تاریخ: شنبه 02 فرو 1404

صوت و فیلم

صوت:

خارج فقه 1404-1403

المكاسب المحرمة/ولایت از سوی جائر /مسوغات
تاریخ: 
دوشنبه, 14 آبان, 1403

خلاصه جلسه گذشته: سخن در علم فقه درباره پذیرش ولایت از سوی جائر بود. برخی از ایرانی‌ها به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کنند و در آن کشورها حکومت عدل نیست و حکومت جور است. اگر بخواهند در حکومت، شغلی را برگزینند، مثلاً استاد دانشگاه شوند، آیا پذیرش این شغل، شرعاً جایز است؟ در زمان حکومت شاهنشاهی در ایران نیز همین مسئله وجود داشت؛ زیرا پذیرش شغل حکومتی، تقویت ظالم است. در جلسات گذشته گفته شد که یکی از مسوغات پذیرش ولایت جائر، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است. این جواز هنگامی است که از ارتکاب معاصی، در امان باشد. مسوغ دیگری که گفته شد، مسئله تقیه است که مباحثی دراین‌باره گفته شد. اگر در زمان و موقعیت تقیه هستیم می‌توانیم ولایت حکومت ظالم را بپذیریم.

معنای تقیه

معنای تقیه چیست؟ آیا اضطرار، اکراه یا حرج است؟ در اسلام، عناوینی وجود دارد که باعث می‌شود که حکم وجوب یا حرمت برداشته شود. ﴿وَ مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾.[1] این عناوین چهارگانه گاهی با هم تداخل دارند و گاهی تداخلی نیست. در تقیه مداراتی که شما هنگام موسم حج، پشت سر اهل‌سنت، نماز می‌خوانید، اکراهی وجود ندارد، ولی برای جلب محبت آنان این کار را می‌کنید و می‌گوییم که این نماز درست است. اگر درباره وضو، انسان در حرج باشد، شارع مقدس، اجازه داده که به‌جای وضو، تیمم کنیم.

همه این عناوین چهارگانه، مسوغاتی برای پذیرش ولایت جائر است.

محقق خویی رحمه‌الله در تعریف تقیه می‌گوید: «التقيّة، فهي في اللغة إسم لاتّقى يتّقى بمعنى الخوف و التحذير و التجنّب. و المراد بها هنا التحفّظ عن ضرر الظالم بموافقته في فعل أو قول مخالف للحق. و الظاهر أنّه لا خلاف في جوازها لحفظ الجهات المهمّة الشرعيّة... علی أنّه ورد في بعض الأحاديث: «إِنَّمَا جُعِلَتِ‌ التقيّة لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ، فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تقيّة».[2] فإنّ الظاهر من ذلك أنّه إذا توقّف حفظ النفس على ارتكاب أيّ محرّم؛ فإنّه يصبح مباحاً مقدّمةً لصيانة النفس المحترمة عن التلف».[3]

مراد از تقیه آن است که خود را از ضرر ظالم، حفظ کنید. اگر ظالمی بود که قدرت بسیار دارد، در برابر او باید جان، مال، آبرو و ناموس خود را حفظ کنید. چاره‌ای ندارید که با کار و سخن ظالم، هرچند مخالف با حق است، موافقت کنید. خلافی میان فقها نیست که تقیه واجب یا جایز است. در روایات نیز وارد شده که شارع، تقیه را برای حفظ جان، جعل نموده است. باید جان خود، زن و فرزند و حتی شیعیان دیگر را حفظ نمود.

اگر در عربستان، تقیه مداراتی داشته باشید، آن‌ها با شیعیان ساکن عربستان، خوش‌رفتاری خواهند داشت. اگر کار به جایی رسید که به شما گفته شد که جان کسی را بگیر یا با تقیه شما جان کسی در خطر باشد، تقیه معنایی ندارد. غیر از کشتن هر کاری که ظالم خواست می‌توان انجام داد. تا می‌توان باید از اطاعت دستور ظالم، فرار کرد و خلاف حق مرتکب نشد، اما در جایی که اگر تابع نباشید، برای شما مشکل ایجاد می‌کنند، می‌توان اطاعت کرد.

نفس شیعه محترم است. ابتدا باید شخصیتش به‌طور کامل حفظ شود تا زنده باشد و بتواند به اسلام خدمت کند.

ابن‌برّاج می‌گوید: «إن خاف على نفسه أو على أحد من أهله، أو بعض المؤمنين، أو على ماله، جاز له أن يتولّى ذلك. و يجرى على وضع الأمور في مواضعها و ان لم يتمكّن من فعل ذلك، اجتهد فيما يتمكّن منه و إن لم يتمكّن من فعل ذلك ظاهراً فعله سرّاً، لا سيّما حقوق الإخوان و التخفيف عنهم من جور سلاطين الجور من خراج أو غيره. و إذا لم يتمكّن من القيام بحقّ من الحقوق و الحال في التقيّة على ما ذكرناه، جاز له أن يتّقي في سائر الأمور و الأحكام التي لا يبلغ إلى سفك دم محرّم؛ لأنّ هذا الدم ليس في سفكه تقيّة».[4]

محقق اردبیلی نیز می‌گوید: «يجوز، بل قد يجب قبولها للتقيّة... و يفعل ما يأمره و يلجئه إليه و يراعي‌ مهما أمكن الحقّ و عدم التجاوز عن الشريعة الحقّة و إن ألجأه إلى الحكم بغيرها يفعله و يحكم و يأخذ في جميع الأمور إلّا القتل؛ فإنّه لا تقيّة في الدماء».[5]

صاحب ریاض می‌گوید: «[الولایة] عن الجائر محرّمة بلا خلاف... إلّا مع الخوف و التقيّة على النفس أو المال أو العرض عليه أو على المؤمنين، كلّاً أو بعضاً، على وجه لا ينبغي تحمّله عادةً، فيجوز حينئذٍ، بل ربما وجب».[6]

محقق نراقی نیز همین را می‌گوید و می‌افزاید که تا می‌توان نباید از دستور ظالم پیروی نمود: «كما يجب القبول حينئذٍ كذلك يجب أن ينفّذ أمر الجائر و نهيه و جميع ما يحكم به و لو كان محرّماً إجماعاً متحرّياً الأسهل، فالأسهل و متدرّجاً من الأدنى إلى الأعلى، اقتصاراً في فعل المحرّم على أقلّ ما تندفع به الضرورة. و لو انحصر في الأعلى وجب، إلّا في قتل المسلم المحقون الدم».[7]

شما باید با عقل و اندیشه بکوشید که کمترین خلاف را مرتکب شوید تا از شر ظالم در امان باشید.

ادلّه مسوغیت تقیه:

دلیل اول: آیه:


آیه اول: قرآن کریم می‌فرماید: ﴿لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكٰافِرِينَ أَوْلِيٰاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّٰهِ فِي شَيْ‌ءٍ إِلّٰا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقٰاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللّٰهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللّٰهِ الْمَصِيرُ﴾.[8] مؤمنان نباید کافران را دوست و ولی خود قرار دهند.

«أَوْلِيٰاءَ» می‌تواند به معنای دوست یا حاکم باشد. می‌تواند هر دو معنا در آن لحاظ شود. کافر را نباید سلطان قرار داد. نباید او را بالاتر از خود قرار داد و زیر بار ظلم و ستم رفت. مرگ بر امریکا یعنی ما با استکبار مخالفیم. این شعار، مضمون همین آیه شریف است.

«مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ» یعنی با وجود مؤمنان، به سراغ کافران نروید. هنگامی که راه دارید با کشورهای منطقه دوست و متحد شوید، این کار را بکنید و امریکا را کنار بزنید. «مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ» یعنی جایی که هنوز مضطر نشده و راه دارید.

«مَنْ يَفْعَلْ ذٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّٰهِ فِي شَيْ‌ءٍ» اگر کافران را دوست و حاکم قرار دادید، رابطه خود را با خدا قطع کرده‌اید و خداوند از شما بدش می‌آید. می‌گوید: با اینکه می‌توانستید با مؤمنان کنار بیایید، با کفّار کنار آمدید.

«إِلّٰا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقٰاةً» مگر اینکه چاره‌ای نداشته باشید که باید با تقیه کنار آمد.

مرحوم طبرسی در معنای این آیه می‌گوید: «لا ينبغي للمؤمنين أن يتّخذوا الكافرين أولياء لنفوسهم و أن يستعينوا بهم و يلتجئوا إليهم و يظهروا المحبّة لهم... ثمّ‌استثنى فقال: ﴿إِلّٰا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقٰاةً﴾ و المعنى إلّا أن يكون الكفّار غالبين و المؤمنون مغلوبين، فيخافهم المؤمن إن لم يظهر موافقتهم و لم يحسن العشرة معهم، فعند ذلك يجوز له إظهار مودّتهم بلسانه و مداراتهم تقيّة منه و دفعاً عن نفسه من غير أن يعتقد ذلك.

و في هذه الآية دلالة على أنّ التقيّة جائزة في الدين عند الخوف على النفس و قال أصحابنا: إنّها جائزة في الأحوال كلّها عند الضرورة و ربّما وجبت فيها لضرب من اللطف و الاستصلاح».[9]

اگر کافران غالب شوند و مؤمنان مغلوب شوند، اینجا جای تقیه است، تا ظلم و ضرر را از خود دور کند، اما باید اعتقادش همچنان باقی باشد.

«إِلّٰا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقٰاةً» یعنی در نهی سابق (لا يَتَّخِذِ) حرمت وجود داشته است. یکی از حرام‌ها در این عالم این است که انسان، کافر را از اولیاء خود قرار دهد، اما هنگامی که مورد تقیه بود، حرام نیست. حرام نیست؛ یعنی تقیه جایز است، نه اینکه واجب باشد.

علما با الغاء خصوصیت، حکم کافران در این آیه را به ظالمان نیز تعمیم داده‌اند. تفاوتی ندارد، در درجه اول، با هر ظالم و کافری که مواجه شدید، باید با او مبارزه کنید، اما اگر چاره‌ای ندارید و مورد تقیه بود، باید جان، مال و ناموس خود و شیعیان را حفظ کنید.

آیت‌الله سبحانی می‌گوید: «و مورد الآية و إن كان هو التقيّة من الكافر، لكنّ الملاك هو الخوف على النفس و العرض و المال، فيعمّ ما إذا حصل الخوف من المسلم الجائر».[10] مورد آیه هرچند درباره کافر است، اما ملاک در حکم آن، ترس بر جان، آبرو و مال است؛ پس می‌توان آن را به مطلق جائر و ظالم نیز تعمیم داد.

 
[1] سوره حج، آيه 78.
[2] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج2، ص220.
[3] مصباح الفقاهة، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج1، ص693.
[4] المهذب، القاضي ابن البراج، ج1، ص347.
[5] مجمع الفائدة والبرهان في شرح إرشاد الأذهان، المحقق المقدّس الأردبيلي، ج8، ص96.
[6] رياض المسائل في تحقيق الأحكام بالدّلائل، الطباطبائي، السيد علي، ج8، ص207.
[7] مستند الشّيعة، النراقي، المولى احمد، ج14، ص193.
[8] سوره آل عمران، آيه 28.
[9] مجمع البيان في تفسير القرآن - ط دار المعرفة، الشيخ الطبرسي، ج2، ص730.
[10] المواهب في تحرير احکام المکاسب، السبحاني، الشيخ جعفر، ج1، ص786.

موضوع: 
برچسب: