خارج فقه


خارج فقه

,

موضوع:بررسی اقوال علماء ذیل ادلّه حرمت غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه؛

 

خلاصه جلسه گذشته:

بحث به بررسی ادلّه‌ای رسید که شیخ انصاری در اثبات مدّعای خود اقامه می‌کردند.شیخ قائل بود جهت حرمت در غناء لهوی بودن آن است.و در این رابطه استدل به روایاتی می‌کردند؛یکی از این روایات روایتی از امام صادق بود:

روایت اول: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى[۱] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[۲] عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ[۳] عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ[۴] عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى[۵] قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع)عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ: إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ رَخَّصَ فِی أَنْ یُقَالَ: جِئْنَاکمْ جِئْنَاکمْ حَیُّونَا حَیُّونَا نُحَیِّکمْ. فَقَالَ(ع): «کذَبُوا إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- یَقُولُ: {وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ}{لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ کنَّا فاعِلِینَ}{بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ[۶] فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَکمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُون‌}[۷] ثُمَّ قَالَ: «وَیْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا یَصِفُ رَجُلٌ لَمْ یَحْضُرِ الْمَجْلِسَ».[۸]

اگر به محتوای این روایت دقّت بفرمائید،آنچه در محضر امام صادق رخصت رسول خدا به خواندنش را نقل می‌کنند و امام هم از آن نهی کرده و قائل به جوازش را تکذیب می‌کند،محتوای باطلی ندارد.چون بحث از تحیّت است و هیچ اشکالی ندارد.و تهییج شهوتی هم با شنیدن آن رخ نمی‌دهد.از همین صحّت محتوای شعر می‌توان فهمید،غنائی که در روایت نهی می‌شود ناظر به کیفیّت صدا است.زیرا این محتوی هیچ جهت باطلی ندارد تا مشکلی برای آن از حیث شرعی تصوّر شود.پس باید سبک خواندن این جمله به نحوی بوده باشد که غناء محقّق شده و حرمت مترتّب شود.

البته از سوی دیگر اگر کمی روی این شعر یعنی “ جِئْنَاکمْ جِئْنَاکمْ حَیُّونَا حَیُّونَا نُحَیِّکمْ” تأمّل کنیم،نمی‌توان هیچ حیثیت حرامی از غناء در آن یافت.زیرا همانطور که گذشت محتوای این شعر هیچ مشکلی ندارد.و حتی این مقدار کم از شعر را به هر سبکی بخوانیم،نمی‌توان ملاک حرمت را در آن محقّق نمود.نه این مقدار قابلیت ترجیع دارد و نه قابلیت به رقص درآوردن کسی را دارد.به نظر می‌رسد که از این جهت روایت گویا نیست.یعنی ظاهرا این جمله منقول در روایت اشاره به یک شعر بلندی دارد که مثلا شاه‌بیتی داشته و این شاه بیت همین یک خط بوده است.و مردم این را با هم می‌خواندند و تکرار می‌شده و رقص و پایکوبی می‌کردند.فلذا از این جهت روایت با اجمالی روبرو است.

مرحوم شیخ انصاری هم همین نکته را در ذیل روایت طرح می‌کنند.اینکه ما محتوای باطلی در این روایت نمی‌توانیم بیابیم.

ولی مرحوم ایروانی قائل هستند این جمله از آنجا که معنی مشخّصی ندارد،لغو است و لغو هم باطل و حرام خواهد بود.بنظر ما، این سخن ناصحیح است.زیرا اگر ملاک ایشان برای بطلان این جمله و حرمت آن را قبول کنیم،باید قائل باشیم اکثر حرفهای روزمره مردم حرام است.زیرا هر حرف لغوی حرام نیست.

روایت دوّم:عَنْهُمْ[۹] عَنْ سَهْلٍ[۱۰] عَنْ عَلِیِّ بْنِ الرَّیَّانِ[۱۱] عَنْ یُونُسَ[۱۲] قَالَ: «سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِیَّ(ع)عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ: إِنَّ الْعَبَّاسِیَّ ذَکرَ عَنْک أَنَّک تُرَخِّصُ فِی الْغِنَاءِ». فَقَالَ(ع): «کذَبَ الزِّنْدِیقُ مَا هَکذَا قُلْتُ لَهُ سَأَلَنِی عَنِ الْغِنَاءِ فَقُلْتُ: إِنَّ رَجُلاً أَتَى أَبَا جَعْفَرٍ(ع)فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ: یَا فُلَانُ إِذَا مَیَّزَ اللَّهُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَأَیْنَ یَکونُ الْغِنَاءُ؟ فَقَالَ: مَعَ الْبَاطِلِ. فَقَالَ: قَدْ حَکمْتَ».[۱۳]

این روایت فی‌الجمله دلالت بر حرمت غناء دارد و پیش از این بحث از آن گذشت.

روایت سوّم: عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمدَ الْبَیْهَقِیِّ[۱۴] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الصَّوْلِیِّ[۱۵] عَنْ

عَوْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکاتِبِ[۱۶] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبَّادٍ[۱۷] وَ کانَ مُسْتَهْتَراً[۱۸] [۱۹] بِالسَّمَاعِ وَ یشرب[۲۰] النَّبِیذ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا×عَنِ السَّمَاعِ فَقَالَ(ع): «لِأَهْلِ الْحِجَازِ فِیهِ رَأْیٌ[۲۱] وَ هُوَ فِی حَیِّزِ الْبَاطِلِ وَ اللَّهْوِ أَمَا سَمِعْتَ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ – یَقُولُ: {وَ إِذٰا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کرٰاماً}[۲۲] ».[۲۳]

این روایت هم ضعف سندی دارد و هم صرف تطبیق عنوان لغو بر موضوعی حرمتی برای آن اثبات نمی‌شود.چرا که هر لغوی حرام نخواهد بود.

روایت چهارم: «[الخصال] بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع)فِی حَدِیثِ شَرَائِعِ الدِّین‌ قَالَ: «وَ

الْکبَائِرُ مُحَرَّمَهٌ وَ هِیَ … وَ الْمَلَاهِی الَّتِی تَصُدُّ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- مَکرُوهَهٌ کالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ …».[۲۴]

این روایت هم سند ضعیفی دارد و هم تصریح بر کراهت دارد.

روایت پنجم: «عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ[۲۵] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ[۲۶] قَالَ: سُئِلَ أَبُوالْحَسَنِ الرِّضَا (ع) عَنْ شِرَاءِ الْمُغَنِّیَهِ قَالَ: «قَدْ تَکونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِیَهُ تُلْهِیهِ وَ مَا ثَمَنُهَا إِلَّا ثَمَنُ کلْبٍ وَ ثَمَنُ الْکلْبِ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ فِی النَّارِ».[۲۷]

این روایت،روایت خوبی است.ولی تنها بر حرمت خرید و فروش زن خواننده و مغنّیه دلالت دارد و دلالتی بر حرمت خرید و فروش عبد مغنّی ندارد.

 

بررسی اشکال امام خمینی

مرحوم امام در مقام اشکال به شیخ انصاری،سخن ایشان را خلاف ظاهر روایات می‌دانند.به نظر ایشان آنچه از ادلّه حرمت غناء به دست می‌آید،حرمت غناء از آن جهت است که موضوع برای صدق “قول زور” است.یعنی حرمت غناء به جهت محتوای باطل است.و نه از جهت کیفیّت صوت خواننده و این برداشت مرحوم شیخ انصاری مخالف با فهمی است که عرف از این روایات دارد.

 

کلام مرحوم شیخ انصاری ذیل روایات

بنظر مرحوم شیخ عنوانی که در اصل موضوع حرمت است،”لهو”است.و غناء از آن جهت که لهو است حرام خواهد بود.پس اگر جایی غنائی محقّق شد،ولی خصوصیت لهوی در آن دیده نمی‌شد حلال است.و اگر در موضوعی لهو محقّق شد،ولی غناء نبود حرام خواهد بود.پس موضوع حرمت عنوان “لهو”است.و حرمت غناء در نظر ایشان از جهت تحقّق لهو خواهد بود.[۲۸]

بنظر ما،این کلام شیخ انصاری صحیح نیست.چرا که حرمت غناء را دائر مدار تحقّق لهو کرده است.و حال آنکه نمی‌توان هر لهوی را حرام دانست.و حرمت غناء دائر مدار تحقّق قیود نفس غناء است.هر آنچه یقین به صدق غنای حرام بر آن داشتیم،حرام خواهد بود و باقی مصادیق مشکوکه محکوم به اصل اباحه و جائز هستند.


[۱] . محمّد بن یحیی العطّار : إمامیّ ثقه.
[۲] . أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعری : إمامیّ ثقه.
[۳] . الحسن بن علیّ بن الفضّال التیمی : فطحیّ ثقه من أصحاب الإجماع علی قول.
[۴] . البجلی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۵] . عبد الأعلی بن أعین مولی آل سام : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۶] . أی : حق، مغز باطل را می شکافد و می شکند.
[۸] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۱۷، ص۳۰۷، ح۱۵ (الحقّ أنّ هذه الروایه مسنده و موثّقه).
[۹] . عدّه من أصحاب الکلینی :« کلّما قال الکلینیّ : عدّه من أصحابنا عن سهل بن زیاد فهم علیّ بن محمّد بن علان [الکلینی : إمامیّ ثقه] و محمّد بن أبی عبد الله [محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسدیّ أبو الحسین الکوفی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] و محمّد بن الحسن [الطائیّ الرازی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] و محمّد بن عقیل الکلینی [مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً] ».
[۱۰] . سهل بن زیاد الآدمی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۱۱] . علیّ بن الریّان بن الصلت : إمامیّ ثقه.
[۱۲] . یونس بن عبد الرحمن : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع.
[۱۳] . وسائل الشیعه، شیخ حرّعاملی، ج۱۷، ص۳۰۶، ح۱۳ ( الحقّ أنّ هذه الروایه مسنده و صحیحه).
[۱۴] . الحسین بن أحمد البیهقیّ الحاکم : من مشایخ الصدوق و هو ثقه ظاهراً.
[۱۵] . مهمل.
[۱۶] . عون بن محمّد الکندی : مهمل.
[۱۷] . محمّد بن أبی عبّاد : مهمل.
[۱۸] . أی : کثیر الإرتکاب بالغناء.
[۱۹] . فی المصدر : مشتهراً.
[۲۰] . فی المصدر : بشرب.
[۲۱] . فی المصدر : قَالَ لِأَهْلِ الْحِجَازِ رَأْیٌ فِیه‌.
[۲۳] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۳۰۸، ح۱۹ (هذه الروایه مسنده و ضعیفه ؛ لوجود محمّد بن یحیى الصولیّ و عون بن محمّد الکاتب و محمّد بن أبی عبّاد فی سندها و کلّهم مهملون).
[۲۴] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۱۵، ص۳۳۱، ح۳۴ (هذه الروایه مسنده و ضعیفه ؛ لوجود أحمد بن یحیى بن زکریّا القطّان و تمیم بن بهلول فی سندها و هما مهملان‌).
[۲۵] . الآدمی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۲۶] . إمامیّ ثقه.
[۲۷] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۱۷، ص۱۲۴، ح۶. (الحقّ أنّ هذه الروایه مسنده و صحیحه)
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *