خارج اصول
درس خارج اصول استاد محسن فقیهی
۹۷/۰۱/۱۸
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد متجزّی/تقسیمات اجتهاد/مبحث اجتهاد و تقلید
خلاصه جلسه گذشته: بحث در امکان اجتهاد متجزّی بود. بعضی قائل به محال بودن تجزّی در اجتهاد شدهاند و بعضی قائل به این هستند که تجزّی در اجتهاد ممکن و بلکه لازم است؛ تحقق اجتهاد مطلق به اجتهاد متجزّی است و اگر اجتهاد متجزّی نباشد، اجتهاد مطلق معنا ندارد. مجتهد ابتدا نسبت به بعضی از مسائل اجتهاد دارد و سپس بهمرور در تمام مسائل اجتهاد پیدا میکند. سؤالی که باید پاسخ آن را به دست بیاوریم این است که آیا میشود که انسانی مجتهد متجزّی باشد؟
روشن شدن این مطلب به بیان چند امر متوقف است:جهت اول: آیا اجتهاد ملکه است یا علم؟ اگر اجتهاد را علم به احکام شرعیه فرعیه بهوسیله ادله تفصیلیه بدانیم، این علم بهتدریج برای انسان حاصل میشود؛ اما اگر اجتهاد را ملکه بدانیم و شخص، علومی که اجتهاد بر آنها متوقف است را میداند، این قدرت را دارد که احکام را استنباط کند. در هر موضوعی میتواند اجتهاد کند و حکم را با دلیل محکم به دست بیاورد. در این صورت حصول اجتهاد یکباره است و تدریجی نیست؛ به این بیان که شما یا به آن تکامل علمی رسیدهاید یا نرسیدهاید، تا زمانی که به آن تکامل علمی نرسیدهاید که نمیتوانید جواب مسئله را با دلیل قاطع بدهید ملکه را ندارید ولی بهتدریج ملکه اجتهاد به دست میآید.
پس چون مبنای تعریف اجتهاد فرق میکند، پاسخ این سؤال نیز متفاوت است.جهت دوم: گاهی ما علم به مسائل فقه را افراد الکلی محاسبه میکنیم و گاهی اجزاء الکل. انسان افرادی دارد، زید فردی از افراد انسان است و عمرو نیز فردی از افراد انسان است؛ انسانیت زید ربطی به انسانیت عمرو ندارد، تمام افراد انسان استقلال دارند، به این فردیّت زید و عمرو، افراد الکلی گفته میشود؛ اما در مقابل، اجزاء الکل یعنی یک نوع ارتباط تنگاتنگی بینشان وجود دارد و همه به هم مربوط است، وقتی دست انسان درد بگیرد، تمام اجزای انسان درد میگیرد.
با این توضیح سؤال این است که آیا مسائل فقهی از قبیل افراد الکلی هستند یا از قبیل اجزاء الکل؟ اگر بگوییم از قبیل افراد الکلی هستند یعنی ممکن است شخص در یک مسئله مجتهد باشد و در مسئله دیگر مجتهد نباشد؛ اما اگر بگوییم اینکه شخصی میگوید من در این مسئله مجتهدم، دروغ است و آن شخص خیال میکند که مجتهد است؛ زمانی در این مسئله مجتهد میشود که در تمام مسائل مجتهد باشد. این اجزاء الکل است.دلیل هشتم: که برای امکان تجزی ذکر شده این است که مراد از تجزی تبعیض در افراد کلی است، یعنی ممکن است انسان در یک مسئله مجتهد باشد و در مسئله دیگر مجتهد نباشد.
در مقابل این قول، قول به عدم امکان تجزّی است که برای آن دو دلیل ذکر شده است:دلیل اول: لزوم دور: ما مجتهد متجزی نداریم چون دور لازم میآید به این بیان که صحت اجتهاد متجزی در مسائل متوقف بر صحت اجتهادش در جواز تجزی است و صحت اجتهادش در جواز تجزی متوقف بر صحت اجتهادش در مسائل است. شخصی که طلبه شده و درس خوانده و از علما شده است، میگوید من مجتهد متجزی هستم و میخواهم در قوه قضائیه ثبت نام کنم؛ مجتهد متجزی شدن او متوقف بر امکان تجزی است؛ یعنی اگر تجزی امکان نداشته باشد به اجتهاد متجزی نمیرسد و وقتی میتواند نظر بدهد که مجتهد باشد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!