خارج فقه ۴۶ (قیادت: تعریف قیادت)


خارج فقه ۴۶ (قیادت: تعریف قیادت)

, ,

موضوع: مکاسب محرمه/ قیادت /تعریف قیادت

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث قیادت بود که آیا قیادت فقط سعی برای جمع ذکر و انثی است یا اینکه جمع بین ذکرین را نیز قیادت می گویند. بحث امروز ما این است که آیا عنوان قیادت بر سعی برای جمع بین انثیین برای مساحقه صدق می‌کند یا نه.

نکته دوم: الحاق مساحقه

مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند: «لم أتحقّقه[۱] لغهً بل و لا عرفاً»[۲] .

یعنی نه لغت مساعد این معناست، نه روایات و نه عرف. پس جمع بین انثیین قیادت نیست.

آیت‌الله گلپایگانی (ره) این حرف را تأیید کرده‌اند و فرموده‌اند که: «ذلک لأنّ الظاهر من القیاده هو الدلاله و الوساطه فی الزنا. کما قال(ره) فی مجمع البحرین: «القوّاد بالفتح و التشدید هو الذی یجمع بین الذکر و الاُنثى حراماً»[۳] . و الروایات الدّاله على حرمتها لا تتعرّض لغیر الجمع بین الرجال و النساء للزنا. و مجرّد إطلاق القیاده على الجمع بین الرجل و المرأه لا یفید الانحصار. و خبر ابن سنان و إن کان مسبوقاً بسؤال الراوی عن القوّاد لکن مع ذلک‌ یمکن تعرّض الإمام (ع) لواحد من أفراده الشائع بین أهل العصیان و هو الجمع بین الرجل و المرأه للزنا، کما أنّه یمکن إراده الخصوص»[۴] .

قیادت لغتاً، عرفاً و بر اساس روایات شامل واسطه شدن بین دو زن برای مساحقه نمی‌شود. قیادت فقط وساطت در زناست. از کتب لغت نیز برای این حرف دلیل می‌آورد. جمع بین انثیین و جمع بین ذکرین حرام است؛ ولی حد ندارد. در روایات ما فقط مساله زنا را به قیادت نسبت داده‌اند و قیادت را جمع بین زن و مرد برای زنا می‌دانند. دلیلی بر الحاق مساحقه وجود ندارد. البته چون سائل از جمع بین زن و مرد سؤال کرده است، امام (ع) نیز جواب او را در همین مورد داده است؛ ولی اثبات شیء نفی ما عدا نمی‌کند، اما برای حکم به حد در غیر مورد زنا، باید دلیل داشته باشیم؛ درحالی که روایتی در مورد غیر زنا نداریم. سائل در روایت از فرد شایع که جمع برای زنا بوده، سؤال کرده است. پس فعلاً روایت فقط همین یک مورد را بیان کرده و اگر روایتی در مورد غیر زنا پیدا کردید، می‌توانید آن مورد را نیز ملحق کنید. پس از نظر عرف، لغت و روایات آن قیادتی که فعلاً ثابت شده، جمع بین ذکر و انثی است. با توجه با قاعده «الحدود تدرأ بالشبهات» در مورد جمع برای لواط یا مساحقه نمی‌توانیم قائل به حد شویم.

برخی روایتی با سند بسیار ضعیف ذکر کرده‌اند و تعداد زیادی از رواتش مهمل‌اند که عبارتست از: «سحاق النساء بینهنّ زنا»[۵] . اگر این روایت از نظر سندی معتبر بود، می‌توانست الحاق مساحقه به زنا در مساله محل بحث را ثابت کند؛ ولی این روایت خیلی ضعیف است و نمی‌تواند این را ثابت کند.

مرحوم فاضل لنکرانی می‌فرمایند: «القیاده بحسب الاصطلاح هو الجمع بین الشخصین لتحقّق عمل غیر مشروع إجمالاً و القدر المتیقّن منه المذکور فی الروایات الآتیه هو الجمع بین الرجل و المرأه للزنا و أمّا الجمع بین الرجلین للواط، فیمکن إلحاقه بالأوّل؛ نظراً إلى کون اللواط أشدّ قبحاً و حکماً من الزنا. و أمّا الجمع بین المرأتین للمساحقه، القیاده بهذا المعنى لیس له أثر فی اللغه أصلاً، کما أنّ اللواط بالمعنى الاصطلاحیّ لا یکون معنوناً فی کتب اللغه، فکیف یکون الجمع لأجله موجباً لتحقّق القیاده بالمعنى اللغوی. و أمّا العرف الذی یکون المراد به عرف المتشرّعه، فالظاهر عدم کون الجمع بین الرجلین عندهم معنوناً بعنوان القیاده.

و کیف کان، فیمکن الاستدلال على لحوقه أیضاً بما ورد فی بعض الروایات المتقدّمه فی المساحقه من أنّ «سحاق النساء بینهنّ زنا»[۶] و مثل ذلک من التعبیرات. و لکن مع ذلک کلّه الحکم بثبوت أحکام القیاده فی هذه الصوره مشکل، خصوصاً مع أنّ الحدود تدرأ بالشبهات»[۷] .

ایشان نیز حرف‌های مرحوم گلپایگانی را تأیید کرده‌اند و فرموده‌اند که قدر متیقن قیادت، جمع بین ذکر و انثی برای زنا است. برخی اولویت را پدیرفته اند و لواط را به زنا ملحق کرده‌اند. قیادت در لغت در مورد لواط و مساحقه ذکر نشده است. تنها دلیلی که برای الحاق مساحقه به زنا می‌توانیم ارائه کنیم این روایت است: «سحاق النساء بینهنّ زنا»[۸] ولی سند این روایت ضعیف است و اکثر روات آن مهمل‌اند: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ [الکوفی: إمامیّ ثقه] قَالَ کَتَبَ إِلَیَّ أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ الْأَشْعَثِ [مهمل] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَوَّارٍ [مهمل] حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْمَدَائِنِیُّ [مهمل] أَخْبَرَنِی عَنْبَسَهُ [مهمل] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ [مهمل] عَنِ الْعَلَاءِ [مهمل] عَنْ مَکْحُولٍ [الشامی: مملوّ بغضاً لأمیر المؤمنین (ع)] عَنْ وَاثِلَهَ بْنِ الْأَسْقَعِ [مهمل] عَنِ النَّبِیِّ| قَالَ: … . پس با این روایت نمی‌توان حد را درمورد جمع بین دو زن برای مساحقه اثبات کرد. در خود عمل مساحقه نیز هیچ فقیهی قائل به حد نشده است و نگفته که بر کسانی که مساحقه می‌کنند حد زنا جاری می‌شود؛ تا چه رسد به کسی که سعی در جمع بین دو زن برای این کار می‌کند. نه فرع حد دارد و نه اصل.

مراد از جمعآیا برای صدق قیادت، باید زنا محقق شود؟ مثلاً شخصی وساطت می‌کند و زنی را به مردی وصل می‌کند که زنا کنند؛ ولی به دلائلی این زنا در خارج رخ نمی‌دهد و موفق به زنا نمی‌شوند؛ مانند شخصی که قصد خوردن شراب را دارد ولی بعد از خرید و خوردن شراب، متوجه می‌شود که آب بوده، نه شراب. زن و مرد تلاش کرده‌اند که زنا را انجام دهند و این شخص نیز اقداماتش را انجام داده و این دو را به هم وصل کرده؛ ولی در خارج زنا محقق نمی‌شود. آیا قیادت صدق می‌کند وباید حد قیادت را جاری کنیم؟ دو نظر وجود دارد:

۱. این شخص کار خودش را انجام داده و ارائه طریق کرده و ارتباط زن و مرد را برقرار نموده و مقدمات کار را فراهم کرده است. همین برای اجرای حد کفایت می‌کند. آیت‌الله فاضل لنکرانی می‌فرمایند: «الظاهر أنّه لیس المراد بالجمع مجرّد إراءه الطریق و هدایته إلیها أو هدایتها إلیه؛ کما أنّه لیس المراد هو تحقّق الجمع خارجاً و ترتّب الزنا علیه کذلک، بل مجرّد تهیئه مقدّمات الجمع و تحصیل أسبابه و تحقّق الجمع بعدها و إن لم یتحقّق‌ الزنا خارجاً لجهه»[۹] . این شخص کار خودش را انجام داده است و موفقیت یا عدم موفقیت در انجام زنا، به مرد و زن مربوط است و ربطی به قوّاد ندارد. قوّاد کارش را درست انجام داده و از ناحیه او، همه چیز تمام است. پس قیادت محقق شده و باید حد جاری شود. قیادت، سعی در جمع است و در این مورد نیز «سعی» محقق شده است.

به نظر ما تا وقتی که زنا محقق نشده است، قیادت برای زنا نیز محقق نمی‌شود. در اینجا قیادت برای مقدمات زنا تحقق پیدا کرده ولی قیادت برای خود زنا تحقق پیدا نکرده است. جمع بین ذکر و انثی محقق نشده است. وقتی خود عمل زنای انجام نشده، حدی ندارد، چطور ممکن است که قیادت برای آن حد داشته باشد؟ این زیاده فرع بر اصل است. وقتی بر خود آن دو نفر حد جاری نمی‌شود، چطور ممکن است بر شخصی که بین آن دو ارتباط برقرار کرده، حد جاری شود؟ شخص یکبار در عمرش بین زن و مردی برای زنا واسطه شده و زنا نیز محقق نشده است، چرا باید این شخص حد بخورد؟ موردی که صد بار در عمرش واسطه بین زنا شده است، فرق دارد با این کسی که یکبار در عمرش واسطه شده و زنا نیز محقق نشده است.


[۱] کون الجمع بین النساء و النساء للسحق من القیاده.
[۵] مستدرک الوسائل، المحدّث النوری، ج۱۴، ص۳۵۳. و در آن آمده: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ [الکوفی: إمامیّ ثقه] قَالَ کَتَبَ إِلَیَّ أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ الْأَشْعَثِ [مهمل] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَوَّارٍ [مهمل] حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ زَکَرِیَّا الْمَدَائِنِیُّ [مهمل] أَخْبَرَنِی عَنْبَسَهُ [مهمل] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ [مهمل] عَنِ الْعَلَاءِ [مهمل] عَنْ مَکْحُولٍ [الشامی: مملوّ بغضاً لأمیر المؤمنین(ع)] عَنْ وَاثِلَهَ بْنِ الْأَسْقَعِ [مهمل] عَنِ النَّبِیِّ(ص) قَالَ: … . (این روایت مسنده و ضعیف است؛ بخاطر وجود روات مهمل در سندش).
[۸] مستدرک الوسائل، المحدّث النوری، ج۱۴، ص۳۵۳ (این روایت مسنده و ضعیف است؛ بخاطر وجود روات مهمل در سندش).
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *