خارج فقه ۳۴ (غیبت: مستثنیات غیبت)


خارج فقه ۳۴ (غیبت: مستثنیات غیبت)

, ,

موضوع: غیبت / مستثنیات غیبت

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با مستثنیات غیبت بود. یکی از مواردی که از حرمت غیبت استثنا شده نصح المستشیر است یعنی کسی برای مشورت کردن به شما مراجعه می‌کند و شما در مقام مشورت نمی‌توانید خیانت کنید و باید واقعیت را بیان کنید و این بیان واقعیت گاهی توأم با غیبت است. این یکی از مواردی است که مورد استثنا واقع‌شده، حال بحث در این است که نصیحت مؤمن و روایاتی که در این مورد وجود دارد، آیا شامل این بحث می‌شود که ما مؤمنی را نصیحت‌کنیم و مؤمن دیگر را تفسیق کنیم و عیب او را بیان کنیم.

قول سوم: وجوب نصح مستشیر.

نصیحت کردن امر مستحب است و غیبت کردن از امور حرام، این امر مستحب چگونه می‌تواند امر حرام را کنار بزند؟ نصیحت کردن واجب نیست که بگوییم واجب در مقابل حرام قرارگرفته و باهم تعارض می‌کنند، چون همسنگ هم هستند، در این صورت می‌توان گفت که غیبت کردن جایز می‌شود؛ اما نصیحت کردن یکی از مستحبات است، اگر غیبت و نصیحت را در ترازوی عقل و وجدان بگذارید، گناه غیبت «اشد من الزنا» است و نصیحت کردن هم امر خوبی است.

آیا در اینجا می‌توانیم بگوییم به‌محض اینکه نصیحت در روایات ذکرشده، سبب جواز غیبت هم هست؟ تمام روایاتی که در این باب واردشده بود، به این مضمون است که نصیحت‌کنید «لینصح الرجل منکم أخاه»[۱] برادرت را نصیحت‌کن یا «یجب للمؤمن على المؤمن النصیحه له»[۲] مؤمن لازم است که برادر مؤمنش را نصیحت‌کن ولی روایات نصیحت دلالت بر وجوب ندارد بلکه دلالت بر استحباب دارد، کسی هم قائل به وجوب نشده و نصیحت کردن رجحان دارد و خوب است که انسان برادر مؤمنش را نصیحت‌کن، لکن تا زمانی که مبتلابه غیبت و گناه نشویم، مثلاً نماز مستحبی خواندن در خانه غصبی باعث می‌شود که استحباب از بین برود. در اینجا هم نصیحت کار خوبی است و مستحب شرعی هم هست اما تا وقتی‌که مبتلابه غیبت نباشد، در این صورت چه دلیلی بر جواز غیبت وجود دارد؟

در اینجا مسئله نصیحت را ذو مراتب تصویر کنید؛ یعنی گاهی شما می‌خواهید شخصی را نصیحت‌کنید که جان یا مال یا ناموس او درخطر است، بگویید اگر دخترتان با این شخص ازدواج کند، بی‌حجاب او را بیرون می‌برد، در معرض دید نامحرم قرار می‌دهد و دچار فساد و فحشا و محرمات زیادی می‌شود. یا اینکه اگر این اتفاق بیفتد جان شما درخطر است یا اگر با این شخص شریک شوی، تمام اموالت را می‌خورند. مسئله جان و مال و آبرو و ناموس اگر درخطر بیفتد و این نصیحت مستلزم بیان حقیقتی است که منجر به غیبت می‌شود، در اینجا نصیحت کردن واجب می‌شود و باید این را بیان کنید وگرنه مشکل عظیمی اتفاق می‌افتد وقتی نصیحت واجب شد، دیگر غیبت جایز می‌شود؛ اما اگر نصیحت واجب نشود، آیا جایی هست که نصیحت جایز باشد و مستلزم غیبت هم باشد؟ یعنی بگوییم نصیحت کردن برای شما جایز است هرچند غیبت باشد، مثل نماز شب خواندن در خانه غصبی. این مشکلی است که در اینجا وجود دارد.اشکال بر قول سوم:علما این مطلب را به عبارت‌های مختلف بیان کرده‌اند ولی مرحوم امام این اشکال را در اینجا مطرح می‌فرماید که درصورتی‌که نصیحت مستحب باشد آیا حرمت غیبت کنار می‌رود؟ تنها راهی که وجود دارد این است که مراتب اهمیت نصیحت و مفسده غیبت محاسبه شود. غیبت دارای مفاسدی است و نصیحت کردن نیز مصالحی دارد، لذا باید مصالح و مفاسد را توسط عقل و وجدان بررسی کرد، اگر در یکجا اهمیت نصیحت زیاد بود، ممکن است بگویید حرمت غیبت برداشته می‌شود، شما باید نصیحت را انجام دهید چون مفاسد زیادی وجود دارد و درجایی که اهمیت نصیحت کم بود، غیبت حرام است و نمی‌توان نصیحت کرد. تشخیص این مطلب هم به عهده خود شخص یا عرف است.[۳]

قول چهارم: تفصیل.

قول دیگر این است که از روایاتی که در این باب واردشده این مطلب استفاده می‌شود یا نه؟ یک دسته از روایات در مقام مستشیر بود یعنی کسی خدمت پیامبر (ص) آمده و سؤال و استشاره می‌کند، خواستگارهایش را معرفی می‌کند و می‌گوید با کدام ازدواج کنم؟ البته سند روایت ضعیف است ولی طبق این روایت پیامبر (ص) عیوب این‌ها را بیان می‌کند اما این بیان پیامبر (ص) برای کسی است که طلب مشورت کرده و در اینجا هم مسئله ازدواج است، ازدواج هم مسئله مهمی است، پیامبر (ص) هم وظیفه خودش را تشخیص داده که حقایق را بیان کند. یکی از خواستگارها معاویه است که معلوم نیست از اول ایمان داشته یا نه؟ که پیامبر (ص) می‌فرماید آدم خوبی نیست یا ابو جهم آدمی است که عصایش همیشه برای کتک زدن آماده است. پیامبر (ص) در اینجا تشخیص داده که اگر حقایق را بیان نکند این زن به مفاسدی گرفتار می‌شود که قابل جبران نیست.پس بهترین راه در رابطه با مسئله نصیحت برادر مؤمن این است که مراتب اهمیت را بسنجیم، یعنی مراتب اهمیت مصالحی که بر نصیحت مترتب است و مراتب مفاسدی که بر غیبت مترتب است، سنجیده شود. گاهی مصالح نصیحت غلبه پیدا می‌کند و می‌گوییم غیبت جایز است و گاهی هم مفاسد غیبت غلبه پیدا می‌کند که در این صورت می‌گوییم غیبت حرام است. پس به‌صورت مطلق نمی‌توان گفت که نصح المستشیر یکی از مستثنیات است. لذا قول چهارم تفصیل بین مواردی است که اهمیت دارد.[۴]

به نظر ما کلام مرحوم امام فرمایش خوبی است و این اشکال صحیح است که باید مراعات کرد و دقت نمود که به هر بهانه‌ای غیبت را جایز ندانیم، غیبت گناه بزرگی است.

قول پنجم: وجوب نصح مستشیر در بعضی موارد نه در تمام موارد

مرحوم خویی هم همین مطلب را تذکر داده‌اند که: درجایی که تلف مال یا جان یا آبرو باشد، می‌گوییم غیبت جایز است، چون این مسائل اهمیت دارند اما در موارد دیگر دلیلی بر جواز غیبت به خاطر نصیحت کردن وجود ندارد.[۵]

دومین مورد از موارد استثناء غیبت: تظلّم مظلوم.

اگر انسان مظلوم واقع شد، در مقام تظلّم بیان می‌کند که فلانی به من ظلم کرده است. مال من را خورده، یا مرا اذیت کرده، یا مزاحم ناموس من شده است. در مقام تظلّم هم غیبت جایز است. در اینجا چند قول وجود دارد:قول اول: جواز تظلم مظلوم مطلقاً.

به نظر ما تحقیق این است که در اینجا هم مباحثی مطرح است که آیا تظلّم نزد هرکسی جایز است یا تظلّم را باید در دادگاه مطرح کرد و اگر در دادگاه ظلم ثابت شد، از طریق دادگاه به‌حق خودتان برسید.

نکته اول: آیا ظلم مقطوع است یا محتمل؟ یعنی ممکن است شما بگویید او در حق من ظلم کرده ولی او بگوید من ظلم نکرده‌ام بلکه (به‌عنوان‌مثال) دیوار خانه خودم را بالاتر برده‌ام، ولی من می‌گویم در حق من ظلم شده است. مصداق ظلم بودن گاهی قطعی است و گاهی مشکوک است و باید در دادگاه ثابت شود که ظلم محقق شده است. شما به‌مجرداینکه خودتان را ذی‌حق می‌دانید و می‌گویید من مظلوم واقع‌شده‌ام، آیا می‌توانید فریاد بزنید و آبروی او را ببرید یا نه؟ پس در اینجا ظلم قطعی و ظلم مشکوک داریم و علاوه بر این دو ظلم عرفی هم داریم یعنی عرف می‌گوید این شخص مظلوم واقع‌شده است.

نکته دوم: ظلم و ظالم گاهی قصور است و گاهی تقصیر؛ یعنی شخصی عملی انجام داده که شیشه شما شکسته و شما مظلوم واقع‌شده‌اید ولی او تقصیر نداشته و قصوری از طرف او صورت گرفته است. چشمش ندیده و به شما خسارت وارد کرده است. پس مظلوم واقع‌شدن گاهی مقطوع است و گاهی مشکوک و گاهی قصور است و گاهی تقصیر و حکم در تمام این موارد فرق می‌کند.

نکته سوم: ظلم گاهی مخفی است و گاهی ظاهر. کسی که مخفیانه ظلم می‌کند و کسی که علناً ظلم می‌کند باهم متفاوت هستند و حکمشان نیز متفاوت است. پس شرایط تظلّم متفاوت است و به‌تبع شرایط، حکم نیز متفاوت می‌شود. فرض کنید یک حکومت به کسی ظلم می‌کند و مال او را می‌گیرد، این ظلم علنی است، البته در مواردی که طبق قانون آن حکومت نباشد، در اینجا می‌توان فریاد زد چون ظلم علنی است. این از موارد تظلّم است و تظلّم وقتی عمدی و تقصیری باشد و مخصوصاً علنی باشد اشکالی ندارد و شما می‌توانید فریاد بزنید و جلوی ظلم را بگیرید.

 


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *