خارج اصول ۱۵ (وضع: تعارض احوال لفظ)
موضوع: تعارض احوال لفظ
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث دروان امر بین نقل و اشتراک بود. میخواهید قرآن را تفسیر کنید، صحیفه سجادیه را درس بدهید یا نهجالبلاغه و روایات را معنا کنید، درمورد لفظی احتمال میدهید که لفظ منقول یا مشترک باشد. معنای لفظ مشترک آن است که لفظ دو معنا دارد که ممکن است در کلام، معنای اول اراده شده باشد یا معنای دوم. لفظ منقول آن است که لفظ معنای اولی داشته و مدتی آن معنا اراده میشده است ولی معنای اول مهجور، متروک و فراموش شده و معنای دومی پیدا شده است، معنای دوم مراد است و معنای اول دیگر اراده نمیشود؛ مثلاً لفظ «صلاه» معنای اولی آن «دعا» بوده و معنای دومی دارد که «ارکان مخصوص» است (همین نمازی که شما میخوانید) اگر لفظ صلاه در لسان پیامبر یا ائمه (ع) وارد شد آیا به معنای دعا است یا به معنای ارکان مخصوص؟ آیا لفظ صلاه مشترک بین معنای دعا و نماز است یا منقول شده، فقط معنای نماز دارد و دعا دیگر معنای صلاه نیست بلکه متروک و مطرود شده.
اگر بدانید لفظی منقول است که بحثی نداریم اما اگر شک کردید که لفظی مشترک است یا منقول، چه باید کرد؟ اگر منقول باشد معنای دوم را اراده خواهید کرد؛ «صلّوا» یعنی بلند شوید نماز بخوانید؛ اما اگر مشترک باشد ممکن است معنای «صلّوا» این باشد که بلند شوید دعا بخوانید؛ زیرا معنای آن مشترک بین نماز و دعا است. اگر مشترک باشد ابهام دارد اما اگر منقول باشد معنای آن نماز است.اذا دار الامر بین الاشتراک و النقل، الاشتراک اولی أو النقل اولی؟قول اوّل، الاشتراک اولی: برخی گفتهاند: اشتراک بهتر است؛[۱] زیرا معنای اشتراک این است که واضع، لفظ را در این دو معنا وضع کرده پس مشترک بین این دو معنا است اما معنای منقول آن است که واضع لفظ را در دو معنا وضع کرده ولی معنای اول فراموش شده و معنای دوم، مشهور شده است و اراده میشود.
دو مطلب در منقول باید اثبات شود: ۱ـ دو وضع از طرف واضع وجود دارد (هم در اشتراک و هم در منقول دو وضع وجود دارد یا به وضع تعیینی یا تعیّنی)؛ ۲ـ معنای اول، مهجور و متروک شده و معنای دوم مشهور شده است. آیا میتوانید اثبات کنید؟ اگر بتوانید اثبات کنید که بحثی نداریم؛ فرض آن است که منقول دلیلی ندارد و مشکوک است؛ مشکوک یعنی دلیلی نداریم.وقتی دلیلی نباشد فقط در حد دو وضع ثابت میشود و یقینی است؛ زیرا چه منقول و چه مشترک باشد، دو وضع را دارد اما اضافه بر آن یعنی فراموشی معنای اول و شهرت معنای دوم را نمیتوانید ثابت کنید؛ پس «الاشتراک اولی من النقل».قول دوم، النقل اولی من الاشتراک: نقل بهتر است؛[۲] زیرا اشتراک ابهام دارد ولی نقل ابهام ندارد. وقتی لفظ اشتراک داشته باشد نمیدانید که این معنا اراده شده یا آن معنا درنتیجه آیه یا روایت را نمیتوانید معنا کنید اما اگر لفظ، منقول باشد بر معنای دوم حمل میکنیم؛ بنابراین معنا مبیّن میشود. آیاتی که الفاظ مشترک دارند مجمل و آیات منقول، مبیّن هستند.
أخذ اشتراک، مخلّ به فهم و خلاف مصلحت واضع است.[۳] کسی که لفظ مشترک را میشنود نمیداند که کدام معنا اراده شده و تفهیم و تفهّم صورت نمیگیرد ولی در منقول، تفهیم و تفهّم تحقق پیدا میکند.
اشکال به قول دوممنقول در صورتی درست است که دلیل داشته باشد؛ اگر دلیل وجود دارد که معنای اوّل فراموش شده و معنای دوم مشهور شده، منقول است اما فرض آن است که دلیلی نداریم. به مجرد احتمال نمیتواند گفت که لفظ منقول است. الفاظ مشترک در لسان شارع و لغت زیاد وجود دارد. اگر مخلّ به فهم است پس چرا لفظ مشترک را وضع کردهاند؟ غالباً با وجود قرائن میتوان معنا را دانست؛ همانگونه که اکثر کلمات عرب، مجازات است و با قرینه مشخص میشوند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!