یَظْهَرُ فِی أُمَّتِی الْخَسْفُ[۲۹] وَ الْقَذْفُ[۳۰] » قَالُوا: مَتَى ذَلِک ؟ قَالَ: «إِذَا ظَهَرَتِ الْمَعَازِفُ[۳۱] وَ الْقَیْنَاتُ[۳۲] و …».[۳۳]

در این روایت حضرت ظهور بلایای آسمانی و زمینی را در زمانی هشدارد دادند،که کاسبی نوازدندگان و خوانندگان رواج می‌یابد.که البته این روایت اخصّ از مدعای ماست.زیرا بحث بر سر موسیقی و مغنّیات است.و بحث از غناء به وجه کلّی نیست.

روایت دیگری با همین بیان از رسول خدا وارد شده است:«[الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّیْلَمِیُّ[۳۴] فِی الْإِرْشَاد] قَالَ وَ قَالَ [رَسُولُ اللَّه]‌: «إِذَا عَمِلَتْ أُمَّتِی خَمْسَ عَشْرَهَ خَصْلَهً حَلَّ بِهِمُ الْبَلَاءُ … وَ اتَّخَذُوا الْقَیْنَاتِ وَ الْمَعَازِفَ…».[۳۵]

این روایت هم مثل روایت قبل هم از حیث سند ضعیف است و هم از نظر دلالت اخص از مدعای ماست.

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى[۳۶] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[۳۷] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ[۳۸] عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْد قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع): «أَنَّى کنْتَ؟» فَظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ عَرَفَ الْمَوْضِعَ فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاک إِنِّی کنْتُ مَرَرْتُ بِفُلَانٍ فَدَخَلْتُ إِلَى دَارِهِ وَ نَظَرْتُ إِلَى جَوَارِیهِ فَقَالَ(ع): «ذَاکَ مَجْلِسٌ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- إِلَى أَهْلِهِ أَمِنْتَ اللَّهَ عَلَى أَهْلِک وَ مَالِک‌».[۳۹]

در این روایت-که از جهت سند صحیحه است،عاصم بن حمید از امام صادق(ع) نقل می‌کند،که حضرت او را از نگاه کردن به خانه‌ای که در آن مغنّیات غناء می‌خواندند نهی کرده و از عواقب و روی‌گردانی خداوند از آن خانه پروا می‌دهد.

نکته‌ای که در این روایت جای توجّه دارد،”عاصم بن حمید” را می‌توان به راحتی با همین متن توثیق کرد.چرا که او با صداقت تمام از گناه خودش و توبیخ معصوم برای ما گزارش می‌کند.پس اگرچه او عدالت ندارد،ولی روشن است که صداقت و وثاقت داشته و قابل اعتماد است.


[۱] . مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۲] . زیدیّ جارودی : ثقه.
[۳] . رأس المذری : إمامیّ ثقه.
[۴] . القاسم بن جعفر بن عبد الله‌ بن جعفر بن محمّد بن حنفیّه : مهمل.
[۵] . مهمل.
[۶] . محمّد بن علیّ العلوی ‌: مهمل.
[۷] . الصحیح هذان الإسمان لشخص واحد و هو : عبد الله بن أبی بکر بن محمّد بن عمرو بن حزم‌ : مهمل.
[۸] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۰۹، ح۲۴. (هذه الروایه مسنده و ضعیفه ؛ لوجود القاسم بن جعفر بن عبد الله و عبد الله بن محمّد بن علیّ العلویّ و أبیه و عبد الله بن أبی بکر بن محمّد بن عمرو بن حزم‌ فی سندها و کلّهم مهملون)
[۹] . الکلینی : إمامیّ ثقه.
[۱۰] . علیّ بن ‌محمّد بن عبدالله ‌أبو ‌القاسم بن عمران : إمامیّ ثقه.
[۱۱] . إبراهیم بن إسحاق الأحمری : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۱۲] . عبدالله بن إبراهیم بن حمّاد الأنصاری : إمامیّ ثقه.
[۱۳] . مولى بنی‌ هاشم : إمامیّ ثقه.
[۱۴] . أی : النساء یجتمعن للحزن، بکاء مع صوت.
[۱۵] . أی : لعلّ المراد الأسلوب الذی یقرئه رهبان النصاری للإنجیل؛ فإنّه کیفیّه غنائیّه خاصّه؛ مثل ما یفعله بعض المتصوّفه.
[۱۶] . أی : لا یجوز القرآن حناجرهم و لا یصل إلی قلوبهم. التراقی جمع الترقوه (چنبر گردن).
[۱۷] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۶، ص۲۱۰- ۲۱۱، ح۱ ( الظاهر أنّ هذه الروایه مسنده و صحیحه).
[۱۸] . علیّ بن إبراهیم بن هاشم القمّی : إمامیّ ثقه.
[۱۹] . إبراهیم بن هاشم القمّی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۲۰] . مهمل.
[۲۱] . مهمل.
[۲۲] . عامّیّ لم یتّضح حاله عندنا.
[۲۳] . عبدالله بن العبّاس بن عبدالمطّلب : إمامیّ ثقه.
[۲۴] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۱۷، ص۳۱۰، ح۲۷. (هذه الروایه مسنده و ضعیفه؛ لوجود سلیمان بن مسلم الخشّاب و عبد الله بن جریح المکّیّ فی سندها و هما مهملان و عطاء بن أبی ریاح و هو عامّیّ لم یتّضح حاله عندنا‌)
[۲۵] . إمامیّ ثقه.
[۲۶] . الأنصاری : إمامیّ ثقه.
[۲۸] . إمامیّ ثقه.
[۲۹] . أی : فرو رفتن در زمین.
[۳۰] . أی : فرو ریختن بلا بر آنان از آسمان‌.
[۳۱] . أی : الملاعب التی یضرب بها.
[۳۲] . أی : الإماء المغنّیات.
[۳۳] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۱۱، ح۳۰. ( هذه الروایه مرفوعه و ضعیفه)
[۳۴] . إمامیّ ثقه.
[۳۵] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۱۱، ح ۳۱ (هذه الروایه مرفوعه و ضعیفه).
[۳۶] . العطّار : إمامیّ ثقه.
[۳۷] . أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعری : إمامیّ ثقه.
[۳۸] . الزاهری : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۳۹] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج‌۱۷، ص۳۱۷، ح۴. (هذه الروایه مسنده و صحیحه ظاهراً)


خارج فقه

, ,

موضوع :بررسی حکم حرمت غناء/ادله حرمت غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته:در جلسه گذشته روایتی را از امام رضا(ع) بررسی کردیم.در این روایت امام از قول امام باقر غناء را در زمره امور باطل قرار دادند.

امروز به یک روایت دیگر در این زمینه اشاره خواهیم کرد:« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى[۱] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[۲] عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ[۳] عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ[۴] عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى[۵] قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ: إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ|رَخَّصَ فِی أَنْ یُقَالَ: جِئْنَاکمْ جِئْنَاکمْ حَیُّونَا حَیُّونَا نُحَیِّکمْ. فَقَالَ(ع): «کذَبُوا إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- یَقُولُ: {وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ}{لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کنَّا فاعِلِینَ}{بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ[۶] فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُون‌}[۷] ثُمَّ قَالَ: «وَیْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا یَصِفُ رَجُلٌ لَمْ یَحْضُرِ الْمَجْلِسَ».[۸]

در این روایت از امام(ع) در رابطه با صحّت نگاهی که عامّه به مقوله غناء داشتند، سوال پرسیده می‌شود. راوی می‌گوید:«آنها گمان می‌برند که رسول خدا(ص) در خواندن یک شعری به صورت غناء اجازه داده است.» امام(ع) در پاسخ، این نقل را تکذیب می‌فرمایند. سپس به آیاتی از سوره انبیاء اشاره می‌فرمایند که جملگی در نکوهش مشغولیت به لهو و لعب و همچنین در مذمّت و لعن کسانی است که نادانسته نسبتی به شخصی مثل رسول خدا(ص) می‌دهند.

مسأله اینجاست که آیا این روایت دلالت بر حرمت غناء دارد؟ یا غناء به شرطی که مصداق لهو و لعب باشد حرام است؟ یا اساسا این روایت دلالت بر خصوص حرمت ندارد بلکه بر مرجوحیت غناء دلالت دارد؛ که اعم از حرمت است. یعنی در حقیقت گویی روایاتی مثل این روایت و روایت قبل که از امام رضا(ع) بررسی کردیم، ناظر به شایعاتی است که در باب غناء از طرف دستگاه جور منتشر شده بوده است.این شایعات غناء را در یک چهره مطلوب معرفی کرده و جواز آن را از لسان پیامبر(ص) و یا اهل بیت(ع) نقل می‌کردند. ائمه(ع) در قبال این شایعات تکذیب کرده و چهره‌ی باطل و لهو غناء را معرّفی می‌کنند. این نوع توصیف لزوما به معنی حرمت نیست بلکه ممکن است دلالت بر مرجوحیت آن داشته باشد؛ یعنی امام(ع) غناء را مخلّ به صفات راجح مؤمن می‌دانستند و مناسب شیعه نمی‌دانستند.

مرحوم امام خمینی این روایت را ظاهر در حرمت می‌دانستند. چرا که امام اگر حکم جواز بود نمی‌بایست قول مشهور و عامّه را تکذیب می‌نمودند. همچنین در ادامه روایت امام(ع) به آیاتی تمسّک می‌کنند که دلالت بر حرمت دارد.[۹]

ما در رابطه با این استظهار امام(ره)، در روایت قبل هم عرض کردیم؛ شاید تکذیب امام(ع) ناظر به شکل بیان و تغییر نگاه معصومین(ع) به مقوله غناء باشد نه در تفاوت حکم. در صورتیکه امام هم قائل به جواز باشد، به آن صورت نیست که غناء را حق و مناسب شأن مؤمن بداند و تکذیب معصوم در هر دو روایت ناظر به همین نکته است.

روایت دیگری از امام رضا(ع) را مورد بررسی قرار می‌دهیم:« فِی عُیُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِیدِهِ السَّابِقَهِ فِی إِسْبَاغِ الْوُضُوءِ[۱۰] عَنِ الرِّضَا(ع)عَنْ آبَائِهِ(علیهمالسلام)عَنْ عَلِیٍّ(ع)قَالَ: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ|یَقُول‌:«أَخَافُ عَلَیْکمُ اسْتِخْفَافاً بِالدِّینِ وَ بَیْعَ الْحُکمِ[۱۱] وَ قَطِیعَهَ الرَّحِمِ وَ أَنْ تَتَّخِذُوا الْقُرْآنَ مَزَامِیر تُقَدِّمُونَ أَحَدَکمْ وَ لَیْسَ بِأَفْضَلِکمْ فِی الدِّینِ».[۱۲]

مرحوم بحرانی در حدائق به این روایت استدلال نموده‌اند[۱۳] ؛که به نظر ما از موضوع بحث، اجنبی است. چرا که در این روایت موضوع غناء نیست. امام(ع) در زمره مواردی که آنها را حرام می‌شمارند، به خواندن قرآن با آلات غناء اشاره می‌کند. با وجود الغاء خصوصیت در قرآن نمی‌توان از این روایت برای موضوع کلّی غناء استفاده نمود. بعلاوه که روایت از حیث سندی ضعیف است.

روایت بعد روایت دیگری از امام رضا(ع) است:« عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمدَ الْبَیْهَقِیِّ[۱۴] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الصَّوْلِیِّ[۱۵] عَنْ

عَوْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکاتِبِ[۱۶] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبَّادٍ[۱۷] وَ کانَ مُسْتَهْتَراً[۱۸] [۱۹] بِالسَّمَاعِ وَ یشرب[۲۰] النَّبِیذ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا(ع) عَنِ السَّمَاعِ فَقَالَ(ع): «لِأَهْلِ الْحِجَازِ فِیهِ رَأْیٌ[۲۱] وَ هُوَ فِی حَیِّزِ الْبَاطِلِ وَ اللَّهْوِ أَمَا سَمِعْتَ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ – یَقُولُ: {وَ إِذٰا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کرٰاماً}[۲۲] ».[۲۳]

این روایت هم علاوه بر ضعف سند، دلالتی بر حرمت غناء ندارد و نهایتا در فرض آمیختگی غناء به محتوای باطل، دلالت بر مرجوحیت آن می‌کند. البته از این دست روایات می‌توان فهیمد که در همان زمان ائمه(ع)، چقدر غناء پرطرفدار و رائج بوده است. امام(ع) هم آنچنان بیان تند و آمیخته با عتابی در قبال این موضوع ندارند. بلکه به وضوح تسامح و نرمی در بیان امام(ع) فهمیده می‌شود. این که اهل حجاز در این زمینه رأی و نظری دارند و غناء را جایز می دانند، ولی به هر حال غناء جزء لغو است و نشانگر این است که یا تقیه در کار بوده و یا اینکه حرمت ذاتی برای غناء وجود ندارد. بخاطر عوارضی که وجود داشته چون معمولا غناء مقرون به کارهای خلاف شرع بوده، مبارزه با غناء بخاطر آن مقرونات بوده است.

روایت بعد روایتی است امام صادق:« فِی الْمُقْنِعِ قَالَ الصَّادِقُ(ع): «شَرُّ الْأَصْوَاتِ الْغِنَاءُ».[۲۴]

این روایت هم در عین حال که سندی ضعیف دارد،دلالت بر حرمت ندارد. زیرا که غناء را در زمره آواهای شر شمردن، نشانگر حرمت آن نخواهد بود.

 

روایت دیگری از امام صادق می‌فرمایند:« فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ[۲۵] عَنْ سَعْدٍ[۲۶] عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ[۲۷] عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ[۲۸] عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ[۲۹] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ[۳۰] قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)یَقُولُ: «الْغِنَاءُ یُورِثُ النِّفَاقَ وَ یُعْقِبُ الْفَقْرَ».[۳۱]

برخی از فقهاء به این روایت استدلال کرده‌اند.[۳۲]

ولی به نظر ما، این روایت هم سند ضعیفی دارد و هم دلالت بر حرمت ندارد. چرا که این نوع تعابیر برای بیان کراهت هم به کار می‌رود.

 


[۱] . محمّد بن یحیی العطّار : إمامیّ ثقه.
[۲] . أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعری : إمامیّ ثقه.
[۳] . الحسن بن علیّ بن الفضّال التیمی : فطحیّ ثقه من أصحاب الإجماع علی قول.
[۴] . البجلی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۵] . عبد الأعلی بن أعین مولی آل سام : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۶] . أی : حق، مغز باطل را می شکافد و می شکند.
[۸] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۰۷، ح۱۵ ( الحقّ أنّ هذه الروایه مسنده و موثّقه).
[۹] .المکاسب المحرمه، امام خمینی، ج۱، ص۳۲۲.
[۱۰] . إسباغ الوضوء کماله و السعی فی إیصال الماء إلى أجزاء الأعضاء و رعایه الآداب و المستحبّات فیه من الأدعیه و غیرها. و فی مجمع البحرین ۵ : ۱۱ : إِسْبَاغُ‌ الوضوء: إتمامه و إکماله، و ذلک فی وجهین: إتمامه على ما فرض الله- تعالى- و إکماله على ما سنّه رسول الله|.
[۱۱] . أی : أخذ الرشوه للحکم و معامله منصب القضاء.
[۱۲] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۰۷- ۳۰۸، ح۱۸. (هذه الروایه مسنده و ضعیفه ؛ لوجود رواه مهملین فی سندها إلّا الشیخ الصدوق)
[۱۴] . الحسین بن أحمد البیهقیّ الحاکم : من مشایخ الصدوق و هو ثقه ظاهراً.
[۱۵] . مهمل.
[۱۶] . عون بن محمّد الکندی : مهمل.
[۱۷] . محمّد بن أبی عبّاد : مهمل.
[۱۸] . أی : کثیر الإرتکاب بالغناء.
[۱۹] . فی المصدر : مشتهراً.
[۲۰] . فی المصدر : بشرب.
[۲۱] . فی المصدر : قَالَ لِأَهْلِ الْحِجَازِ رَأْیٌ فِیه‌.
[۲۳] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۰۸، ح۱۹ (هذه الروایه مسنده و ضعیفه ؛ لوجود محمّد بن یحیى الصولیّ و عون بن محمّد الکاتب و محمّد بن أبی عبّاد فی سندها و کلّهم مهملون).
[۲۵] . علی بن الحسین بن بابویه قمی : امامی و ثقه.
[۲۶] . ثقه.
[۲۷] . یعقوب بن یزید انباری: امامی و ثقه.
[۲۸] . ابن ابی عمیر: امامی و ثقه و من اصحاب الاجماع.
[۲۹] . مهران بن محمد: امامی و ثقه.
[۳۰] . حسن بن هارون: مهمل.


خارج فقه

, ,

موضوع جلسه:

خلاصه جلسه گذشته:بحث در ارتباط با بررسی حکم حرمت در غناء بود.یکی از موضوعات مهم در این رابطه محتوای غناء بود.هنگامی که کیفیت صوت به حد غناء رسیده و قیود غناء در آن محقّق می‌شود،اگر محتوای آن کلام باطلی نباشد و حتی حق باشد،آیا می‌توان قائل به جواز غناء به جهت عدم بطلان محتوای غناء بود.؟

روایتی در این زمینه مطرح شده است،که در استظهار از آن بین فقهاء اختلاف شکل گرفته است.

عَنْهُمْ[۱] عَنْ سَهْلٍ[۲] عَنْ عَلِیِّ بْنِ الرَّیَّانِ[۳] عَنْ یُونُسَ[۴] قَالَ: «سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِیَّ(ع)عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ: إِنَّ الْعَبَّاسِیَّ ذَکرَ عَنْک أَنَّک تُرَخِّصُ فِی الْغِنَاءِ». فَقَالَ(ع): «کذَبَ الزِّنْدِیقُ مَا هَکذَا قُلْتُ لَهُ سَأَلَنِی عَنِ الْغِنَاءِ فَقُلْتُ: إِنَّ رَجُلاً أَتَى أَبَا جَعْفَرٍ(ع)فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ: یَا فُلَانُ إِذَا مَیَّزَ اللَّهُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَأَیْنَ یَکونُ الْغِنَاءُ؟ فَقَالَ: مَعَ الْبَاطِلِ. فَقَالَ: قَدْ حَکمْتَ».[۵]

در این روایت که صحیحه است،امام در رابطه با شایعه‌ای که مأمون عبّاسی در غیاب ایشان بر سر زبانها انداخته بوده است،پاسخ می‌گویند.شایعه حکم دروغی است که مأمون از امام رضا (ع) در رابطه با غناء نقل کرده بود.امام می‌فرمایند من چنین جوازی در رابطه با غناء ندادم،بلکه از امام باقر(ع) روایتی برای او نقل کردم.در این روایت امام باقر(ع) از سائل می‌پرسند:«اگر خداوند میان حق و باطل تمییز نهاده و آنها را از هم جدا کند،تو غناء را در کدام یک از دو کفه‌ی حق و باطل قرار می‌دهی؟سائل در پاسخ غناء را در زمره امور باطل قرار می‌دهد.امام هم پاسخ او را تقریر می‌کنند.

در رابطه با این روایت می‌توان سه احتمال مطرح نمود.یک احتمال این است که این روایت دلالت بر حرمت غناء کند.احتمال دوم حرمت در فرض محتوای باطل می‌باشد و احتمال سوم این است که روایت دلالت بر کراهت داشته باشد.

مرحوم امام از این روایت حرمت مطلق غناء را استظهار می‌کنند.چرا که در روایت امام در پاسخ شایعه‌ای که عباسی در ارتباط با جواز غناء از زبان امام نقل کرده‌ بود،پاسخ می‌دهند:«کذب الزّندیق»؛این پاسخ نشان می‌دهد غناء در نظر امام حرام است و جواز کذبی است که مأمون آن را پرداخته است.و از سوی دیگر در ذیل روایت هم امام باقر غناء را در زمره امور باطله قرار می‌دهند.و خود این بطلان در مقام بیانی دیگر از حرمت است.[۶]

در مقابل مرحوم نراقی از این روایت،حرمت ذاتی غناء را نفهمیده و قائل هستند اگر امام قرار بود غناء را تحریم کنند،صراحتا تعبیر به حرمت می‌کردند.اینکه امام مأمون را کذّاب می‌شمارند،به جهت شکل بیانی است که او از امام نقل کرده است.امام می‌فرمایند من نگفتم غناء جائز است.

دو اشکال از مرحوم نراقی

به نظر مرحوم نراقی امام در این روایت در مقام بیان حکم حرمت نیستند.بلکه می‌خواهند غناء را در زمره امور لغوی بشمارند که می‌تواند مکروه باشد.چرا که امام در مقام تکذیب نمی‌خواهند ضد محتوای کلام مأمون را تأیید کنند.بلکه به نظر ایشان کلام مأمون با کلام امام انطباق نداشته و مأمون واقعیت را نقل نکرده‌است.

و این نکته به نظر ایشان با توجه به ذیل روایت روشنتر می‌شود.چرا که امام می‌توانست به صراحت بگوید غناء حرام است.اما ایشان دو کفه‌ی حق و باطل طرح کرده و غناء را در زمره امور لغو و باطل می‌شمارد.این تعبیر اعمّ از حرمت است.و با کراهت هم سازگار است.البته با توجّه به وضوح باطل بودن غناء در نظر سائل می‌توان فهمید غنائی که در آن گفتگو موضوع بحث قرار گرفته است،غنائی است که محتوای باطل هم دارد.[۷]

به نظر ما،این روایت فی نفسه دلالتی بر حرمت غناء ندارد.چرا که تعبیر به بطلان با کراهت هم سازگار است.ما به کلام لغوی که قطعا حرام نیست،می‌گوییم سخن باطل است.فلذا این تعبیر روایت بخودی دلالتی بر حرمت ندارد.و فرمایش امام رضا(ع) در پاسخ سائل،دلالتی بر حرمت ندارد.این که امام سخن مأمون را کذب شمرده‌اند،شاید به جهت عدم تطابق نقل مأمون با پاسخ امام به ایشان بوده است.همانطور که در ادامه هم آنچه امام از پاسخشان به مأمون نقل می‌کنند،دلالتی بر حرمت ندارد و با جواز سازگار است.زیرا مکروه هم جائز است.پس احتمالا امام به شکل بیان مأمون اشکال داشتند.چرا که تعبیر به جواز مطلق با آنچه امام از بطلان غناء در پاسخ به او گفته بودند،تطابق ندارد.

 


[۱] عدّه من أصحاب الکلینی :« کلّما قال الکلینیّ : عدّه من أصحابنا عن سهل بن زیاد فهم علیّ بن محمّد بن علان [الکلینی : إمامیّ ثقه] و محمّد بن أبی عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسدیّ أبو الحسین الکوفی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] و محمّد بن الحسن [الطائیّ الرازی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] و محمّد بن عقیل الکلینی [مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] ».
[۲] سهل بن زیاد الآدمی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۳] علیّ بن الریّان بن الصلت : إمامیّ ثقه.
[۴] یونس بن عبد الرحمن : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع.
[۶] المکاسب المحرّمه، امام خمینی، ص۳۲۰.


فقه

, ,

موضوع:بررسی اشکالات به ادلّه حرمت غناء/ادلّه حرمت غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه؛

خلاصه جلسه گذشته:بحث در باب اشکالات مرحوم شیخ انصاری پیرامون روایات وارده در تفسیر آیات “قول الزور” و “لهو الحدیث” بود.جلسه گذشته اشکالی از مرحوم ایروانی مطرح شده و پاسخ داده شد.این جلسه،ابتدا به سراغ بررسی اشکالات دیگری بر سخن مرحوم شیخ خواهیم رفت.

اشکال دوّم محقّق ایروانی:ما در روایاتی که ذیل آیه “قول الزور”بررسی کردیم،با چنین روایتی مواجه شدیم: «سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ الزُّورِ قَالَ: مِنْهُ قَوْلُ الرَّجُلِ لِلَّذِی یُغَنِّی أَحْسَنْتَ».[۱] مرحوم شیخ انصاری از این روایت استفاده می‌کردند تا ثابت کنند موضوع روایات تفسیری محتوای غناء است.مرحوم ایروانی در مقام اشکال می‌فرمایند،نمی‌توان این کلمه‌ی تأیید که در روایت از مصادیق قول زور شمرده شده است را تنها ناظر به محتوای باطل غناء دانست.زیرا ممکن است در مقام تصدیق و تأیید کیفیت صدای خواننده به او بگوییم:”احسنت”؛چرا که می‌توان کیفیت را هم تأیید کرد.بنابراین به نظر محقّق ایروانی انحصار این کلمه‌ی “احسنت” در تأیید محتوای باطل،ناصحیح است.چرا که روایت می‌تواند تأیید کیفیت را تحریم کند.

به نظر ما،اگرچه سخن مرحوم ایروانی متین بوده و نفس بیان ظرفیت هر دو شکل از تأیید را دارا است.”احسنت” می‌تواند هم ناظر به محتوای باطل و هم کیفیت باطل باشد.ولی ظهور کلام در جایی که این واژه را برای تأیید محتوای باطل یک آواز به کار می‌برند بیشتر است.فلذا سخن مرحوم شیخ اصح است.و نمی‌توان به صرف این احتمال مرحوم ایروانی ظهور کلام را مصروف به تأیید کیفیت نمود.زیرا توجه به این که روایت در مقام تفسیر قول زور و کلام لهوی است،برای ما ظهوری در تأیید محتوی می‌سازد.

اشکال سوم محقّق ایروانی:شیخ انصاری در مقام تأیید برداشت خود از آیات به روایتی از امام سجّاد استشهاد می‌کردند: «محمّد بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (بن بابویه : إمامیّ ثقه) قَالَ : سَأَلَ رَجُلٌ عَلِیَّ بْن‌ الْحُسَیْنِ عَنْ شِرَاءِ جَارِیَهٍ لَهَا صَوْتٌ فَقَالَ : « مَا عَلَیْکَ لَوِ اشْتَرَیْتَهَا فَذَکَّرَتْکَ‌ الْجَنَّهَ »[۲] »به نظر شیخ این روایت تأییدی بر اناطه‌ی حرمت غناء به محتوای باطل آن است.مرحوم ایروانی قائلند در این روایت شاهدی بر مدعای شیخ از این روایت به دست نمی‌اید.چرا که در روایت از جاریه‌ای که صدایی دارد و خرید آن نفی بأس شده است.نه از این جهت که لزوما تمام صوت و صدای آن جاریه غناء است.و غناء یا محتوای باطلی داشته و یا ندارد و در فرض محتوای باطل حرام و در فرض محتوای حق حلال است.بلکه صدای جاریه گاهی غنائی می‌شود و گاهی غناء نبوده،و در فرض عدم احراز غنائی بودن آن حلال است.به نظر محقّق ایروانی اتفاقا روایت با این نگاه کیفی بودن غناء را ثابت می‌کند.

به نظر ما،سخن مرحوم ایروانی به همان اندازه غیرقابل استناد به روایت است که سخن مرحوم شیخ در نظر ایشان.زیرا اگرچه در متن روایت اشاره‌ای به محتوایی بودن غناء ندارد،ولی به کیفی بودن غناء هم اشاره نیست.حتی می‌توان از این روایت استفاده نمود که محتوای غناء در حکم آن تأثیر دارد.بیان امام حکم غناء را به میزان اثربخشی آن منوط می‌کند.اگر غناء انسان را به یاد بهشت بیندازد و او را با حق آمیخته کند،حلال خواهد بود.خود این بیان شاهدی بر تأثیر محتوای غناء در حکم آن است.

و به طور کلی بر اساس این روایات،غنائی که مصداق قول زور و یا کلام لهوی است،حرام بوده و نمی‌توان با آن عدم حرمت سایر مصادیق غناء را ثابت نمود.بلکه در این رابطه مطلقات باب دلالت تام داشته و تعارضی میان این ادله مقیّد و مطلقات باب نیست.

 


[۱] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷ ص۳۰۹، ح۲۱. (هذه الروایه مسنده و صحیحه)


خارج فقه

, ,

موضوع:بررسی اشکالات به ادلّه حرمت غناء/ادله حرمت غناء/مبحث غناء/مکاسب محرمه

خلاصه جلسه گذشته:بحث در باب حرمت غناء و ادلّه آن بود.مرحوم شیخ انصاری اشکالی به آیات و روایات وارده در تفسیر آن ایراد کردند مبتنی بر تفکیک بین کیفیت و محتوای غناء؛به نظر ایشان توجّه به آیات غناء را به جهت محتوای باطلی که در برخی مصادیق دارد،تحریم می‌کند.محقّق ایروانی در حاشیه‌ مکاسب اشکالی به نظر شیخ انصاری داشتند.به نظر ایشان نمی‌توان بین کیفیت و محتوای غناء تفکیکی قائل شد.چرا که این هر دو در خارج اتحاد وجود دارند.فلذا شما باید مجموعه‌ی محتوا و کیفیت را بررسی کنید،اگر مجموعه داخل در مصادیق “قول زور” و یا “لهو الحدیث” باشد،در این صورت حرام خواهد بود.و اگر مجموع محتوا و کیفیت داخل در هیچ یک از این عناوین نشد،از جانب آیات دلیلی برای تحریم آن نیست.

اشکال به سخن مرحوم ایروانی:مرحوم آیت‌الله فاضل دو اشکال بر سخن محقّق ایروانی وارد می‌کنند.[۱]

۱. نمی‌توان این سخن مرحوم ایروانی را پذیرفت.چرا که اساسا این اتحاد ظاهری در خارج نمی‌تواند دلیلی برای صحت استعمال صفت هر یک از کیفیت و یا محتوی را بر دیگری نخواهد بود.یعنی صرف اتّحاد خارجی دو عنوان به ما اجازه نمی‌دهد مفاد هر یک را بر دیگری اطلاق کنیم.چگونه می‌توان از صرف اتّحاد وجودی دو عنوان غصب و نماز،در نمازی که شخص در خانه‌ی دیگران می‌خواند،به غصب او عنوان نماز را اطلاق کنیم.؟ما بالوجدان می‌بینیم که این دو عنوان منفکّ از یکدیگر بوده و تنها در یک مصداق محقّق شود.

۲.به نظر مرحوم ایروانی ما هر صفتی برای یک آواز به کار می‌بریم،برای مجموعه آن به کار برده‌ایم.یعنی هم محتوا و هم کیفیت،به حکم هم مبتلا و آمیخته هستند.به همین خاطر اگر کسی قرآن را به کیفیت غنائی بخواند،بنابر نظر ایشان باید مجموعه را متّصف به عناوینی مثل قول زور و یا حدیث لهوی دانست.پس در نتیجه باید کلام خداوند به عناوین شنیعی مثل قول زور و یا کلام لهوی متّصف بدانیم.این تالی فاسد کلام محقّق ایروانی است.

به نظر ما،ملاحظاتی بر اشکالات ایشان وارد است.در رابطه با اشکال اول به نظر می‌رسد مشکل عمیق‌تر از صحّت استعمال است.صحّت استعمال متوقف بر وضع و انعقاد ظهور است.و در مقام ما دلیلی برای ظهور هر یک از دو عنوان نسبت به یکدیگر نداریم.و در رابطه با اشکال دوّم نیز،اولا دلیل ایشان عین مدّعی است و این مصادره به مطلوب است.مسأله این بود که اگر شخصی کلام حقّی مثل قرآن را با کیفیت غنائی بخواند،مصداق قول زور و حدیث لهوی بوده و حرام خواهد بود.ایشان در مقام پاسخ از این قضیّه می‌فرمایند:شما چگونه قرآن را به وصفی مثل قول زور و حدیث لهوی توصیف می‌کنید.؟یعنی همان مدّعی را به نفع خودشان نفی کرده و در دلیل قرار دادند.

توجّه به بیانات عام و خاص در باب:اما یکی از نکاتی که در بحث غناء از اهمیت بسیاری برخوردار است،تفاوت لسان ادلّه در تحریم مصادیق غناء است.یعنی در هر بیان به یک مصداق غناء پرداخته می‌شود.مثلا در روایاتی که تعدادی از آنها را از نظر گذراندیم،”غناء مغنّیات”موضوع تحریم شارع بود.اگر ما با دیدن این دسته روایات تصوّر کنیم مراد از غنای محرّم در شریعت،همین غنای مغنّیات است،و سایر مصادیق از دائره‌ی حرمت خارج است،تصور باطلی است.بلکه غناء دائره‌ای گسترده داشته و برخی از مصادیق آن مورد تصریح شارع قرار می‌گیرد.چون این مصادیق ملاک حکم را به میزان جدّی‌تری با خود دارند.یا این که خصوصیتی در این مصادیق مصرّح وجود داشته و به همین جهت بیان خاصی از شارع را به خود اختصاص می‌دهند.مثل غنائی که در مجلس اختلاط زنان و مردان خوانده می‌شود.از تصریح برخی بیانات به این مصادیق نمی‌توان حکم حرمت را منحصر در این موارد دانست.

مثل زنا که در تمام مصادیق و افرادش حرام است.ولی برخی موارد آن بخصوص مورد تصریح شارع قرار گرفته است.مثل زنای با زن شوهر و یا زنای با محارم که مستقلّا مورد تأکید شارع قرار گرفته‌اند.این بیانات خاص،مقیّد اطلاق دلیل تحریم غناء نخواهند بود.زیرا که این ها همه اثبات حکم می‌کنند.و نمی‌توان با اثبات حکم نفی ماعدا را نتیجه گرفت.فلذا نمی‌توان با اثبات حکم برای افراد خاص تقیید مطلق و عام را نتیجه گرفت.چرا که ممکن است این موارد به جهت شدت ملاک موجود در آنها مورد تصریح شارع قرار گرفته باشند.و در نتیجه نمی‌توان با اثبات حکم در این موارد در برخی بیانات،نفی حکم در سایر مصادیق عام را نتیجه گرفت.

به نظر می‌رسد،حلّال مشکلات در بحث ما توجّه به همین نکته است.اگر در یک بیان محتوای غناء را تحریم کرد،دلیل بر عدم حرمت سایر مصادیق غناء که کیفیت متفاوتی دارد نخواهد بود.چرا که روایات عام و مطلق در باب وجود دارد که آن مصادیق را هم تحریم می‌کنند.




خارج فقه

, ,

موضوع:بررسی اقوال پیرامون ادله غناء/ادله غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه.

خلاصه جلسه گذشته:جلسه گذشته بحث ما به اشکالاتی رسید که علمای بزرگوار در ارتباط با استدلال به آیات و روایات ذیل آنها داشتند.در جلسه گذشته اشکالات مرحوم نراقی را بررسی کردیم.

کلام امام خمینی در باب استدلال به روایات تفسیری:این جلسه ابتدا به بررسی سخن مرحوم امام خمینی می‌پردازیم:به نظر مرحوم امام دلالت روایاتی که ذیل دو آیه “قول الزور” و “لهوالحدیث” وارد آمدند،بر حرمت ذاتی غناء بلااشکال است.[۱]

ولی به نظر ما،اگر مراد ایشان از دلالت بر حرمت ذاتی،حرمت فی‌الجمله باشد سخن درستی است.اما اگر مقصود ایشان از حرمت ذاتی،حرمت غناء حتی در فرضی که مصداق هیچ یک از عناوین “قول الزور” و یا “لهو الحدیث” و یا “شهادت زور” نباشد،نمی‌توان از آیات چنین حرمتی را استنباط کرد.زیرا در آیات غناء را به شرط آنکه مصداق یکی از عناوین باشد تحریم کرده است.برای استفاده حرمت ذاتی می‌بایست به روایات مطلقه مراجعه کنیم.

اشکال شیخ انصاری بر استدلال به روایات تفسیری:به نظر مرحوم شیخ می‌توان در این روایات و دلالتشان بر مدّعی خدشه نمود.زیرا با توجه به آیاتی که توسط این روایات تفسیر می‌شوند،باید غناء را از سنخ کلام بدانیم.چرا که در این روایات “قول الزور”وارد آمده در آیه را به غناء تفسیر کرده است.روشن است قول زور محتوای غناء را پوشش می‌دهد.یا در روایتی دیگر غناء را به کلامی اطلاق می‌کردند،که در تأیید مغنّی ابراز می‌شد.و می‌توان برای موضوعیت محتوا به روایتی از امام سجاد استشهاد کرد،که در آن امام حرمت غناء را بسته به محتوای غنای مغنّیه می‌دانند:« محمّد بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (بن بابویه : إمامیّ ثقه) قَالَ : سَأَلَ رَجُلٌ عَلِیَّ بْن‌ الْحُسَیْنِ عَنْ شِرَاءِ جَارِیَهٍ لَهَا صَوْتٌ فَقَالَ : « مَا عَلَیْکَ لَوِ اشْتَرَیْتَهَا فَذَکَّرَتْکَ‌ الْجَنَّهَ »[۲] ».اگر غنای او را تو را به یاد بهشت و آخرت بیندازد،مشکلی در خرید و تملّک آن و گوش دادن و بهره بردن از آوازش نیست.همچنین توجّه به عنوانی مثل “لهو الحدیث” که موضوع طائفه‌ای از روایات تفسیری بودند،اماره ای دیگر بر نظارت این دسته از ادلّه بر محتوای غناء دارد.چرا که این تعبیر غناء را به آوازی که محتوای باطلی دارد اختصاص می‌دهد.

به نظر مرحوم شیخ انصاف این است که نفس غناء به عنوان یک کیفیت خاص در صدا،به واسطه‌ی این آیات و روایات وارده در تفسیر آن،حرام نمی‌شود.مگر به واسطه‌ی اشعاری که از عنوان “لهو الحدیث” فهمیده می‌شود.که بگوییم خداوند “لهوالحدیث” را به هر شکلی که محقّق باشد،دوست ندارد.[۳]

اشکال به کلام شیخ انصاری:مرحوم ایروانی اشکالی به مرحوم شیخ وارد آورده‌اند؛به نظر ایشان نمی‌توان به صرف اینکه در تفاسیر روایی “قول الزور” را به غناء تفسیر کرده‌اند،ادعا کرد غنای مورد ادعا از مقوله کلام باشد.زیرا به نظر ایشان ما نمی‌توانیم بین کیفیت و مکیّف تکفیکی داشت.یعنی بین کیفیتی که در صوت است با محتوای آن نباید جدایی انداخت.ما وقتی در رابطه با یک آواز قضاوت می‌کنیم،مجموع کیفیت و محتوا را مدّ نظر قرار می‌دهیم.گاه حتی محتوای آواز عرفانی است.ولی چون به کیفیت و لحن اهل فسق خوانده می‌شود،ما به “لهو الحدیث” و یا “قول الزور” و یا کلام باطل توصیفش می‌کنیم.فلذا نمی‌توان به صرف حقانیت محتوای آواز آن را جائز شمرد.گاه به جهت همان کیفیت نامطلوبی که دارد،آن را حرام می‌کند.زیرا این کیفیت و محتوا با هم اتّحاد وجودی دارند.[۴]

ولی به نظر ما،نمی‌توان از این بیان مرحوم ایروانی مشکل ما در ارتباط با استدلال به آیه حل کرد.زیرا وقتی قول ایشان را بر صحت تفسیر غنای وارد در تفاسیر به کیفیت آواز در برابر قول مثل مرحوم شیخ انصاری قرار می‌دهیم که مدّعی عدم صحّت این تفسیر است،تنها دو احتمال در ارتباط با آیات و روایات وارده در تفسیر آن شکل می‌گیرد.این احتمالات وقتی از هم پیشی نگیرند کلام به اجمال دچار می‌شود و ما تنها می‌توانیم در مورد قدر متیقّن از مفاد آیات و روایات تفسیری حکم به حرمت کنیم.که غناء با محتوای باطل است.اما جایی که ادّعا کنیم، کلام از حیث کیفیت داخل در “لهو الحدیث” و یا “قول الزور” است،چون صحّت این تفسیر مشکوک است،برای اثبات مطلوب باید به دلیل دیگری تمسّک کنیم.


[۴] حاشیه المکاسب، محقّق ایروانی، ج۱، ص۳۰.


خارج فقه

, ,

موضوع:بررسی ادله حرمت غناء/ادله غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه.

خلاصه جلسه گذشته:بحث در رابطه با روایات مفسّره‌ای بود،که ذیل برخی آیات غناء را موضوع حرمت قرار داده‌اند.روایات وارده در تفسیر آیه “لهوالحدیث” ذکر شد.

امروز می‌خواهیم به بررسی قول مرحوم نراقی در مستند بپردازیم.[۱] ایشان پیرامون استدلال به این روایات مفسّره اشکالاتی مطرح می‌کنند:

اشکال اول:به نظر مرحوم نراقی،آیات فی نفسه هیچ دلالتی بر حرمت غناء ندارند.بلکه وقتی روایات را ضمیمه آنها می‌کنیم،دلالت حاصل می‌شود.و معنی آیه “لهوالحدیث”با ضمیمه روایات چنین می‌شود:« و من الناس من یشتری الغناء لیضلّ عن سبیل اللّه و یتّخذها هزواً أولئک لهم عذاب مهین».بنابراین آیه بر حرمت غنائی دلالت دارد،که برای اضلال و گمراهی از راه خداوند به کار گرفته می‌شود.که در حرمت این قسم از غناء شکی نیست.ولی سایر مصادیق غناء که عاری از این حیثیت اضلال است،مثل غنائی که شخص رقیق القلب برای ذکر خدا به آن گوش می‌سپرد و یا با اشعاری که مضامین عالی داشته آمیخته‌اش می‌کنند،و قلوب را متأثر و شوق به سرای اعلی در آن ایجاد می‌کنند،این قسم از غناء بنابر دلالت آیه نباید حرام باشد.عدم حرمت این قسم از مصادیق غناء را می‌توان با توجه در مفهوم “لهو الحدیث” هم دریافت.

به نظر ما،این تفکیک در مصادیق غناء مطابق با دلالت روایات مفسّر است.ولی اگر ما توجّه به روایات مطلق باب داشته باشیم،نمی‌توانیم سخن ایشان را بپذیریم.

اشکال دوم:اشکال دوم مرحوم نراقی مبتنی بر تعبیری است که در برخی روایات مفسّر آمده بود.در روایت پنجمی که در ذیل آیه “لهو الحدیث” بررسی کردیم،امام از مصادیق “لهو الحدیث” را غناء دانستند:« فِی قَوْلِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَ:‌ {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ} أَنَّهُمْ قَالُوا: «مِنْهُ الْغِنَاءُ»» [۲] بر اساس دلالت این روایت،غناء یکی از مصادیق “لهو الحدیث” است و به همین جهت حرمت غناء به تبع حرمت کلام لهوی است.و آن مصداق غناء حرام خواهم بود که محتوای باطلی داشته باشد.

به نظر ما،کلام ایشان متین است.ولی در باب ما ادله‌ای داریم که حرمت مطلق غناء را می‌رسانند.و بر اساس آن روایات کیفیت غناء هم موضوع حرمت قرار می‌گیرد.

اشکال سوم:به نظر مرحوم نراقی دلالت این روایات بر حرمت مطلق غناء،در تعارض با روایاتی است که بر حرمت غیری غناء دلالت دارند.در روایتی که در مجمع البیان از امام صادق نقل می‌شود:«هُوَ الطَّعْنُ فِی الْحَقِّ وَ الِاسْتِهْزَاءُ بِهِ»[۳].”لهوالحدیث” را به جهت استهزائی که به جانب حق دارد،حرام شمرده است.و یا در روایتی که از ابوبصیر نقل کردیم: «الَّتِی یَدْخُلُ عَلَیْهَا الرِّجَالُ حَرَامٌ وَ الَّتِی تُدْعَى الَى الْأَعْرَاسِ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ هُوَ قَوْلُ‌ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَ‌:{وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی…} »حرمت غناء منوط بر اختلاط زنان و مردان و خواندن زن برای مردان شده بود.بنابر این روایاتی که در ذیل آیه بر حرمت مطلق غناء دلالت دارد،با این دسته از روایات در تعارض خواهند بود.

به نظر ما،همانطور که در اصول فقه این بحث تنقیح شده است،بین دو بیان که هر دو مثبت حکم هستند تعارضی شکل نمی‌گیرد.و نمی‌توان روایات مطلق را با این روایات مقیّد تقیید زد.جمع به حمل مطلق بر مقیّد در جایی است که میان مطلق و مقیّد تنافی باشد؛ولی در بحث ما، که هر دو مثبت حکم هستند،فرض تقیید دلالت بر قوت بیشتر ملاک در مقیّد دارد.مثلا اگر در سه بیان مولی بفرماید:«اکرم العادل»،«اکرم الهاشمی» و «اکرم النحوی»؛هیچ یک تعارضی با دو بیان دیگر ندارد.بلکه هر یک مصداقی برای افراد واجب الاکرام خواهند بود.در مقام بحث ما نیز،موارد مقیّد مثل جایی که اختلاط زنان و مردان شکل می‌گیرد قطعا حرام است.ولی این بیان حرمت غناء را منحصر به این مورد نخواهد کرد.




خارج فقه

, ,

موضوع:بررسی ادله بر حرمت غناء،ادله غناء،مبحث غناء،مکاسب محرمه؛

خلاصه جلسه گذشته:بحث در ادلّه غناء بود.این روایات بر طوائفی بود.طائفه‌ای از آن روایات ذیل آیاتی وارد آمده بود-که ذکر آنها در جلسات پیش گذشت-.تعدادی از این روایات را بررسی کردیم.در جلسه گذشته بحث از روایتی از امام رضا مطرح شد.

امام در روایتی که “وشّاء” از ایشان نقل می‌کرد،فرمودند: « عَنْهُمْ [۱] عَنْ سَهْلٍ[۲] عَنِ الْوَشَّاءِ[۳] قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع)یُسْأَلُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ(ع): «هُوَ قَوْلُ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ: {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّه …}‌».[۴]

در این روایت غناء را به جهت اضلالی که در آن نهفته است موضوع تحریم قرار داده است.با توجّه به آیه تلاوت شده در روایت- که در آن غایت “لهوالحدیث”،”اضلال عن سبیل الله”است-احتمال می‌رود که حرمت در آن غیری باشد.

و ظهور روایت هم ناظر به محتوای غناء بوده و کیفیتی که در صوت حاصل می‌شود-طبق این روایت-حرام نخواهد بود.یعنی حرمت غناء به جهت زمینه سازی برای سایر گناهان است.چون به زناء و سایر عناوین محرّمه منتهی می‌شود حرام است.و این حرمت بر محتوای غناء نظارت دارد.

احتمال دومی هم می‌رود که معنی روایت نسبت به محتوا و یا کیفیت صوت،جامع باشد.یعنی بر اساس این روایت غناء به هر صوتر به معصیتی منتهی شد،حرام خواهد بود.چه این مقدمیت از باب کیفیت صوت باشد،چه از باب محتوای باطل آن به معاصی منجرّ شود،روایت هر دو صورت را تحریم کند.

غناء حقیقتی شرعی:البته این احتمال می‌رود که غناء را حقیقتی شرعی بدانیم.یعنی در روایات و آیات،تصویری تازه و بومی از این مفهوم به دست ‌می‌آید.ما از مجموع روایاتی که در این باب در دست ماست،اگر یک صوت دارای دو خصوصیت باشد،مصداق غناء است.یکی “لهو الحدیث”بودن آن است.و دیگری این صدا باید “اضلال عن سبیل الله”داشته و انسان را به گناه بکشاند.و این دو قید هم در ارتباط با کیفیت صدا حاصل می‌شوند و هم در ضمن محتوای غناء محقّق می‌شوند.

روایت چهارم در تفسیر “لهوالحدیث”: «عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ[۵] عَنْ أَبِیهِ[۶] عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ[۷] عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ[۸] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ[۹] قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)یَقُولُ: «الْغِنَاءُ مَجْلِسٌ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِهِ وَ هُوَ مِمَّا قَالَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ: {وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ …}. [۱۰] »

همانطور که می‌بینید در این روایت مجلس غناء را از مجالسی شمرده است،که خداوند به ان توجهی و عنایتی ندارد.و در ادامه معصوم استناد به این آیه دارند.

مرحوم نراقی ذیل این روایت اشکالی کرده‌اند.به نظر ایشان روایت در رابطه با مجلس غناء وارده شده است.و ناظر به زمانی است که مغنّیات و خوانندگان زن مجلس را گرم می‌کنند.پس حرمت و تحذیر وارده در بیان معصوم ناظر به حرمت آنهاست.

به نظر ما،این اشکال وارد نیست.چرا که تحقّق غناء همیشه منوط به جمعی و مجلسی است.و این مجلس هیچ توقفی بر نصاب جمعیت ندارد.و هیچ حرفی از حضور زنان و یا مردان در این مجلس به میان نیامده است.

روایت پنجم در تفسیر “لهوالحدیث”: «الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِیُّ فِی مَجْمَعِ الْبَیَانِ قَالَ رُوِیَ‌ عَنْ‌ أَبِی‌ جَعْفَرٍ وَ أَبِی‌ عَبْدِ اللَّهِ‌ وَ أَبِی‌ الْحَسَنِ‌ الرِّضَا(ع)فِی قَوْلِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَ:‌ {وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِک لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ} أَنَّهُمْ قَالُوا: «مِنْهُ الْغِنَاءُ»».[۱۱]

در این رایت هم امام غناء را مصداقی از “لهوالحدیث”در آیه می‌شمارد.

اشکال امام خمینی به روایت پنجم:ایشان قائلند؛بر اساس دلالت روایت،”لهو الحدیث” بر دو قسم است.و تنها آن دسته از احادیث لهو حرام هستند،که در جهت گمراهی مردم تحصیل می‌شوند.و نهایت دلالتی که این روایات برای ما دارند،غناء را در زمره این نوع احادیث لهوی قرار می‌دهند.و حتی اگر این روایات نبودند،ما از آیه حکمی برای غناء نمی‌فهمیدیم.چرا که در آیه از اخبار و گفته‌هایی سخن رفته است،که موجب گمراهی مردم می‌شود.و دلالتی بر غناء و حکمش در آن نیست.ولی پس از آنکه در روایات غناء را از مصادیق لهو الحدیث شمرده‌اند،آیه شامل کسانی که غناء را به جهت خوانندگی و اجرای آن در مجالس می‌اموزند نیز می‌شود.حال یا به جهت حرمت ذاتی غناء،یا بدین جهت که غناء زمینه‌ای برای غفلت انسان است و چه‌بسا به ارتکاب کبائر منتهی شود؛همانطور که در روایات ما از رسول خدا نقل شده است: «الْغِنَاءُ رُقْیَهُ[۱۲] الزِّنَا ».و اگر ثابت شود این غفلت آلوده به معاصی از آثار ذات غناء است،کسی که غناء را یاد می‌گیرد،مصداق کسی می‌شود که سخنی را برای “اضلال عن سبیل‌الله” می‌آموزد.


[۱] عدّه من أصحاب الکلینی : قال العلّامه الحلّیّ(ره)فی «الخلاصه : ۲۷۲» : « کلّما قال الکلینیّ(ره): عدّه من أصحابنا عن سهل بن زیاد فهم علیّ بن محمّد بن علان [الکلینی : إمامیّ ثقه] و محمّد بن أبی عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسدیّ أبو الحسین الکوفی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] و محمّد بن الحسن [الطائیّ الرازی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] و محمّد بن عقیل الکلینی [مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] ».
[۲] سهل بن زیاد الآدمی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۳] الحسن بن علیّ الوشّاء : إمامیّ ثقه.
[۵] علیّ بن إبراهیم بن هاشم : إمامیّ ثقه.
[۶] إبراهیم بن هاشم القمّی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۷] محمّد بن أبی عمیر زیاد : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع.
[۸] مهران بن محمّد بن أبی نصر : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۹] مهمل.
[۱۲] أی : نردبان، مایه پرداختن به.