خارج اصول ۵۱ (وضع: حقیقت شرعیه)


خارج اصول ۵۱ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول در حقیقت شرعیه بود که آیا حقیقت شرعیه ثابت است؟ گفتیم حق آن است که حقیقت شرعیه ثابت است. ادله ثبوت حقیقت شرعیه عبارت است از:

دلیل اول: استقراء

اگر در قرآن و روایات تفحص کنید می‌بینید که شارع مقدس، الفاظ «صلاه»، «زکاه»، «خمس» و … را در قرآن و روایات بدون قرینه استعمال کرده است و بدون قرینه معانی جدید را اراده کرده است. ما یقین داریم که معانی جدید مراد شارع بوده است. استقراء می‌کنید و می‌بینید که «إطلاقات الشارع هذه الألفاظ». معنای «اطلاقات» در این عبارت، استعمالاتی است که بدون قرینه‌اند. علما گاهی می‌گویند «إطلاقات الشارع» که مرادشان استعمال بدون قرینه است و گاهی می‌گویند «استعمالات الشارع» که مرادشان استعمال همراه قرینه است. پس‌از استقراء و بررسی آیات و روایات به این نتیجه می‌رسیم که اطلاقات شارع بر معانی جدید حمل می‌شوند و چنین نیست که به‌خاطر اطلاقشان بر معنای لغوی حمل شوند.

دلیل دوم: تبادر

از لفظ «صلاه»، «خمس»، «زکاه» و … معنای جدید تبادر می‌کند.

اشکال اولاین تبادر در چه زمانی محقق بوده است؟ منظور شما تبادر زمان ماست یا تبادر در زمان پیامبر (ص)؟ تبادر در زمان پیامبر (ص) برای ما حجت است نه تبادر در زمان ما. آیا می‌توانیم با تبادر در زمان خودمان، تبادر در زمان پیامبر (ص) را ثابت کنیم؟

به نظر ما این بحث تبادر قطعی است و وقتی پیامبر (ص) لفظ «صلاه»، «صوم» و «حج» را استعمال می‌کردند و احکام این‌ها را بیان می‌کردند و می‌گفتند که روزه بگیرید ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ…﴾ [۱] و حج به‌جا بیاورید ﴿…وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا…﴾[۲] ، معانی جدید که شرایط خاص داشتند، به ذهن مردم تبادر می‌کردند نه معانی لغوی. به نظر ما این تبادر در زمان پیامبر (ص) و ائمه (ع) قطعاً محقق بوده و از نسلی به نسل بعد منتقل شده تا اینکه به دست ما رسیده است. ما این اشکال را قبول نداریم؛ زیرا ما این تبادر را نسل به نسل از علما گرفته‌ایم و آنان نیز از ائمه (ع) گرفته‌اند؛ لذا خود ائمه (ع) نماز می‌خواندند و حج به‌جا می‌آوردند و … . ازهمین‌رو می‌بینید که برخی از علما به‌صراحت می گویند که ما تبادر را قبول داریم و این تبادر به وضع تعیینی یا تعّینی است.

اشکال سومتبادر عند المحاورین معتبر است نه غیر محاورین.

من از شما می‌پرسم! جواب این پرسش را بدهید تا بعد ببینیم که این اشکال وارد است یا نه: دونفر با یکدیگر ملاقات می‌کنند؛ یکی از آنان لغوی و دیگری نحوی است. باهم احوال پرسی می‌کنند و الفاظی را به کار می‌برند. نحوی می‌گوید: «هذا فعلٌ. هذا حرفٌ. هذا اسمٌ.» او این الفاظ را در اصطلاح خودش به کار می‌برد. لغوی، فعل را به معنای کار، حرف را به معنای لغوی حرف و اسم را هم به معنای لغوی اسم می‌گیرد. در اینجا وضع جدیدی محقق شده یا نه؟ فعل، اسم و حرف، وضع جدیدی دارند؟ جواب: در اصطلاح نحوی وضع جدیدی دارند؛ ولی در اصطلاح لغوی، ندارند. بحث ما هم همین‌طور است؛ یعنی صلاه، صوم و … در لغت دارای معانی هستند ولی شارع مقدس این‌ها را اصطلاحات جدیدی قرار داده و احکام و شرایط جدیدی برای این‌ها بیان فرموده است (مثلاً با این شرایط نماز بخوانید: با طهارت، نجاست نباشد و…).

در اصطلاح شرعی، متشرعه و کسانی که دین را قبول دارند، این الفاظ به معنای جدید حمل می‌شوند و لغوی به معنای خودش حمل می‌کند. پس ما وقتی می‌گوییم «حقیقت شرعیه»، مقصودمان این نیست که حقیقت لغویه عوض شده است؛ بلکه حقیقت لغویه در جای خودش است و درعین‌حال این لفظ اصطلاحی است برای کسی که این دین را قبول دارد و می‌خواهد آیات و روایات را معنا نموده و این الفاظ را بر معانی جدید حمل ‌کند.

متن اشکال:«هذا الاستدلال من الغرابه بحیث لایحتاج الى البیان؛ إذ من الظاهر أنّ المعتبر من التبادر هو تبادر المعنى من اللفظ عند المتحاورین بذلک اللفظ؛ فإذا سمع النحویّ لفظ الفعل من اللغویّ و تبادر إلى ذهنه ما دلّ على معنى فی نفسه مقترن بأحد الأزمنه الثلاثه، لایلزم منه کونه حقیقهً فیه عند اللغویّ أیضاً.

ثمّ أغرب و قال: إنّ التبادر معلوم و کونه لأجل أمر غیر الوضع، غیر معلوم؛ یعنی وضع الشارع و هو مقلوب علیه بأنّ التبادر معلوم و کونه من أجل وضع الشارع غیر معلوم و على المستدلّ الإثبات و لایکفیه الاحتمال»[۳] .

بله! تبادر باید در زمان پیامبر (ص) باشد. خودشان مثال می‌زنند که وقتی نحوی، لفظ «فعل» را از لغوی می‌شنود، معنای نحوی فعل (معنى فی نفسه مقترن بأحد الأزمنه الثلاثه) را برداشت می‌کند. این نزد لغوی حقیقت نیست؛ ولی نزد نحوی حقیقت است. شما مقصودتان این است که برای همه حقیقت شرعیه شده است یا برای بعضی؟ برای بعضی حقیقت شرعیه شده است.

جوابش این است که ماهم برای گروه خاصی می‌خواهیم. نمی‌خواهیم بگوییم که برای همه منعقد شده است. ما می‌خواهیم بگوییم کسانی که متدین به دین اسلام‌ هستند و می‌خواهند احکام را برداشت کنند و می‌خواهند کلمات پیامبر (ص) و ائمه (ع) را معنا کنند، این الفاظ را چگونه معنا کنند. کاری به معنای لغوی این الفاظ نداریم. به نظر ما این حرفی که در اشکال گفته شده، درست است؛ ولی به عنوان اشکالی بر بحث تبادر نخواهد بود. وقتی که ما می گوییم تبادر علامت حقیقت است، منظورمان این است که برای کسانی که معتقد به این دین هستند تبادر وجود دارد و برای آنان علامت حقیقت است ولی برای دیگران این تبادر وجود ندارد؛ برای دیگران این حقیقت نیست ولی برای این عده تبادر و حقیقت است.

اشکال چهارم«دعوى التبادر فی إطلاقاته رجم بالغیب»[۴] .

از کجا می‌دانیم که در زمان پیامبر (ص) تبادر بوده؟ علم غیب داریم؟ ما که در زمان پیامبر (ص) نبوده‌ایم، دلیلتان چیست؟

دلیلمان همین آیات و روایات موجود است. با استقراء آیات و روایات می‌توانیم تبادر در زمان رسول خدا (ص) را به دست آوریم.

اشکال ششم«إنّ التمسّک للحقیقه الشرعیّه بتبادر المعانى المخترعه من الألفاظ عند الإطلاق فی غیر محلّه؛ لأنّ مرجعه إلى انصراف المفاهیم الکلّیّه الأصلیّه إلى المصادیق المخترعه، لشهره إطلاقها علیها، لا إلى انصراف الألفاظ إلیها»[۵] .

ما یک بحث حقیقت داریم و یک بحث انصراف. گاهی می‌گوییم لفظی در معنایی حقیقت است و گاهی می‌گوییم که لفظی انصراف به معنایی دارد. مثلاً لفظ «روحانی» به شخصی که دارای عبا و عمامه است، انصراف دارد؛ هرچند لازم نیست که روحانی عبا و عمامه داشته باشد. انصراف غیر از معنای حقیقی است؛ ممکن است شخصی روحانی باشد و عمامه نداشته باشد. مستشکل می‌گوید: لفظ «صلاه» به معنای دعا است و دعا معنایی کلی دارد؛ ولی به نماز انصراف دارد. شما انصراف را با معنای حقیقی اشتباه کرده‌اید. صلاه به معنای حقیقی دعاست ولی به نماز انصراف دارد. ما که منکر حقیقت شرعیه هستیم، این انصراف را قبول داریم. «صلاه» به نماز انصراف دارد ولی حقیقت نیست. یکی از مصادیق روشن صلاه، نماز است. انصراف دلیل بر حقیقت نیست. انصراف غیر از حقیقت شرعیه است.

جواب: ما هم با شما موافقیم. حقیقت شرعیه‌ای که ما می‌گوییم، مقصودمان این نیست که وضع جدیدی است؛ بلکه می‌خواهیم بگوییم که این الفاظ در کلمات پیامبر (ص)، ائمه (ع) و متشرعه (مانند الفاظی که در وصیت، وقف، دادگاه و … استفاده می‌کنیم) به این معانی جدید حمل می‌شود؛ اسمش را هر چه می‌خواهید بگذارید؛ اسمش «حقیقت شرعیه» باشد یا «انصراف الفاظ» یا «انصراف مفاهیم» فرقی ندارد. در هر صورت مدعای ما ثابت می‌شود و اسمش در این جهت تأثیری ندارد.

 


[۵] . مقالات حول مباحث الألفاظ، بهبهانی، علی، ص۳۴.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *