اخلاق ۲۳ ( حب اهلبیت علیهمالسلام)
یکی از نشانههای ایمان این است که محبّ اهلبیت (علیهمالسلام) باشیم؛ زیرا ایشان الگوی ما هستند و در جامعه باید از اخلاق، رفتار و کردار آنان پیروی کنیم. فعل، تقریر و قولشان حجّت است. ما باید علاقهمند به آنها باشیم.
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «لا یبلغ أحدکم حقیقه الایمان حتى یکون فیه ثلاث خصال حتى یکون الموت أحب إلیه من الحیاه، والفقر أحب إلیه من الغنى، والمرض أحب إلیه من الصحه. قلنا: ومن یکون کذلک؟ قال: کلکم ، ثم قال: أیما أحب إلى أحدکم یموت فی حبنا أو یعیش فی بغضنا؟ فقلت: نموت والله فی حبکم أحب إلینا. قال: وکذلک الفقر والغنى والمرض والصحه. قلت: إی والله».[۱] به حقیقت ایمان نمیرسید تا اینکه سه خصلت در شما وجود داشته باشد:
۱- «مرگ برای او بهتر از زندگی باشد». مرگ در اینجا به معنای مرگ در راه خداوند است. این جوانانی که در جبههها و در سوریه شهید شدند، به حقیقت ایمان رسیده بودند. مرگ برای آنها بهتر از زندگی ننگین بود، آن زندگی که زنده باشیم اما در کنار اهلبیت (علیهمالسلام) نباشد. مرگ ما باید حیات طیبه باشد، مرگ برای خدا باشد.
«فقر برای او بهتر از ثروت باشد». ثروت چیز خوبی است اما باید در کنار اهلبیت (علیهمالسلام) باشد. اگر قرار باشد ثروتی داشته باشیم جدای از اهلبیت (علیهمالسلام) برای ما ارزشی ندارد. برخی میخواهند به هر قیمتی ثروت به دست آورند اما برخی پول را در راه ائمه (علیهمالسلام) و برای پیشبرد اهداف ایشان میخواهند.
«بیماری برایش بهتر از سلامت باشد».
حاضرین تعجب کردند و از امام (علیهالسلام) پرسیدند: چه کسی است (که این حقیقت ایمان را داشته باشد)؟ برای حاضرین پرسش بود که همه از مرگ، فقر و بیماری گریزان هستند، پس این حقیقت ایمان را چه کسی دارد؟
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «همه شما اینگونه هستید». سپس حضرت فرمود: «کدام یک از شما دوست دارد که در راه محبّت ما کشته شود؟» آیا برای محبّت ما حاضر هستید که شهید شوید؟ اگر حاضر هستید پس حقیقت ایمان را دارید. معنای کلام امام این نیست که انسان به دنبال مرگ بیهوده باشد بلکه معنایش این است که اگر زمینه آن فراهم شد و اسلام نیاز پیدا کرد که من کشته شوم، حاضرم کشته شوم و جانم را فدای امامم و اسلام کنم. اگر این روحیه را دارید، حقیقت ایمان را هم دارید.
حاضرین گفتند: به خدا سوگند برای شما اهلبیت و اسلام حاضریم جانمان را فدا کنیم.
نکته مهم روایت این است که حب و علاقه به اهلبیت (علیهمالسلام) نشانه ایمان است. اینکه توصیه به برگزاری مجالس برای ایشان شده برای این است که محبّت اهلبیت (علیهمالسلام) را روزبهروز در دلمان زیاد کنیم. این محبت به اهلبیت (علیهمالسلام) گاهی به مرحله عشق میرسد و شما عاشق میشوید.
روزی شخصی به نام «حارثه» به خدمت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رفت. حضرت فرمود: «کیف أصبحت یا حارثه؟» چگونه صبح کردی؟ (حالت چگونه است).
«قال: أصبحت یا رسول الله مؤمنا. حقا». گفت: من حقا ایمان دارم.
«قال إن لکل إیمان حقیقه فما حقیقه إیمانک؟» پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ایمان، حقیقت (و نشانهای) دارد، نشانه ایمان تو چیست؟
«قال: عزفت نفسی عن الدنیا وأسهرت لیلی وأظمأت نهاری فکأنی بعرش ربی وقد قرب للحساب ، وکأنی بأهل الجنه فیها یتراودون وأهل النار فیها یعذبون». حارثه گفت: من دنیا را رها کردهام و به دنیا توجهی ندارم، سحرها عبادت میکنم و روزها روزه میگیرم.
وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اوصاف متقین را فرمود، همام نقش بر زمین شد. این برای افرادی است که به مرحله عشق رسیدهاند. درباره برخی از عاشقان امام حسین (علیهالسلام) گفته شده که حاضر شدند حکومت جور دستشان را قطع کند اما به زیارت حضرت بروند. سال بعد دست دیگرش را داد تا بازهم به زیارت برود؛ اینها عشق دارند! ما نمیگوییم وظیفه شرعی داریم که اینگونه باشیم اما برخی به این مرحله عشق رسیدهاند. این مقام عالی است که انسان به مرحله عشق برسد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!