خارج اصول ۲۵ (وضع: تعارض احوال لفظ)
موضوع: مباحث الفاظ/وضع /تعارض احوال
خلاصه جلسه گذشته: بحث درباره تعارض اشتراک و نسخ بود و گفتیم که اشتراک مقدم است. نسخ یعنی حکمی را که قطعاً از سوی شارع وارد شده را کنار بگذاریم و حکم دیگری را جایگزین آن کنیم. اگر این کار دلیل محکمی نداشته باشد، «ادخال ما لیس فی الدین فی الدین» بوده، بدعت است و موجب خروج از دین اسلام میشود. نسخ دلایل قوی میخواهد و با ظاهر یک روایت نمیتوان قائل به نسخ حکمی شد. موارد نسخ در شریعت مانند تغییر قبله از بیت المقدس به مسجد الحرام، بسیار کم است؛ پس اشتراک مقدم است.
ولی برخی از علما قائل به توقف شدهاند:«الأظهر عدم ثبوت اشتراک اللفظ بین المعنیین بمجرّد دفع احتمال النسخ فی مورد مخصوص و لا الحکم بثبوت النسخ هناک أیضاً. و قضیّه ذلک التوقّف فی حکمه بالنظر إلى ما تقدّم على ورود الدلیل المذکور و إن کان البناء على حمله على معناه الثابت و الحکم بکون الثانی ناسخاً له لایخلو عن وجه»[۱] .
به نظر ما این حرف درست نیست؛ زیرا نسخ به دلیل قطعی معتبر نیاز دارد و با صرف احتمال نمیتوان قائل به نسخ شد ولی در مورد اشتراک و مجاز چنین نیست.
صورت شانزدهم: تعارض بین نسخ و نقلبه نظر ما نقل مقدم بر نسخ است؛ زیرا نسخ، دلیل قطعی معتبر میخواهد و حکم به نسخ، بدون دلیل محکم و قطعی، منجر به فساد و خروج از دین میشود.
صورت هفدهم: تعارض بین نسخ و مجازبه نظر ما مجاز مقدم است؛ زیرا نسخ با احتمال ثابت نمیشود و نیاز به دلیل قطعی معتبر دارد و کنار گذاشتن حکم قطعی اول بهخاطر حکم غیرقطعی، «إدخال ما لیس فی الدین فی الدین» است و موجب خروج از دین میشود. مجاز شایع و زیاد است ولی نسخ بسیار کم است.
صورت هجدهم: تعارض بین نسخ و اضماراضمار مقدم است.
قاعده کلی در مورد تعارض نسخ با بقیه حالات: نسخ با هرچیزی که تعارض کند، بر آن مقدم نمیشود. باید تا جایی که ممکن است سراغ نسخ نرویم. با وجود احتمال مجاز، اشتراک، نقل، اضمار یا … نمیتوان قائل به نسخ شد؛ زیرا نسخ دلیل قطعی معتبر میخواهد.
صورت نوزدهم: تعارض بین تخصیص و تخصصتخصیص یعنی افرادی را از تحت عام خارج کنیم. تخصّص یعنی برخی افراد از اول داخل در عام نبودهاند. تعارض بین تخصیص و تخصّص یعنی نمیدانیم این موارد قبلاً داخل در عام بودهاند و بعداً خارج شدهاند یا اینکه هرگز داخل در عام نبودهاند.تخصص مقدم است؛[۲] زیرا تخصص، مجازیتی ندارد، مثلاً در «جاء القوم إلّا حماراً»، مجازی وجود ندارد ولی تخصیص، مجازیت دارد. مثلاً در «جاء القوم إلّا زیدا» زید حقیقتاً از افراد قوم است ولی نیامد. پس خروج تخصصی مقدم است بر خروج تخصیصی؛ زیرا در آن مجاز نیست.
صورت بیستم: تعارض بین اضمار و استخداماستخدام یعنی از ضمیر، چیزی غیر از مرجع ضمیر اراده شود؛ مانند: «یستحب قرائه سوره الجمعه فی یومها». به نظر عدهای اضمار مقدم است[۳] زیرا اضمار شایعتر است.
برخی نیز قائل به توقف شدهاند؛ زیرا هردو خلاف اصل هستند. محقق عراقی میفرماید: «لا مجال لترجیح أحدها على الآخر؛ إذ لو کان الدوران المزبور فی کلام واحد، لکان ذلک الکلام مجملاً فعلى القول بحجّیّه الظهور لایصحّ ترجیح أحد الأحوال المزبوره لعدم الظهور و على القول بحجّیّه الأصول تعبّداً یقع التعارض بینهما و لا مرجّح لبعضها على بعض»[۴] .
به نظر ما توقف خوب است؛ زیرا هر دو اینها خلاف اصل هستند، مگر اینکه ظهور عرفی وجود داشته باشد که ما تابع ظهور عرفی هستیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!