خارج اصول ۵۶ (وضع: حقیقت شرعیه)
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه
خلاصه جلسه گذشته: در مباحث گذشته مطرح شد که بحث حقیقت شرعیه دارای ثمراتی است که در هر صورت بر آن مترتب میشود؛ فرقی ندارد که به حقیقت شرعیه، حقیقت متشرعه، مجاز مشهور یا … قائل شوید، در هر صورت این ثمرات مترتب میشوند؛ یعنی اگر به هر یک از این موارد قائل شوید، ثمرات بحث حقیقت شرعیه مترتب میشود: «صلاه حقیقت شرعیه در ارکان مخصوصه است»، «صلاه در معنای ارکان مخصوصه، حقیقت متشرعه است و این حقیقت در زمان ائمه (ع) تحقق پیدا کرده است»، «مجاز مشهور است؛ یعنی صلاه در معنای ارکان مخصوصه مجازاً استعمال میشود ولی این مجاز مشهور است و این لفظ بدون قرینه در این معنا استعمال میشود»، وضع تعیینی، تعیّنی یا تعیینی استعمالی باشد و… . در تمام این صورتها، سوالی در برابر ما وجود دارد که باید آن را پاسخ دهیم: اگر این الفاظ در لسان پیامبر (ص) یا ائمه (ع) وارد شد، به چه معنایی حمل میشوند؟ معنای لغوی یا معنای جدید؟ به نظر میرسد که در این بحث اختلافی وجود ندارد و تمام علما قبول دارند که این الفاظ به معنای جدید حمل میشوند؛ فرقی ندارد که قرینهای وجود داشته باشد یا نه. استعمال این الفاظ در لسان شارع در معنای لغوی نیاز به قرینه دارد. صلاه در ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا﴾[۱] به معنای لغوی استعمال شده است. اگر الفاظی مانند صلاه، حج، زکات و… بدون قرینه در لسان شارع استعمال شدند، به معنای جدید اصطلاحی حمل میشوند و همه علما قبول دارند که این الفاظ به معنای جدید حمل میشوند.
لفظ صلاه در ادیان سابقبرخی از علما میگویند که این صلاه در امتهای گذشته نیز بودهاست و از گذشته استعمال میشده و ممکن است در دین ما فقط جزء یا شرطی به آن اضافه شده باشد ولی در امتهای گذشته نیز بوده است؛ لذا حقیقت شرعیه تحقق ندارد. ما این را از این عده قبول میکنیم ولی به این افراد می گوییم که بالاخره این الفاظ را در لسان شارع و ائمه (ع) به چه معنایی حمل میکنید؟ معنای جدید یا قدیم؟ همه میگویند که به معنای جدید حمل میشود. شاید دلیل اینکه برخی از علمای جدید گفتهاند که بحث حقیقت شرعیه فایده زیادی ندارد، این است که همه علما این را قبول دارند که این الفاظ باید بر معنای جدید حمل شوند؛ اسمش هرچه باشد (حقیقت شرعیه، حقیقت متشرعه، مجاز مشهور یا…) فرقی ندارد.
إنّ نتیجه ثبوت الحقیقه الشرعیّه و ثمرته هو حمل الألفاظ الصادره عن الشارع على المعانی الشرعیّه لا على المعانی اللغویّه. و هذه الثمره مترتّبه على فرض ثبوت هذه المعانی فی الشرائع السابقه أیضاً. و مع ترتّب الثمره لایقدح عدم صدق الحقیقه الشرعیّه فی الاصطلاح لو سلّمناه لأجل وجود المعانی فی الشرائع السابقه؛ فإنّ البحث عن ثبوت الحقیقه الشرعیّه إنّما هو لترتّب الثمره[۲] .
نظریه حقیقت شرعیه در اواخر بعثتبرخی از علما مانند حاجآقا مصطفی (ره) فرزند امام خمینی (ره) می گویند که حقیقت شرعیه در اوائل بعثت منعقد نشده است و در اواخر بعثت منعقد شده است و در زمان ائمه (ع) نیز منعقد شده است. این فرمایش ایشان است و اگر اینطور باشد، در معنای احادیثی که در اوائل بعثت صادر شدهاند، میتوان تردید کرد که لفظ صلاه و… به چه معناست.به نظر میرسد این فرمایش درست نیست. پیامبر (ص) آیه ﴿عَبْدًا إِذَا صَلَّىٰ﴾[۳] را در سال اول بعثت فرمودند و از این آیه مشخص میشود که این نماز از همان اول هم مورد استعمال شارع بوده است و معنایش هم صلاه است و دعا نیست. نمونههای دیگری نیز وجود دارد که آیاتی که در اوائل بعث نازل شدهاند دارای الفاظ صلاه، زکات و… هستند؛ بنابراین به نظر میرسد الفاظی که در لسان پیامبر (ص) یا ائمه (ع) ذکر شدهاند، به معنای جدید حمل میشوند و اینکه اسمش چه باشد (حقیقت شرعیه، حقیقت متشرعه، مجاز مشهور یا…) تأثیری ندارد و اینها تعبیرات مختلف از یک محتواست.
برخی از علما فرمودهاند: «الصواب أن یقال: إنّ حقائق هذه العبادات کانت ثابتهً فى الشرائع السابقه أیضاً معهودهً عند الناس فیما قبل الإسلام و إن کانت مصادیقها فى تلک الشرائع مخالفهً فى الجمله و فی شیء من الأجزاء و الشرائط مع ما فی الإسلام؛ فلا ریب حینئذٍ فی کون تلک الألفاظ حقیقهً فى هذه المعانی العبادیّه غیر محتاجه إلى القرینه، إمّا لهجر المعانی غیر العبادیّه أو اشتراکها بینهما مع أظهریّه المعانی العبادیّه؛ فحینئذٍ لایبقى مجال لدعوى الحقیقه الشرعیّه و یسقط النزاع من أصله. و تحمل تلک الألفاظ على المعانى المذکوره أینما وجدت فی کلام الشارع»[۴] .
برخی از علما فرمودهاند: «إنّ هذه الألفاظ[۵] کانت حقیقهً فی هذه المعانی قبل البعثه و متزامناً معها و قد استعملها النبیّ (ص) فیها کاستعمال سائر الألفاظ من غیر فرق بینها. و توضیح ذلک یتوقّف على ثبوت أمرین:
۱. إنّ هذه العبادات کانت موجودهً فی الشرائع السابقه و یشهد لها کثیر من الآیات القرآنیّه و نکتفی بالبعض منها.قال تعالى: ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ …﴾ [۶] . و قال تعالى: ﴿وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ﴾[۷] . فإنّ هذه الآیات و غیرها ممّا یجده المتتّبع فی القرآن، تدلّ على وجود تلک الماهیّات فی الشرائع السابقه و أنّها لیست ماهیّات مخترعهً.
۲. إذا کانت هذه الحقائق موجودهً فی الشرائع السماویّه و کانت للعرب صله وثیقه بالیهود و النصارى، فلمیکن للعرب یوم ذاک بُدّ من وجود لفظ یعبّر به عن عباداتهم صلاتهم و صومهم و لمیکن ذلک اللفظ سوى نفس هذه الألفاظ.
و یؤیّد ذلک أنّ القرآن استعملها فی نفس تلک المعانی فی بدء البعثه؛ فجاءت الآیات التالیه فی السور المکّیّه النازله فی صدر البعثه:۱. ﴿أَ رَأَیْتَ الذی یَنْهى﴾ ﴿عَبْداً إذا صَلَّى﴾[۸] . … فقد نزلت هذه الآیات فی أوائل البعثه، مع أنّ الصلاه فرضت فی لیله المعراج و کان عروجه إلى السماء فی العام العاشر من الهجره و قد ورد لفظ الصلاه فی السور المکّیّه. کلّ ذلک یدلّ على أنّ العرب المعاصرین لعصر الرساله کانوا یستعملون تلک الألفاظ فی نفس هذه المعانی، بلا قرینه و أنّ الوحی اتّبع اللغه الدارجه بین قوم النبیّ (ص).
و یؤیّد ذلک أیضاً أنّ جعفر بن أبی طالب عرّف دین النبیّ (ص) لملک الحبشه بکلام مفصّل و کان ذلک فی العام الخامس من البعثه و قد جاء فی ثنایاه:أیّها الملک کنّا قوماً أهل جاهلیّه نعبد الأصنام إلى أن قال: و أمرنا أن نعبد اللّه وحده لانشرک به شیئاً و أمرنا بالصلاه و الزکاه و الصیام فصدّقناه و آمنّا … [۹] . کلّ ذلک یعرب عن شیوع استعمال هذه الألفاظ فی تلک المعانی یوم ذاک و قد خاطب رئیس الوفد جعفر بن أبی طالب ملکَ الحبشه بلغه قومه و بالتالی خاطب النبیّ (ص) الناس أیضاً بلغه قومه و قال سبحانه: ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ …﴾[۱۰] . ثمّ إنّ القوم نظروا إلى القسم الأوّل من الآیات الدالّه على ثبوت هذه الحقائق فی الشرائع السماویّه و غفلوا عن القسم الثانی منها الدالّ على التعبیر عنها فی بدء البعثه بنفس هذه الألفاظ، کما غفلوا عن انتشار هذه المفاهیم بین الجزیره العربیّه، فقد کانوا یعبّرون عنها بهذه الألفاظ»[۱۱] .
به نظر ما کلام ایشان متین است و پوشیده نیست که ثمرهای که برای حقیقت شرعیه بیان شد، در تمامی فرضها ثابت است و این الفاظ به معانی شرعیه حمل میشوند؛ فرقی ندارد که در شرایع گذشته وجود داشته باشند و قیود و شروطی به آنها اضافه شده باشد یا وجود نداشته باشند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!