تاریخ: يكشنبه 03 فرو 1404

صوت و فیلم

صوت:

خارج فقه 1404-1403

المكاسب المحرمة/ولایت از سوی جائر /مسوغات
تاریخ: 
يكشنبه, 13 آبان, 1403

خلاصه جلسه گذشته: سخن در علم فقه درباره پذیرش ولایت از سوی جائر بود. یکی از مواردی که از حرمت پذیرش ولایت جائر استثنا شده، تقیه است. اگر در موقعیت تقیه باشیم، می‌توانیم ولایت جائر را بپذیریم. تفاوت‌های تقیه با اکراه را می‌گفتیم. تفاوت نخست این بود که گاهی در تقیه، اجبار نیست، مانند تقیه مداراتی. تقیه دو گونه دارد: تقیه خوفی و مداراتی. شما که به مکه مشرّف می‌شوید، پشت سر اهل‌سنت نماز می‌خوانید، اجباری هم نیست، بلکه برای جلب محبت و ابراز دوستی است تا بدانند که با آن‌ها دشمن نیستیم. تفاوت دومی که گفته شد این بود که در اکراه، پنهان‌کاری نیست. شما را مجبور می‌کنند که جملاتی را بگویید و شما هم می‌گویید. اجبار و اکراه وجود دارد، اما پنهان‌کاری نیست. اما در تقیه، پنهان‌کاری وجود دارد؛ یعنی در باطن با این‌ها دوست نیستید، اما اظهار علاقه و محبت می‌کنید. تفاوت سوم این است که تقیه گاهی واجب و گاهی مستحب است، اما اکراه، برداشته‌شدن حکم است نه اینکه وجوب یا استحبابی باشد. به عبارت دیگر، در تقیه، جعل حکم و در اکراه، رفع حکم است. تفاوت چهارمی که گفته شد این است که تقیه برای حفظ خون شیعیان است. هنگامی که در مکه پشت سر اهل‌سنّت نماز می‌خوانید، برای این است که علاقه و محبت آنان جلب شود تا آسیبی به شیعیان کشور عربستان وارد نشود، اما اکراه برای حفظ جان خود مُکرَه است و جنبه شخصی دارد.

تفاوت پنجم این است که در روایت آمده است: «أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ شُعَيْبٍ الْحَدَّادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّةٌ».[1] تقیه جعل شده تا جایی که پای خون در میان نباشد. اگر پای خون به میان آمد، تقیه جایگاهی ندارد.

علما گفته‌اند که «فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّةٌ» نه‌تنها یعنی جان خودت بلکه جان انسانی در خطر باشد، خواه خودت، همسایه‌ات، هم‌وطنت یا هرکسی در هر جای دنیا که باشد. اگر تقیه کنید، جان کسی در خطر می‌افتد؛ پس باید تقیه نکرد تا جان او حفظ شود.

آیا درباره اکراه نیز این‌گونه است؟ اگر جان کسی در خطر بود، آیا باید به اکراه عمل نکرد تا جانش حفظ شود؟ این پرسشی است که ابتدا مطرح نمود و در انتها پاسخ می‌دهد. شما را مجبور کردند که کسی را بکشید. در زمان شاه، به فرمانده نظامی دستور می‌داد که مردم معترض را بکشید. اگر نیروی نظام و سرباز، اطاعت نکند، خودش کشته می‌شود، وظیفه او چیست؟ آیا می‌تواند مردم را بکشد؟ حدیث رفع می‌گوید که با اکراه، حکم حرمت کشتن، برداشته شده است. آیا جان خودش مقدم است یا جان دیگری؟ برخی گفته‌اند که با اکراه، حکم برداشته شده و جان خودش مقدم است. تا می‌تواند باید دستور را انجام ندهد، اما در جایی که مجبور شد، چاره‌ای ندارد «المأمور معذور». مرحوم امام خمینی معتقد است که در مورد اکراه، انسان حق ندارد که برای حفظ جان خودش، دیگری را بکشد. ابتدا مرحوم امام یکی از تفاوت‌های تقیه و اکراه را این معرفی می‌کند که در تقیه اگر به خون رسید، تقیه‌ای وجود ندارد، اما در نهایت با الغاء خصوصیت، حکم را درباره اکراه نیز جاری می‌کند و در مورد اکراه نیز مانند تقیه، اکراه وجود ندارد و نمی‌توان برای حفظ جان خود، دیگری را کشت. «و بالجملة أنّها حاكمة على أخبار التقيّة التي منها صحيحة محمّد بن مسلم و غيرها : «إذا بلغت التقيّة الدم فلا تقيّة» بتنقيح موضوعها. فتحصّل ممّا ذكرناه أنّه كما أنّ التقيّة إذا بلغت الدم فهي منفيّة كذلك لا إكراه بعد بلوغه».[2]

در تأیید تقیه مرحوم امام به این روایت استناد می کند که می‌گوید: «عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ مَا مُنِعَ مِيثَمٌ رَحِمَهُ اللَّهُ مِنَ التَّقِيَّةِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ نَزَلَتْ فِي عَمَّارٍ وَ أَصْحَابِهِ ﴿إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ﴾[3] ».‌[4]

میثم، تقیه نکرد و کشته شد، اما عمار تقیه کرد و زنده ماند. آیه درباره عمار نازل شد و کار او را تأیید کرد. کار عمار که تقیه بود از نظر اصولی درست است؛ هرچند که در روایات درباره میثم نیز خوبی گفته شده که راه بهشت را سریع پیمود.

 
[1] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج2، ص220.
[2] المكاسب المحرمة، الخميني، السيد روح الله، ج2، ص227.
[3] سوره نحل، آيه 106.
[4] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج2، ص220.

موضوع: 
برچسب: