خارج فقه ۷۶ (کذب: تعریف کذب)
موضوع: مکاسب محرمه/کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث کذب بود که یکی از مکاسب محرمهای است که مرحوم شیخ انصاری (رحمهالله) بان فرموده است. درباره معنای کذب، مطالبی را بیان کردیم. معنای اولی که برای کذب بیان شد «الکذب هو عدم مطابقت کلام مع الواقع» خبری که با واقع مطابق نباشد، کذب است. برای این تعریف سه نوع برداشت وجود دارد:
برداشت اولظاهر خبر با واقع مخالف است «الکذب هو عدم مطابقت ظاهر کلام مع الواقع» [۱] [۲] . هر خبری که مخبری آن را بیان میکند، ظاهری دارد؛ این ظاهر کلام، حجت است اما اگر ظاهر با واقع مطابق نباشد کذب است.
برداشت دومعدم مطابقت خبر با واقع، یعنی عدم مطابقت با اعتقاد و مراد متکلم.[۳] [۴] [۵] اگر مراد متکلم با واقع مطابق بود صدق است و اگر مخالف بود کذب است.
توجه دارید که اگر ظاهر کلام، ملاک باشد، توریه کذب است اما اگر مراد متکلم، ملک صدق و کذب باشد، تویه صدق است؛ زیرا در توریه متکلم خلاف ظاهر کلام را اراده میکند.
برداشت سوممرحوم امام میفرماید «المیزان فی الکذب و الصدق مخالفه المعنى المستعمل فیه و موافقته للواقع، لا صحّه الاستعمال».[۶] کذب آن است که مستعملفیه با واقع مطابقت نداشته باشد. ایشان نه ظاهر و نه مراد متکلم را بیان کردهاند.
توضیح: خبر، مخبری دارد که مثلاً میگوید: «زید قائم» . گاهی ممکن است عبارتی روی زمین نقش ببندد بدون اینکه کسی آن را بنویسد مثلاً برف آمده و بدون دخالت کسی نوشته شده «السماء تحتنا» درحالیکه آسمان بالای سر ماست اما اینجا نوشته شده که آسمان زیر پای ما است. مرحوم امام میخواهند بگویند که این جمله که هیچ متکلمی ندارد آیاصدق است یا کذب؟ این جمله کذب است زیرا السماء فوقنا؛ هرچند که متکلم و مرادی نیست؛ پس باید معیار در صدق و کذب را ظاهر کلام دانست، هرچند که ارادهای در کار نباشد. این جمله مرحوم امام، برداشت دوم را نفی میکند؛ اگر بگوییم که ملاک، مستعملفیه است دیگر کاری به اراده نداریم. اگر قائل به برداشت دوم باشید باید در این مثال بگوییید که جمله نوشته شده روی زمین نه صادق است و نه کاذب. صادق نیست چون با واقع مطابق نیست، کاذب نیست چون مرادی وجود ندارد؛ درحالیکه وقتی مردم این خبر را میبینند، میگویند: دروغ است.
به نظر ما این فرمایش مرحوم امام، توضیحی برای برداشت اول است که معیار را ظاهر کلام میدانست خواه متکلمی داشته باشد یا نداشته باشد، خواه مرادی وجود داشته باشد یا نباشد؛ پس باید تعبیر به مستعملفیه کرد نه تعبیر به کلام؛ زیرا کلام، متکلمی میخواهد اما مستعملفیه، اعم از کلام است.
میتوان از فرمایش مرحوم امام (رحمهالله) برداشت نمود که مستعملفیه بعد از توجه به قرائن حالیه، مقالیه، متصله و منفصله است؛ مثلاً مطلق و مقید، عام و خاص. وقتی خاص آمد معلوم میشود که معنای عام چیست. مستعملفیه ممکن است حقیقت، مجاز یا کنایه باشد. وقتی مستعملفیه وجود داشت هرچند متکلم و مرادی هم نباشد به آن خبر صدق یا کذب گفته میشود.
از این کلام مرحوم امام استفاده میشود که «توریه» کذب است؛ کسی که ظاهر کلامش با واقع مطابق نباشد ولی مراد متکلم مطابق با واقع است، مستعملفیه با واقع مخالف است؛ پس کذب است.
این نکته روشن شد که صدق خبری با صدق مخبری تلازم ندارد؛ ممکن است خبر صادق باشد ولی مخبر کاذب باشد یا مخبر بر خلاف اعتقادش خبری میدهد اما خبرش صدق است.
آیتالله سبحانی این مطلب را بهخوبی توضیح داده و برای آن مثال میزند: «یمکن التفریق بین صدق الخبر و کون المتکلّم صادقاً و کذلک کذب الخبر و کون المتکلّم کاذباً، فالصدق و الکذب دائران مدار مطابقه الظاهر للواقع و عدمها، فإنّ للجمل – بل للألفاظ المفرده- دلالات على المعانی الموضوعه لها؛ سواء أکان هناک متکلّم أم لا و سواء أصدر عن متکلّم شاعر أم لا. إنّ صدق الخبر و کذبه یدور مدار مطابقه الظهور للواقع و مخالفته من غیر فرق بین أن یکون الظهور حقیقهً أو مجازاً و کنایهً؛ فإذا قال: زید جبان الکلب أو مهزول الفَصیل ، فصدقه سخاؤه و کذبه إمساکه، سواء أکان هناک کلب و فصیل أم لا و سواء کان کلبه جباناً أو فصیله مهزولاً أم لا».[۷]
در گذشته مردم در خانه سگ داشتند و کسانی که سخاوتمند بودند چون رفتوآمد رد خانه زیاد بود، سگ خانه زیاد پارس نمیکرد و ترسو بود. اگر «زید جبان الکلب» گفته شود اما زید انسان بخیلی است، خبر کذب است. این جمله کنایه است اما کنایه هم ممکن است گاهی صدق و گاهی کذب باشد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!