خارج فقه ۶۲ (قیافه: حکم تکلیفی)


خارج فقه ۶۲ (قیافه: حکم تکلیفی)

, ,

موضوع: مکاسب محرمه/قیافه /حکم تکلیفی

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث قیافه بود و اینکه قیافه شناسی جایز، حرام یا مکروه است؟ عمل قیافه شناس و رجوع به او چه حکم تکلیفی‌ای دارد؟ آیا مراجعه به قیافه شناس و گوش کردن به حرفای او از نظر شرعی جایز است؟ می دانید که استنباط احکام منوط به این است که بین روایات جمع کنیم؛ یعنی تمام روایات مربوط به بحث را ببینیم، جوانب روایات را بررسی کنیم سپس از مجموع روایات برداشتی را داشته باشیم. روایت دیگر:

و منها: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ[۱] الْفَقِیهُ نَزِیلُ الرَّیِّ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ – رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ: «رُوِیَ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ[۲] عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ[۳] عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) عَنْ أَبِیهِ (ع) عَنْ آبَائِهِ (ع) عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ (ص) … نَهَى عَنْ إِتْیَانِ الْعَرَّافِ وَ قَالَ: «مَنْ أَتَاهُ وَ صَدَّقَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ (ص) …»[۴] .

از اتیان عرّاف نهی شده و به عرّاف مراجعه نکنید. عرّاف کسی است که ادعا می‌کند که من چیزهایی را به وسیله ستارهها، کف دست و… می‌فهمم که شما نمی‌فهمید. امیرالمؤمنین (ع) از پیامبر (ص) نقل می‌کنند که ایشان فرمودند: «مَنْ أَتَاهُ وَ صَدَّقَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ (ص) …» یعنی کسی که سراغ این افراد (منجّم، کاهن، قیافه شناس و…) برود و تصدیقشان کند، مانند این است که دین پیامبر (ص) را کنار گذاشته است. این روایت را برخی از فقها نقل کرده‌اند[۵] .

بررسی سند روایت: سند این روایت به دلیل وجود روات مهمل، ضعیف است. شعیب بن واقد در سند این روایت ضعیف است.مضمون روایت همان چیزی را که از روایات گذشته استفاده کردیم، تأیید می‌کند. از روایت مربوط به ماجرای امام رضا (ع) و امام جواد (ع) برداشت شد که مراجعه به قیافه شناس اشکالی ندارد ولی نباید به قول او ترتیب اثر داد و قولش حجیت ندارد؛ زیرا حضرت (ع) فرمودند: «ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَیْهِمْ، فَأَمَّا أَنَا فَلَا» اگر شما می‌خواهید، قیافه شناس را بیاورید ولی من قول قیافه شناس را حجت نمی‌دانم. همین که امام (ع) فرمودند «بروید دنبال قیافه شناس»، این را می‌رساند که رجوع به قیافه شناس حرمت ندارد؛ امّا حجیت هم ندارد. در این روایت هم گفته شده: «مَنْ أَتَاهُ وَ صَدَّقَهُ» یعنی کسی که به قیافه شناس رجوع کند و او را تصدیق کند، دین پیامبر (ص) را کنار گذاشته است و کار درستی نیست؛ امّا اگر به قیافه شناس رجوع کرد ولی او را تصدیق نکرد، حرامی مرتکب نشده است و حرمت این صورت از این روایت استفاده نمی‌شود. حرف‌هایی که در فضای مجازی می‌بینید و در جمع‌ها از دیگران می‌شنوید، همین حکم را دارد؛ یعنی شنیدنش اشکالی ندارد ولی به آن ترتیب اثر نمی‌دهید؛ زیرا ممکن است صادق یا کاذب باشد. روایت دیگر:و منها: الْجَعْفَرِیَّاتُ[۶] عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) أَنَّهُ قَالَ: «مِنَ السُّحْتِ ثَمَنُ الْمَیْتَهِ … وَ أَجْرُ الْقَائِفِ …»[۷] .

بررسی سند روایت: این روایت مرفوعه و ضعیفه است.امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین (ع) نقل می‌کند: «پول باطل و حرام این است که شما برای میته پول بدهید … و پول دادن به قیافه شناس حرام است و درست نیست». از این روایت استفاده می‌شود که اگر قیافه شناس دکان باز کرده و پول می‌گیرد و قیافه شناسی می‌کند و مردم به او پول می‌دهند و آن را ترویج می‌کنند، این کار حرام است؛ امّا اگر قیافه شناس پول نمی‌گیرد و شما حرفش را گوش می‌دهید، حرام نیست؛ زیرا در روایت عبارت «وَ أَجْرُ الْقَائِفِ» وارد شده است. این روایت هم می‌تواند مؤید داستان ما باشد که به قیافه شناس توجه زیادی نکنید و زیاد به او اعتنا نکنید و زیاد سراغش نروید و قولش اعتبار ندارد و به او پول ندهید و همه این‌ها بر این دلالت دارد که قول قیافه شناس حجیت ندارد. البته این روایت اشکال سندی دارد. اگر بخواهیم این روایت را با روایت قبلی جمع کنیم، میگوییم: کسی که نزد قیافه شناس رود و او را تصدیق کند و به او پول بدهد… . یکی از مراحل تصدیق، پول دادن است. شما وقتی شخصی را تصدیق می‌کنید، حاضرید به او پول بدهید و جمعش با روایت قبلی این است که پول دادن جایز نیست و تصدیق مطرح می‌شود. نکته: آیا هر کاری که پول دادن برای آن حرام است، حرام است؟ نه. پول دادن و گرفتن برای اذان، تعلیم قرآن و… حرام است ولی خود این کارها حرام نیست. ممکن است عملی واجب یا مستحب باشد ولی پول گرفتن برای آن حرام باشد. پس ملازمهای بین حرمت پول دادن و گرفتن و حرمت عمل نیست. لذا از حرمت پول دادن به قیافه شناس، حرمت قیافه شناسی و مراجعه به قیافه شناس اثبات نمی‌شود. پس استدلال به این روایت برای حرمت مراجعه به قیافه شناس، صحیح نیست.

و منها: «دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ[۸] عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ جَاءَ عَرَّافاً[۹] فَسَأَلَهُ وَ صَدَّقَهُ بِمَا قَالَ فَقَدْ کَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ (ص) وَ کَانَ یَقُولُ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الرُّقَى[۱۰] وَ تَعْلِیقَ التَّمَائِمِ[۱۱] شُعْبَهٌ مِنَ الْإِشْرَاکِ»[۱۲] .

بررسی سند روایت: این روایت مرفوعه و ضعیفه است.

کسی که سراغ عرّاف بیاید و از او سؤال کند و او را تصدیق کند، کافر شده است. نکته اصلی بحث «صَدَّقَهُ» است. اگر او را تصدیق کند، کافر شده است ولی اگر گوش کند و به حرف او عمل نکند و ترتیب اثر ندهد، اینطور نیست. حرز گرفتن و آویزان کردن چیزی به خود برای پولدار شدن و… را کنار بگذارید؛ اینها مورد تأیید شارع نیست و شعبه شرک است. نمازشب بخوان، دعا کن، تضرع کن، گریه و زاری کن و هرچه می‌خواهی از خدا بخواه و سراغ این چیزها نرو. سند این روایت ضعیف است. در این روایت تصدیق عرّاف نهی شده است ولی در مورد مراجعه به عرّاف چیزی در این روایت نیامده است.

 


[۱] امامی و ثقه است.
[۲] البصری: مهمل. فی طریق المصنّف إلى شعیب بن واقد حمزه بن محمّد العلویّ [مهمل] و عبد العزیز بن محمّد بن عیسى الأبهریّ [مهمل] و أمّا طریقه إلى الحسین بن زید بن علیّ بن الحسین فصحیح عند العلّامه (ره) و فیه محمّد بن علی ماجیلویه [محمّد بن علیّ بن أبی القاسم عبد الله بن عمران: القمّی: مورد اختلاف است و علی الاقوی امامی و ثقه است].
[۳] ذو الدمعه، الحسین بن زید الهاشمی:. مورد اختلاف، امامی و ظاهراً ثقه است
[۴] . من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج۴، ص۳. (این روایت مسنده و ضعیفه است؛به دلیل وجود روات مهمل در سندش).
[۶] الجعفریات- الأشعثیات‌، کوفی‌، محمد بن اشعث، ج۱، ص۱۸۰. بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) عَنْ أَبِیهِ(ع) عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(ع) عَنْ أَبِیهِ(ع) عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)قَالَ: … .
[۷] مستدرک الوسائل، المحدّث النوری، ج۱۳، ص۱۱۰. (این روایت مرفوعه و ضعیفه است).
[۹] من یخبر بالأحوال المستقبله. و برخی گفته‌اند: العرّاف هو الذی یدّعی معرفه الشیء المسروق (مثلاً).
[۱۰] جمع رقیه؛ یعنی: العوذه التی یرقی بها صاحب الآفه.
[۱۱] یعنی: الخَرَز الذی یعلّق علی الإنسان أو الدابّه مخافه العین. و یقال: هی خرزه [یعنی: مهره] کانوا یعتقدون أنّها تمام الدواء و الشفاء.
[۱۲] مستدرک الوسائل، المحدّث النوری، ج۱۳، ص۱۱۰. (این روایت مرفوعه و ضعیفه است).
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *