خارج اصول
درس خارج اصول استاد محسن فقیهی
۹۶/۱۲/۲۱
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتهاد متجزّی/تقسیمات اجتهاد/مبحث اجتهاد و تقلید
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مورد مجتهد متجزّی و تجزّی در اجتهاد بود که آیا امکان دارد یا خیر.
در این بحث نظرات متفاوتی وجود دارد؛ برخی میگویند: اصلاً تجزی در اجتهاد امکان ندارد زیرا ملکه اجتهاد بسیط است و بسیط قابل تجزیه نیست؛ به عبارت دیگر یا ملکه اجتهاد حاصل است و یا حاصل نیست. در مقابل نظر دیگری میگوید: تجزی در اجتهاد نه اینکه ممکن نباشد بلکه لازم است زیرا کسی که به اجتهاد مطلق میرسد یک سیر تکاملی را طی کرده و از اجتهاد متجزی با ممارست در بهدست آوردن احکام به اجتهاد مطلق رسیده است. نظر سوم آن است که اجتهاد متجزی جایز است.
بر همین اساس تعریفاتی برای اجتهاد متجزی بیان شده است:تعریف اول: «وذلک بأن یحصل للعالم ما هو مناط الاجتهاد فی بعض المسائل، دون بعض آخر».[۱] علم به مناط اجتهاد در برخی از بابهای فقهی بدون اینکه در باب دیگری چنین علمی را دارا باشد.
تعریف دوم: «تجزّی الاجتهاد، بمعنى أن یکون قد اجتهد فی بعض المسائل بالفعل دون الباقی».[۲]
بین تعریف اول و دوم تفاوت زیادی نیست.تعریف سوم: آیت الله مکارم میفرمایند: «المجتهد المتجزّی عباره عن، من له ملکه یقدر بها استنباط بعض الأحکام الشرعیّه الفرعیّه فقط».[۳]
به نظر میآید که این بهترین تعریف برای مجتهد متجزی میباشد. همین که شخص بتواند در برخی از بابهای فقه به روش صحیح به حکم شرعی دست پیدا کند مجتهد متجزی خواهد بود.مسئله دوم: امکان تجزیدر این بحث اختلاف نظر وجود دارد اما اکثر علما فرمودهاند که تجزی امکان دارد. مرحوم محقق خویی پا را از امکان فراتر نهاده و عادهً آن را لازم دانسته است: «فالصحیح: إمکان التجزی عقلا، ووجوبه عاده».[۴] از نظر ایشان برای رسیدن به اجتهاد مطلق، شخص ابتدا مجتهد متجزی میشود و سپس بعد از مدتی ممارست در استخراج احکام، مجتهد مطلق میشود.
اشکال: ملکه اجتهاد بسیط است و قابل تجزیه نمیباشد.
جواب: مرحوم محقق خراسانی این اشکال را مطرح نموده و خودشان هم جواب میدهند به اینکه: «بساطه الملکه وعدم قبولها التجزئه، لا تمنع من حصولها بالنسبه إلى بعضٍ الأبواب، بحیث یتمکن بها من الإحاطه بمدارکه، کما إذا کانت هناک ملکه الاستنباط فی جمیعها».[۵] توانایی استخراج احکام در برخی از بابها اشکالی در وجود ملکه ایجاد نمیکند.
مرحوم محقق خویی جواب دیگری به این اشکال دادهاند: «حصول فرد من الملکه دون فرد آخر منها بمکان واضح من الامکان ولا یحتاج تصدیقه إلى أکثر من تصوره. ولعل القائل بالاستحاله لم یتصور المراد من التجزی فی المقام، واشتبه تبعیض افراد الکلی بتبعیض اجزاء الکل، فان الثانی هو الذی تنافیه البساطه. ولا دخل له بالمقام».[۶] از نظر ایشان روشن است که انسان میتواند در موردی ملکه پیدا کند اما در مورد دیگر ملکه را به دست نیاورد. همین که شما آن را تصور کنید تصدیق به آن هم خواهید نمود. کسانی که منکر اجتهاد متجزی هستند بین تبعیض در افراد کلی و تبعیض در اجزاء کل اشتباه کردهاند؛ کلی بسیط است اما کل قابل تجزیه است. کل میتواند دارای افراد باشد در حالی که همان افراد جدای از سایر افراد، بسیط باشند؛ مثلاً اجتهاد در باب معاملات بسیط است اما خودش فردی از اجتهاد است.
آیت الله سبحانی همین سخنان را واضح بیان کردهاند: «أنّ الاجتهاد لیس ملکه واحده، بل هناک ملکات مختلفه و متعدّده، فإنّ ملکه الاستنباط فی باب المعاملات غیرها فی باب العبادات، و الاستنباط فی قسم من مسائلها یبتنی على معرفه القواعد الفقهیّه و الارتکازات العرفیّه فی تلک المجالات من دون حاجه إلى معرفه فنّ الحدیث و رجاله و أسناده و کیفیّه الجمع بین متعارضیه، و هذا بخلاف أبواب العبادات فإنّ الاستنباط فیها لا ینفکّ عن هذه الأُمور و غیرها، و علیه تکون ملکه الاستنباط فیها ملکتین لا ملکه واحده، و لا مانع من حصول إحداهما دون الأُخرى».[۷]
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!