حدیث ۱۴ (اخلاق: رابطه تکبر و علم)
موضوع: احادیث کتاب چهل حدیث مرحوم امام (ره)/کبر/ رابطه تکبر و علم
در بحث گذشته مطرح شد که یکی از مباحث اخلاقی، عجب و تکبر است. خودبزرگبینی برای انسان، آفت بزرگی است. یکی از مشکلاتی که در جامعه وجود دارد و برای مردم باعث پرسش شده این است که: این علما که روزبهروز ملاتر و باسوادتر میشوند، آیا تکبر و عجب در وجودشان نابود میشود یا وجود دارد؟ برخی روزبهروز علمشان بالاتر و متأسفانه تکبر و عجبشان هم بیشتر میشود. چه اتفاقی افتاده است؟ مگر قال الصادق و قال الباقر نمیخوانید؟ مگر آیات قرآن را نمیخوانید؟ شما چرا؟
اگر من و شما که طالب علم هستیم و روزی چند ساعت با قرآن و روایات سروکار داریم، روزبهروز عجب و تکبرمان بیشتر باشد، میخواهیم که مردم بیشتر به ما احترام کنند، دست ما را ببوسند، راه که میرویم چند نفر کنارمان باشند، وارد مجلسی که میشویم، دوست داریم بالای مجلس بنشینیم، باید درباره این حالتمان فکر کنیم، چه اشکالی وجود دارد که اینگونه میشویم؟ مگر قرآن و روایات انسان را اصلاح نمیکند؟ چرا دوست دارم که مرا احترام کنید؟ خودم را عرض میکنم، چرا؟ برای چه؟
مرحوم امام (اعلیاللهمقامهالشریف) در کتاب چهل حدیثشان پاسخ این پرسش را بیان کردهاند: اشکال این است که اول باید خودمان را تهذیب کنیم و بعد علم را فراگیریم. علت این است که خود را تهذیب نکردهایم، خودمان را نساختهایم!
وقتی تهذیب محقق شد و آدم شدیم، هرچه علم بیشتر میشود، ارزش انسان هم بیشتر میشود؛ تقوایت بیشتر میشود و تکبرت کمتر میشود؛ تواضع و ایثار و فضایل اخلاقی و اسلامی هم بیشتر میشود اما وقتی خود را نساخته، انسانی میشود که حب مال، شهوت و مقام دارد؛ خودش برای وکالت، وزارت و … میکشد؛ میخواهد با دروغ، رشوه و … هر جور شده به مقامی برسد.
وقتی خود را نساختهایم هرچه علم هم پیدا کنیم بهتر نمیشویم بلکه بدتر میشویم. اگر زمینه پاک داشته باشید، علم هم که بیاید شما را بهتر میکند اما اگر زمینه پاک نداشته،
چو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
انسان خبیث وقتی علم میآموزد بیشتر خلاف میکند.یکی از مشکلات این است که خود را نساختهایم و وقتی خود را نساختهایم هی قرآن، روایت و درس میخوانیم اما تکبرمان هم بیشتر میشود، از مردم فاصله میگیریم، حوصله نداریم کسی کنارمان بیاید و باید وقت بگیرند. اینها همه ریشه در خودبرتربینی دارد و این ریشه بیشتر باعث بدبختی میشود.مرحوم سید محمد فشارکی، یکی از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی اول و استاد حاج شیخ عبدالکریم حائری بود. ایشان شخصیت بسیار بزرگواری بود.میرزای شیرازی (ره) فوت کرد، زمانی که استاد فوت میکند، شاگرد ناراحت میشود. یادم هست وقتی استاد ما شهید مطهری (ره) فوت کرد، همه ما نشستیم و گریهوزاری کردیم. سید محمد فشارکی میگوید: استادم فوت کرده بود اما دیدم که در دلم خوشحال هستم! فکر کردم، فهمیدم که چون مرجعیت از میرزای شیرازی میخواهد به من منتقل شود و من مرجعتقلید شوم، تمام مقلدین مرحوم میرزا مقلد من میشوند و پولها به سمت من بیاید و من بهجای میرزای شیرازی بزرگ، مرجع تقلید جهان اسلام شوم؛ استاد فوت کرده ناراحت هستم اما در دلم خوشحالم.
خیلی مهم است که انسان، عیب خودش را بفهمد؛ سید محمد فشارکی، متوجه مشکل خودش شد. همان شب مرحوم سید به حرم آقا امیرالمؤمنین میرود و تا صبح گریهوزاری میکند: خدایا! من را از این مرجعیت نجات بده؛ من این مرجعیت را نمیخواهم.
انسان اگر عیب خودش را پیدا کند و با آن مبارزه نماید، پیروز میشود اما اگر توجه نکند و توجیه کند؛ مثلا بگوید: «مقامی است که خدا عنایت نموده، این تقدیر الهی بوده که بعد از میرزا من مرجع شوم، لابد خداوند اینگونه صلاح دیده است و …» مایه بدبختی است. مرحوم سید محمد فشارکی با این روحیه مبارزه نمود، تا صبح گریه کرد و اعلام نمود که من آمادگی مرجعیت را ندارم. این عمل تقوا و دوری از تکبر است.خداوند به همه ما توفیق عنایت نماید که با هوای نفس، مبارزه کنیم و اول خودمان را تهذیب کنیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!