تاریخ: دوشنبه 10 آذر 1404

صوت و فیلم

صوت:

خارج فقه 1404-1403

المكاسب المحرمة/ولایت از سوی جائر /اقسام پذیرش ولایت جائری که حرام نیست
تاریخ: 
يكشنبه, 15 مهر, 1403

خلاصه جلسه گذشته: سخن در علم فقه درباره این بود که آیا پذیرش ولایت جائر می‌تواند مستحب، مباح یا مکروه باشد؟ یا این دیدگاه درست است که پذیرش ولایت جائر از دو حال خارج نیست؛ حرام یا واجب است؟ مباحثی را بررسی کردیم و پاسخ این شد که ابتدا پذیرش ولایت جائر، حرام ذاتی یا نفسی است. برای اینکه این حرمت، برداشته شود، باید واجب اهمی باشد؛ مثلاً چون امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، واجب اهم است، می‌تواند حرمت پذیرش ولایت جائر را کنار بگذارد. این جوازی که با واجب آمد، ممکن است با استحباب یا کراهت همراه شود؛‌ مثلاً از حیث اینکه امربه‌معروف است واجب می‌شود و از حیث اینکه می‌تواند در دستگاه حکومتی به مؤمنان کمک کند و مثلاً وامی به آن‌ها بدهد، مستحب است. افزون بر امربه‌معروف اگر به‌فکر امرار معاش خود باشد، مکروه است.

دلیل کراهت:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[1] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ[2] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ[3] عَنْ أَبِيهِ[4] عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى[5] عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ[6] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‌: «مَا مِنْ جَبَّارٍ إِلَّا وَ مَعَهُ مُؤْمِنٌ يَدْفَعُ اللَّهُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ أَقَلُّهُمْ‌ حَظّاً فِي‌ الْآخِرَةِ يَعْنِي أَقَلَّ الْمُؤْمِنِينَ حَظّاً لِصُحْبَةِ الْجَبَّارِ».[7] هیچ ظالمی نیست مگر اینکه با او مؤمنی باشد که خداوند به‌وسیله او، از مؤمنان دفاع می‌کند. او کم‌سعادت‌ترین آنان در آخرت است، یعنی کمترین سعادت مؤمنان؛ به‌دلیل همنشینی با ظالمان.

از عبارت «أَقَلُّهُمْ‌ حَظّاً» استفاده کرده‌اند که دلالت بر کراهت دارد.

نماز واجب است، اما همین واجب اگر در حمام یا قبرستان خوانده شود، مکروه است؛ از حیثی واجب و از حیثی مکروه است. ازآن‌جهت که به مؤمنان کمک می‌کند خوب است، اما از جهت همنشینی با ظالم، «أَقَلُّهُمْ‌ حَظّاً» است.

دلیل استحباب:

فِي رِوَايَةِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ[8] قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرضا علیه السلام: «إِنَّ لِلَّهِ_ تَعَالَى_ بِأَبْوَابِ الظَّالِمِينَ مَنْ نَوَّرَ اللَّهُ لَهُ الْبُرْهَانَ وَ مَكَّنَ لَهُ فِي الْبِلَادِ لِيَدْفَعَ بِهِمْ عَنْ أَوْلِيَائِهِ وَ يُصْلِحُ اللَّهُ بِهِ أُمُورَ الْمُسْلِمِينَ إِلَيْهِمْ مَلْجَأُ الْمُؤْمِنُ مِنَ الضُّرِّ وَ إِلَيْهِمْ يَفْزَعُ ذُو الْحَاجَةِ مِنْ شِيعَتِنَا وَ بِهِمْ يُؤْمِنُ اللَّهُ رَوْعَةَ الْمُؤْمِنِ فِي دَارِ الظَّلَمَةِ أُولَئِكَ‌ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً أُولَئِكَ‌ أُمَنَاءُ اللَّهِ‌ فِي‌ أَرْضِهِ‌ أُولَئِكَ نُورُ اللَّهِ فِي رَعِيَّتِهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَزْهَرُ نُورُهُمْ لِأَهْلِ السَّمَاوَاتِ، كَمَا تَزْهَرُ الْكَوَاكِبُ الدُّرِّيَّةُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ أُولَئِكَ مِنْ نُورِهِمْ نُورُ الْقِيَامَةِ یَضِي‌ءُ مِنْهُمُ الْقِيَامَةُ خُلِقُوا وَ اللَّهِ لِلْجَنَّةِ وَ خُلِقَتِ الْجَنَّةُ لَهُمْ، فَهَنِيئاً لَهُمْ مَا عَلَى أَحَدِكُمْ أَنْ لَوْ شَاءَ لَنَالَ هَذَا كُلَّهُ»، قَالَ: قُلْتُ بِمَا ذَا جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ؟ قَالَ: «یَكُونُ مَعَهُمْ، فَیَسُرُّنَا بِإِدْخَالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ مِنْ شِيعَتِنَا، فَكُنْ مِنْهُمْ يَا مُحَمَّد».[9]

همانا خداوند متعال در بارگاه ستمکاران کسانی را دارد که خداوند حجت را برایشان روشن ساخته و آن‌ها را در زمین تمکّن بخشیده تا به‌وسیله آن‌ها از دوستان خود دفاع کند. خداوند کارهای مسلمانان را با آن‌ها اصلاح می‌کند. آنان پناه مؤمن از آسیب هستند. حاجت شیعیان ما نزد آنان برآورده می‌شود. خداوند به‌وسیله آن‌ها ترس مؤمن را در حکومت ستمکاران رفع می‌کند. آن‌ها مؤمنان واقعی هستند. آن‌ها افراد قابل‌اعتماد خدا در زمین او هستند. آن‌ها نور خدا میان بندگان در روز قیامت هستند. نور آن‌ها برای ساکنان آسمان‌ها می‌تابد، همان‌طور که ستارگان درخشان برای ساکنان زمین می‌تابند. نور قیامت از نور آن‌ها می‌درخشد. قیامت برای آن‌ها آفریده شده است و خداوند برای بهشت ‌است و بهشت ‌برای آن‌ها آفریده شده است. گوارایشان باد. هرکدام از شما بخواهد می‌تواند به همه این‌ها برسد. روای گوید: گفتم: فدایت شوم! چگونه؟ فرمود: با آنان است؛ پس با شادکردن شیعیان ما، ما را شاد می‌کنند؛ پس ای محمد! از آنان باش.

سند هر دو روایت صحیح است، اما برخی با توجه به تسامح در ادله سنن، گفته‌اند که برای کراهت و استحباب، بررسی سندی، نیاز نیست؛ پس هر دو روایت را تلقّی به قبول می‌کنند. با فرض اینکه سند این دو روایت اشکالی نداشته باشد، شما بزرگواران آن دو را چگونه جمع می‌کنید؟ روایت نخست، آنان را کم‌سعادت‌ترین مؤمنان می‌داند و روایت دوم، تعریف و تمجیدهای بسیاری از آنان می‌کند.

شیخ انصاری رحمه‌الله در جمع این دو روایت می‌گوید: «الأولى أن يقال إنّ الولاية غير المحرّمة. منها: ما يكون مرجوحةً‌ و هو من تولّى لهم لنظام معاشه قاصداً الإحسان في خلال ذلك إلى المؤمنين و دفع الضرر عنهم... . و منها: ما یکون مستحبّةً و هي ولاية من لم يقصد بدخوله إلّا الإحسان إلى المؤمنين... ».[10]

کسی که وارد حکومت جور می‌شود، گاهی برای رفع نیاز معیشتی خود است و چون انسان مؤمنی است، گناه نمی‌کند و می‌کوشد که به مؤمنان دیگر نیز کمک کند. هدف اصلی او معاش خودش است و هدف عرفی‌اش احسان به مؤمنان است. چنین شخصی، مصداق روایت نخست است که کم‌سعادت‌ترین مؤمنان در قیامت هستند. روایت دوم درباره کسانی است که برای معاش نمی‌روند، بلکه هدفشان از ورود به دستگاه حکومت جور، احسان و کمک به مؤمنان است.

محقق خویی[11] و محقق ایروانی[12] رحمهما‌الله به این جمع میان روایات، اشکال کرده و می‌گوید که شاهدی برای این جمع در دو روایت نیست و جمعی ذوقی، تبرّئی و استحسانی است.

هرچند قرینه این جمع در خود این دو روایت نیست، اما چنین قرینه‌ای در برخی از روایات وجود دارد.

برخی گفته‌اند که در روایت نخست، عبارت «أَقَلُّهُمْ‌ حَظّاً» نیست، بلکه «أَقَلُّهُمْ‌ خَطَأً» است، اما این توجیه درست نیست؛ زیرا «لِصُحْبَةِ الْجَبَّارِ» با «أَقَلُّهُمْ‌ حَظّاً» سازگار است نه «أَقَلُّهُمْ‌ خَطَأً».

نظر ما این است که در مرتبه نخست باید قانون اهم و مهم را رعایت نمود؛ یعنی «قبول الولایة من الجائر محرمة ذاتاً» اما اگر واجب اهمی مانند امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر باشد و رفتن این شخص در دستگاه جائر، شوکتی برای ظالم ایجاد نمی‌کند، زیرا انسانی معمولی است نه آیت‌الله و عالم بزرگ دینی، در این صورت، حرمت برداشته می‌شود. حال که جواز آمد و وارد حکومت شد، کارهایی که مرتکب می‌شود، مانند احسان به مؤمنان، مستحب است، عمل او نیز مستحب می‌شود و اگر جنبه کارهای شخصی دارد، مکروه است.

 
[1] امامی ثقه.
[2] محمّد بن أحمد بن یحیی بن عمران الأشعري: امامی ثقه.
[3] أحمد بن الحسین بن سعید الأهوازي: ضعیف است و گفته شده که غالی است. [ به نظر ما روایات او از غلوی که روایات را به هم بزند، خالی است].
[4] الحسین بن سعید الأهوازي: امامی ثقه.
[5] ظاهراً امامی ثقه است و بنا بر دیدگاهی از اصحاب اجماع است.
[6] مهران بن محمّد بن أبي نصر: اختلافی است، اما ظاهراً امامی ثقه است.
[7] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص111.
[8] امامی ثقه.
[9] رجال النجاشي، النجاشي، أبو العبّاس، ج1، ص331.
[10] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج2، ص75.
[11] مصباح الفقاهة، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج1، ص673.
[12] حاشیه المکاسب، ایروانی نجفی، میرزاعلی، ج1، ص44.

موضوع: 
برچسب: 

آخرین محتوای سایت

سومین شب مراسم عزاداری فاطمیه دوم
  شب سوم مراسم عزاداری فاطمیه دوم آخرین شب مراسم عزاداری فاطمیه دوم با حضور علما، اساتید،...
دومین شب از مراسم عزاداری فاطمیه دوم
  شب دوم مراسم عزاداری فاطمیه دوم دومین شب مراسم عزاداری فاطمیه دوم با حضور علما، اساتید،...
اولین شب از مراسم عزاداری فاطمیه دوم
  شب اول مراسم عزاداری فاطمیه دوم اولین شب مراسم عزاداری فاطمیه دوم با حضور علما، اساتید،...
دیدار شورای راهبردی مجمع هماهنگی نیروهای انقلاب استان قم
حضرت آیت الله فقیهی در دیدار دبیر و اعضای شورای راهبردی مجمع هماهنگی نیروهای انقلاب استان قم: صدای...