خارج اصول ۴۰ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث ما درباره وضع تعیینی استعمالی به پایان رسید. دسته‌ای از علما مثل مرحوم نائینی قائل بودند که وضع تعیینی استعمالی محال است؛ زیرا جمع بین لحاظ آلی و استقلالی است. اکثر علما قائلند که وضع تعیینی استعمالی محال نیست و جمع بین لحاظ آلی و استقلالی در آن واحد اتفاق نمی‌افتد؛ بلکه در آنات متعدد است و این اشکالی ندارد.

اقسام معنای حقیقی۱-حقیقت عرفیه: یعنی عرف، معنای لفظی را که دارای معنای لغوی است، تغییر می‌دهد و برایش حقیقت عرفی سازد. مثلاً «دابّه» در لغت به معنای «کلما یدبّ فی الارض» است؛ در اصطلاح عرف، به حیوانات چهارپا «دابّه» گفته می‌شود. برخی نیز اصطلاح خاصی درست کرده‌اند و فقط به «فرس»، «دابّه» می‌گویند. این یک اصطلاح عرفی است و لغت، آن معنای اول را می‌گوید. پس حقیقت عرفی آن است که عرف، لفظی را از معنایی به معنای دیگری تغییر بدهد.

آیا حقیقت عرفیه واقع شده است؟ بله؛ با استقراء مواردی را می‌یابیم؛ علاوه بر اینکه داعی این کار نیز وجود دارد.

اقسام حقیقت عرفیهحقیقت عرفیه دو قسم است:

۱. حقیقت عرفیه خاصه: یعنی مخصوص به قوم خاصی است. مثلاً: «اصول عملیه» در لغت یعنی پایه‌هایی که مربوط به مقام عمل است؛ ولی در علم اصول می‌گویید که اصول عملیه، برائت ، تخییر و… است. این معنای لغوی نیست و اصطلاح خاصی است. مثال‌های دیگر: جوهر و عرض در فلسفه، منصوب و مرفوع در ادبیات.

محقق نراقی (ره) می‌فرماید: «إمّا أن تختصّ[۱] بقوم مخصوص من أهل علم خاصّ أو صناعه معیّنه، فتسمّى بالعرفیّه الخاصّه و قد تسمّى بالاصطلاحیّه أیضاً»[۲] .

و شیخ محمدتقی اصفهانی (ره) می‌فرماید: «إنّ الحقیقه الشرعیّه مندرجه فی العرفیّه الخاصّه، إلّا أنّهم للاعتداد بشأنها جعلوها قسماً برأسه. و حینئذٍ ینبغی زیاده قید آخر فی تعریف العرفیّه لیخرج عنه الشرعیّه»[۳] .

۲. حقیقت عرفیه عامه: یعنی مخصوص به قوم خاصی نیست. مثلاً «دابّه» که در عرف به معنای حیوان چهارپا است؛ ولی در لغت به معنای «کلما یدبّ فی الارض».

محقق نراقی (ره) می‌فرماید: «… أو لاتختصّ[۴] بقوم مخصوص من أهل علم خاص، فتسمّى بالعرفیّه العامّه و تنصرف العرفیّه عند الإطلاق إلیها و هی کالدابّه لذوات الأربع بعد أن کانت فی اللغه لکلّ ما یدبّ على الأرض»[۵] .

 

۲-حقیقت لغویه (وضعیه):حقیقت لغویه یعنی لفظ در معنای لغوی‌اش استعمال شود.

محقق حلی (ره) می‌فرماید: «اللفظ إذا یستفاد وضعه للمعنى بالوضع، فهو حقیقه لغویّه»[۶] .

فاضل تونی (ره) می‌فرماید: «إن کان استفاده المعنى من اللفظ بوضع أهل اللغه، فهو حقیقه لغویّه»[۷] .

شیخ محمدتقی اصفهانی (ره) می‌فرماید: «قد یعرّف الحقیقه اللغویّه بأنّها اللفظ المستعمل فیما وضع له بحسب اللغه»[۸] .

بعضی از اصولیین (ره) می‌فرمایند: «إنّ الألفاظ تارهً: توضع لفهم عموم الناس و هی أکثر الألفاظ المتداوله بینهم و تسمّى بالحقائق اللغویّه أو العرفیّه.

و أخرى: توضع لصنف خاصّ منهم و تسمّى بالمصطلحات؛ نظیر لفظ «الأصول العملیّه» فإنّه وضع فی علم الأصول للأصول الأربعه العملیّه المعهوده. و أمّا فی اللغه فوضع لفظ «الأصل» و «العمل» لما هو أوسع من ذلک، کما هو واضح. و الفرق بین القسمین أنّ الحقائق اللغویّه تفید معانیها اللغویّه کیفما استعملت من دون أن تکون مقیّدهً بکلام خاصّ و أمّا المصطلحات فإفادتها المعانی المصطلحه متوقّفه على استعمالها فی مواردها الخاصّه»[۹] .

این‌ها همه مقدمه بحث حقیقت شرعیه بودند.

۳-حقیقت شرعیهحقیقت شرعیه آن است که شارع مقدس لفظ را از معنای لغویش به معنای جدید نقل داده است نه عرف.

علما تعاریف دیگری نیز برای حقیقت شرعی ذکر کرده‌اند:

محقق حلی (ره): «نعنی بالشرعیّه ما استفید وضعها للمعنى بالشرع»[۱۰] .

علامه حلی (ره): «هی اللفظه المستعمله شرعاً فیما وضعت له فی ذلک الاصطلاح وضعاً أوّلاً، سواء کان المعنى و اللفظ مجهولین عند أهل اللغه أو معلومین، لکنّهم لمیضعوا اللفظ بإزاء ذلک المعنى أو کان أحدهما معلوماً و الآخر مجهولاً»[۱۱] .

فاضل تونی (ره)«إن کان استفاده المعنى من اللفظ بوضع الشارع، فحقیقه شرعیّه»[۱۲] .

شیخ محمدتقی اصفهانی (ره)«إنّها اللفظ المستعمل فی المعانی الشرعیّه الموضوع لها فی عهد صاحب الشریعه»[۱۳] .

مرحوم حائری اصفهانی: «الحقیقه الشرعیّه هی الکلمه المستعمله فی معناها الشرعیّ بوضع شرعی[۱۴] »[۱۵] .

موسوی قزوینی (ره)«هی[۱۶] موضوعه لکلّ لفظ استعملها الشارع فى المعانی الشرعیّه بطریق الحقیقه تعیینیّاً کان أم تعیّنیّاً»[۱۷] .

مرحوم نجفی اصفهانی: «الأخصر الأولى أن یقال: إنّ الحقیقه الشرعیّه هو اللفظ الذی وضعه الشارع لمعنى شرعیّ من حیث إنّه شارع، بل لک أن تترک قید الحیثیّه»[۱۸] .

بعضی از اصولیین (ره)«الحقیقه الشرعیّه، أی حدوث الربط الوضعیّ فی محیط الشرع و التقنین»[۱۹] .

شهید صدر (ره): «الحقیقه الشرعیّه هی صیروره بعض الأسماء حقائق فی المعانی الخاصّه المخترعه من قبل الشارع»[۲۰] .

بعضی از اصولیین (ره)«الحقیقه الشرعیّه عباره عن صیروره ألفاظ العبادات حقائق فی المعانی المخصوصه بوضع الشارع تعییناً أو تعیّناً أو بنحو آخر»[۲۱] .

در حقیقت شرعیه دو حالت ممکن است:

۱. شارع لفظی را که قبلاً معنای لغوی داشته به معنای جدید نقل داده است. مثلاً لفظ «صلاه» به معنای دعا بوده ولی شارع آن را به معنای ارکان مخصوصه نقل داده است.

۲. لفظی قبلاً معنای لغوی نداشته و مهمل بوده و شارع آن لفظ را برای معنایی وضع می‌کند.


[۱] . الحقیقه العرفیّه.
[۴] . الحقیقه العرفیّه.
[۶] . معارج الأصول (ط. ج)، ص۸۰.
[۱۱] نهایه الوصول إلى علم الأصول ج۱، ص۲۴۵ – ۲۴۶.
[۱۴] الوضع الذی تمّ من قبل الشارع.
[۱۶] الحقیقه الشرعیّه.
[۱۷] ضوابط الأصول، ص۲۰.


خارج اصول ۳۹ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه

خلاصه جلسه گذشته: در بحث حقیقت شرعیه و وضع تعیینی و تعیّنی بود، یکی از انواع وضع این بود: وضع تعیینی استعمالی. گفتیم که وضع تعیینی استعمالی یعنی واضع در زمان استعمال دو کار انجام دهد:۱. لفظی را در معنایی استعمال کند. ۲. لفظی را برای معنایی وضع کند.

مثال اولمثلاً به جای اینکه بگوید «این بچه تازه متولد شده را بدهید به من تا ببوسم»، می‌گوید: «حسن را بدهید به من تا ببوسم». در اینجا با لفظ «حسن» دو عمل انجام شده: ۱. استعمال: «حسن را بدهید به من تا ببوسم»، این استعمال است؛ چون خواسته‌ای داشته و خواسته‌اش را در ضمن این الفاظ بیان کرده است. ۲. وضع: به این وسیله فهمانده که «اسم این بچه را حسن گذاشتم». با یک عبارت هم وضع انجام شده، هم استعمال. به این «وضع تعیینی استعمالی» می‌گوییم.

مثال دومواضع تشنه است و می‌خواهد لفظ «ماء» را نیز برای آب وضع کند. می‌گوید: «جئنی بماءٍ» یا «جئنی بهذا الماء». در اینجا دو عمل انجام داده است:۱. استعمال: گفته آب بدهید که من تشنه‌ام. ۲. وضع: لفظ «ماء» را بر این جسم سیال وضع کرده است. به این «وضع تعیینی استعمالی» می‌گوییم.

اشکال محقق نائینی (ره)گفتیم که مرحوم نائینی فرموده‌اند که وضع تعیینی استعمالی محال است: «إنّ الکلام تارهً یقع فی الوضع التعیینیّ و أخرى فی التعیّنی؛ أمّا الأوّل فهو مقطوع بعدمه؛ إذ لو کان الشارع المقدّس قد وضع هذه الألفاظ لمعانیها الشرعیّه بنحو التعیین، لبیّنه لأصحابه و لو بیّنه لهم لنقل إلینا؛ لتوفّر الدواعی إلى نقله و عدم المانع منه؛ فلا یقاس ذلک بالنصّ على الخلافه الذی أخفوه مع التصریح به. و ذلک لثبوت الداعی إلى الکتمان هناک دون المقام. و توهّم إمکان الوضع بنفس الاستعمال – کما أفاده المحقّق صاحب الکفایه- مدفوع بأنّ حقیقه الاستعمال- کما بیّنّاه- إلقاء المعنى فی الخارج بحیث یکون الألفاظ مغفولاً عنها؛ فالاستعمال یستدعی کون الألفاظ مغفولاً عنها. و توجّه النظر إلیه بتبع المعنى بخلاف الوضع‌؛ فإنّه یستدعی کون اللفظ منظوراً إلیه باستقلاله. و من الواضح أنّه لایمکن الجمع بینهما فی آنٍ واحد. و أمّا الوضع التعیّنی، فهو بالنسبه إلى زمان الصادقین (ع) مقطوع به إلّا أنّه لا طریق لنا إلى إثباته فی زمان النبیّ (ص) حتّى تثبت الحقیقه الشرعیّه. و علیه تکون الألفاظ المستعمله فی زمانه (ص) مجملات»‌[۱] .

ایشان می‌فرمایند که وضع تعیینی استعمالی محال است؛ زیرا جمع بین لحاظ آلی و لحاظ استقلالی است. شخصی که لفظ را استعمال می‌کند، توجهش به لفظ «آلی» است و استقلالاً به الفاظ توجه نمی‌کند. مثلاً شما وقتی تشنه‌اید و آب می‌خواهید، زیاد به الفاظ توجه نمی‌کنید؛ به معنا توجه می‌کنید. نگاه آلی مثل نگاه شخصی که عینک به چشم دارد، به عینک است. این شخص صورت شخص مقابل را از درون عینک به صورت استقلالی نگاه می‌کند. مرحوم نائینی می‌فرمایند که این لحاظ آلی و لحاظ استقلالی با هم جمع نمی‌شوند؛ زیرا واضع هنگام وضع، باید لفظ را به‌صورت استقلالی لحاظ کند و هنگام استعمال باید آن را به صورت آلی لحاظ کند و جمع بین این دو لحاظ در زمان واحد محال است.

دفع دوم اشکال مرحوم نائینیمحقق خوئی (ره) به استادش مرحوم نائینی اشکال می‌کند: «الإنصاف تمامیّه ما ذکره صاحب الکفایه و أنّ الوضع بالاستعمال بمکان من الإمکان؛ إذ لو قلنا بتمامیّه الوضع بمجرّد الاعتبار النفسانیّ و عدم احتیاجه إلى المبرز، فالوضع سابق على الاستعمال؛ فلایلزم الجمع بین اللحاظ الآلیّ و اللحاظ الاستقلالی[۲] ، بلا فرق بین أن یکون الوضع عبارهً عن الالتزام و التعهّد بالتکلّم بلفظ خاصّ عند إراده معنى مخصوص، أو یکون عبارهً عن تنزیل اللفظ وجوداً للمعنى أو یکون عبارهً عن اعتبار الملازمه بینهما، أو غیرها من الأقوال التی تقدّمت فی تحقیق معنى الوضع»[۳] .

وضع، اعتبار قلبی است و استعمال، در خارج وجود پیدا می‌کند. آن اعتبار قلبی که من می‌خواهم لفظ «ماء» را بر این جسم سیال وضع کنم، قبل از استعمال است. تحقق استعمال، بعد از اعتبار قلبی است. یعنی اول در ذهنش آمده که «من می‌خواهم لفظ ماء را برای این جسم سیال وضع کنم؛ پس چه بهتر که این لفظ را در این معنا استعمال کنم»، اول لحاظ قلبی محقق شده و بعد از آن، استعمال خارجی محقق شده است. پس جمع بین لحاظ آلی و استقلالی در زمان واحد نشد. آنِ قبل از استعمال، لحاظ استقلالی نسبت به وضع است و آنِ استعمال، لحاظ آلی است. این‌ها فرمایشات مرحوم خوئی بود.

به نظر ما فرمایش مرحوم خوئی (ره) بر اساس این مبنا که وضع را اعتبار نفسانی بدانیم، درست است. ما قبلاً گفتیم که نیازی به این حرف‌ها نداریم؛ زیرا آنات متعدده در استعمال وجود دارد و ممکن است آنِ اول، لحاظ استقلالی به وضع باشد، آنِ دوم لحاظ آلی باشد، در آنِ سوم لحاظ استقلالی به معنا باشد و… . لحاظات متعدد در آنات متعدد اشکالی ندارد. مثلاً وقتی جمله «جئنی بماءٍ» را می‌گویید، آنات متعددی بر آن می‌گذرد.

دفع سوم اشکال مرحوم نائینیبرخی از بزرگان فرموده‌اند: «إنّه لایوجد دلیل على تعلّق اللحاظ الآلیّ بالألفاظ فی جمیع الاستعمالات، بل تختلف الموارد باختلاف الأغراض؛ إذ سلّمنا تعلّق اللحاظ التبعیّ باللفظ فی أکثر الاستعمالات، إلّا أنّ تعلّق اللحاظ الاستقلالیّ به فی بعض الموارد لایکون قابلاً للإنکار؛ مثل: مقام أداء الخطابه و کتابه المقاله الأدبیّه؛ إذ الغرض فی هذین المقامین یتعلّق بإفاده المقصود فی ضمن الألفاظ الحسنه الجمیله و هکذا، فإنّ توجّه اللحاظ الآلیّ أو الاستقلالیّ إلى اللفظ تابعاً لاقتضاء المناسبه لأحد منهما؛ فلیس هنا قاعده کلّیّه بأنّ اللفظ لابدّ فیه من اللحاظ الآلیّ فی جمیع الاستعمالات. و حینئذٍ نقول: إنّ من الموارد المناسبه التی تقتضی النظر الاستقلالیّ إلى اللفظ هو الاستعمال المحقّق للوضع؛ فلایجمع بین اللحاظین الآلیّ و الاستقلالی؛ فلایرد هذا الإشکال على المحقّق الخراسانیّ(ره) و کلامه فی محلّه؛ إذ لا شبهه فی وقوع الوضع التعیینیّ على النحو الذی ذکره خارجاً؛ بل لعلّه کثیر بین العرف و العقلاء فی وضع الأعلام الشخصیّه و المعانی المستحدثه»[۴] .

یعنی بسیار اتفاق می‌افتد که لحاظ آلی و استقلالی با یکدیگر جمع شوند. مثلاً در امتحان شفاهی که شما متن عربی را می‌خوانید و می‌خواهید آن را توضیح دهید، در حال خواندن متن باید همزمان به زیر و زَبر توجه کنید، فاعل و مفعول را تشخیص دهید، معنا را متوجه شوید، درست بخوانید و…؛ این یعنی لحاظ آلی و استقلالی. موارد زیادی هست که شخص هم توجه به الفاظ دارد و هم توجه به معنا. مثلاً وقتی متن بسیار دشواری را به شما می‌دهند که توضیح بدهید، هم به الفاظ دشوار آن توجه دارید که اشتباه نخوانید و هم به معانی توجه دارید. مثال دیگر زمانی است که شما قصد دارید یک مقاله ادبی بنویسید. البته در اکثر استعمالات زندگی روزمره لحاظ آلی است. پس جمع بین لحاظ آلی و استقلالی اشکالی ندارد.

 


[۳] . مصباح الأصول (مباحث الألفاظ)، الواعظ الحسینی، السید محمد؛ تقریر بحث السید أبو القاسم الخوئی، ج۱، ص۱۲۳.


خارج اصول ۳۸ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شرعیه

خلاصه درسصحبت در مورد وضع بوسیله استعمال بود؛ یعنی حین استعمال لفظ در معنایی، وضع محقق شود که به آن وضع استعمالی گویند مثل: «جئنی بماءٍ» در این‌جا دو هدف دنبال می‌شود ۱ـ استعمال لفظ در معنا که درخواست آب می‌کند ۲ـ وضع لفظ «ماء» برای جسم سیال. محقق نائینی (ره) اشکال کردند که جمع بین لحاظ آلی و استقلالی امکان ندارد یعنی در استعمال الفاظ برای معانی، لحاظ، آلی است ولی در وضع الفاظ، لحاظ، استقلالی است و ممکن نیست که در آنِ واحد باهم جمع شوند، که در بحث گذشته جواب‌هایی به این اشکال داده شد.

دفع سوم از اشکال محقق نائینیشیخ حسین حلی (ره) می‌فرماید: «إنّه لو کان ذالک المستعمل قد قصد الوضع و إنشائه بذالک الاستعمال، لکان تعدّد اللحاظ لازماً. اما اذا فرضنا أنه لم یقصد إلا الاستعمال، غایته أنه علی أنّ ذالک اللفظ قد أعمله فی حاق حقیقه لا بالعنایه و التجوز و عن الاستعمال بذالک القصد یتحقق الوضع قهراً و یکون اللفظ حقیقه فی المعنی، فلا یلزم فیه تعدّد اللحاظ».[۱]

به نظر مرحوم حلّی، اشکال محقق نائینی (ره) در صورتی وارد است که قصد وضع و استعمال باهم باشد و این جمع، بین لحاظ آلی و استقلالی پیش می‌آید، اما اگر فرض کنیم که فقط قصد استعمال دارد؛ مثلاً واضع در هنگام تشنگی می‌گوید: «جئنی بماء» که به‌صورت حقیقت بیان می‌کند نه مجاز و فقط قصد او هم استعمال بوده ولی در این‌جا به صورت قهری وضع هم محقق می‌شود؛ پس استعمال قصدی ولی وضع قهری است.

البته این کلام زمانی صحیح است که ما بپذیریم وضع به صورت قهری هم محقق شود ولی بر مبنای کسانی مثل محقق خوئی (ره) که وضع را تعهد می‌دانستند، این قول صحیح نیست و کلام مرحوم حسین حلی طبق این مبنا است که وضع به معنای ارتباط نزدیک بین لفظ و معنا باشد یعنی با استعمال، این ارتباط محقق شود.

دفع چهارم از اشکال محقق نائینی (ره)محقق خوئی (ره) می‌فرماید: «إنّ هذا الإشکال وارد علی مبنی کون حقیقه الوضع إنشاء؛ لأنّ الوضع حینئذٍ یتحقق بنفس التلفظ و الإنشاء. و أما بناءً علی مختارنا من کونه هو التعهّد و الإلتزام فیقع الوضع قبل الاستعمال بطبیعه الحال؛ لأنّ الإلتزام یتحقق قبل التکلّم، فلا یکون فی نفس الاستعمال لحاظان».[۲]

به نظر محقق خوئی که از شاگردان مبرز محقق نائینی (ره) بودند، اشکال جمع بین لحاظ آلی و استقلالی در صورتی است که حقیقت وضع بر مبنای إنشاء باشد اما بنابر نظر مختار که وضع تعهد است، اشکال محقق نائینی وارد نیست چون وضع امری قلبی است که نیازی به استعمال ندارد و شما در ابتدا تصمیم می‌گیرید که لفظ «ماء» را برای جسم سیال وضع کنید و سپس آن را استعمال می‌کنید؛ بنابراین لحاظ استقلالی اول است و مرحله دوم لحاظ آلی و استعمالی می‌آید و بوسله استعمال، وضع ابراز می‌شود؛ لذا جمع بین لحاظ استقلالی و آلی نیست.

به نظر ما اشکال محقق نائینی (ره) حتی بنابر مبنای إنشاء هم وارد نیست؛ چون برای استعمال واحد، آنات متعدد است؛ مثل این‌که با لفظ «عین» معانی بسیاری در ذهن شما خطور می‌کند و ممکن است در یک زمان، هم لحاظ آلی، هم لحاظ استقلالی اول و هم استقلالی دوم محقق شود و هیچ محذوریتی پیش نمی‌آید و بنابر مبنای تعهد هم چون وضع قبل از تلفظ حاصل می‌شود و امری قلبی است لذا اشکال محقق نائینی وارد نیست.

اشکال بر محقق خوئی (ره)آیت‌الله مکارم (حفظه‌الله) می‌فرماید: «فیه، اولاً: ما مرّ من الاشکال فی اصل مبناه فی حقیقه الوضع. و ثانیاً: سلّمنا إلّا أنّ التعهد المحض من دون الإبراز و الإظهار لا أثر له؛ لعدم إیجابه التفاهم فی الالفاظ الذی هو الغایه فی الوضع و لا اشکال فی أنّ الالتزام مع الإبراز یحتاج إلی اللحاظ الاستقلالی؛ مضافاً إلی اللحاظ الآلی؛ لأنّ إبراز الالتزام بالفظ یحتاج النظر إلیه مستقلاً، فیبقی الإشکال علی حاله».[۳]

توضیح: به فرض قبول مبنای تعهّد، اشکال باقی است؛ چون تعهد بدون ابراز و اظهار، اثر ندارد بلکه تعهد با ابراز وضع است مثلاً در قلب، لفظ «ماء» را برای جسم سیال قرار داده اما تا زمانی که استعمال نشده، وضع نیست و هنگامی هم استعمال شود جمع بین لحاظ استقلالی و آلی می‌شود و اگر تعهد بدون ابراز مدّ نظر باشد وضع نیست؛ لذا اشکال محقق نائینی (ره) همچنان باقی است.

به نظر ما اشکال آیت‌الله مکارم(حفظه‌الله) بر محقق خوئی (ره) بنابر مبنای تعهد وارد است اما از آن‌جایی که برای استعمال، آنات بسیاری است پس لحاظات متعدد قابل فرض است و وضع هم امری اعتباری است که در آن محالیت نیست.

 


[۲] – هامش اجود التقریرات، ج۱، ص۳۳.


خارج اصول ۳۷ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شرعیه

خلاصه درسصحبت در این بود که آیا وضع با استعمال محقق می‌شود؟ گاهی واضع با صراحت لفظی را برای معنا وضع می‌کند «وضعت هذا اللفظ لهذا المعنی» این وضع تنصیصی می‌شود و اشکالی در آن نیست، اما گاهی واضع لفظی را برای معنایی استعمال می‌کند و در حین استعمال، وضع هم انجام می‌دهد مثل«جئنی بماء» که در این‌جا با لفظ «ماء »درخواست آب می‌کند و لفظ ماء را هم برای جسم سیّال وضع می‌کند. به نظر محقق نائینی (ره) در این‌جا جمع بین لحاظ آلی و استقلالی پیش می‌ آید؛ یعنی از آن‌جایی که لفظ ماء را استعمال می‌کند برای این‌که تشنه است، لحاظ آلی است مثل کسی که با عینک نگاه می‌کند که عینک وسیله برای نگاه کردن است و خود عینک لحاظ استقلالی ندارد و از آن‌جایی که لفظ ماء را برای جسم سیال وضع می‌کند لحاظ استقلالی می‌شود که جمع بین این دو لحاظ، محال است.

جواب آقا ضیاء عراقی از اشکال محقق نائینیمحقق عراقی می‌فرماید: «توهم أوله إلی اجتماع اللحاظین غلط؛ إذ النظر المرآتی متوجه إلی شخص اللفظ و المعنی حال الاستعمال و هما غیر ملحوظین استقلالاً حین الوضع. و ما هو ملحوظ کذالک، فهو طبیعه المعنی حین وضعه و أحدهما غیر الآخر فی مقام اللحاظ». [۱]

توضیح: در مثال «جئنی بماء» جمع بین دو لحاظ پیش نمی‌آید چون لحاظ آلی به شخص «ماء» است و لحاظ اسقلالی به طبیعت «ماء» مربوط می‌شود یعنی گاهی همه آب‌ها مدّ نظر است که لحاظ استقلالی است و گاهی شخص این آب مدّ نظر واضع است که لحاظ آلی است؛ پس فرودگاه لحاظ آلی و استقلالی یکی نیست چون در لحاظ آلی شخص خاص این آب است ولی در لحاظ استقلالی طبیعت ماء مدّ نظر است بنابراین جمع دو لحاظ در یک مکان نیست.

اشکال بر دفع دومبعضی از اصولیین از اشکال آقا ضیاء عراقی بر محقق نائینی، جواب داده‌اند که می‌فرماید: «لکن تحقق ثلاث لحاظات فی استعمال واحد غیر معقول، مع أنّ لازم کلامه (قدس سره) تعلق اللحاظ الآلی بشخص اللفظ و تعلق اللحاظ الاستقلالی بنوعه و تعلق اللحاظ الاستقلالی الآخر بالمعنی فی استعمال واحد، فکیف یمکن ذالک مع کون المستعمل واحداً و هو شخص اللفظ أو نوعه!».[۲]

در این‌جا یک لحاظ آلی و دو لحاظ استقلالی مطرح می‌شود درحالی‌که محقق نائینی، جمع دو لحاظ آلی و استقلالی را ممکن نمی‌دانستند. توضیح این است که در مثال «جئنی بماء» یک بار لفظ ماء را استعمال کرده است که این لحاظ آلی است و یک بار لفظ ماء را برای جسم سیال وضع می‌کند که مطلق آب‌ها اراده می‌شود، این لحاظ استقلالی اول محسوب می‌شود اما یک لحاظ استقلالی دیگر وجود دارد که این شخص درخواست آب کرده است و توجه به معنا دارد، پس سه لحاظ در این‌جا وجود دارد لذا اشکال محقق نائینی که جمع دو لحاظ را ممکن نمی‌دانستند به حال خود باقی است، حتی در این‌جا سه لحاظ است که ممکن نیست تصویر آن در زمان واحد.

به نظر ما لحاظ، امر اعتباری و قلبی است؛ مثلاً تصور شکل افراد متعدد در ذهن، امکان‌پذیر است و همین‌طور ممکن است معانی متعدد در ذهن خطور کند مثلاً لفظ «ذهب» که دارای معانی متعدد از قبیل: طلا، نقره، جاریه است و تصویر این‌ها هم در زمان واحد و هم در سه لحظه ممکن است وهیچ اشکالی ندارد. همین‌طور در مثال «جئنی بماء» تصویر لحاظ آلی که لفظ ماء را فقط استعمال می‌کند و لحاظ استقلالی اول، که لفظ ماء را برای جسم سیال وضع کند و استقلالی دوم که درخواست آب می‌کند و توجه به معنا دارد، هم در یک لحظه و هم در سه لحظه ممکن است چون این‌ها امری اعتباری است و هیچ محالیتی پیش نمی‌آید.

 




خارج اصول ۳۶ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شرعیه

خلاصه درسصحبت در وضع تعیینی بود که بیان شد بر دو قسم است: ۱ـ وضع تعیینی صریح و تنصیصی ۲ـ وضع تعیینی استعمالی. گاهی واضع به‌صورت صریح، لفظی را برای معنایی وضع می‌کند که وضع تعیینی تنصیصی می‌شود اما گاهی واضع، لفظی را برای معنایی استعمال می‌کند که در اثر این استعمال، وضع تحقق پیدا می‌کند.

استعمال گاهی واحد است مثل نام‌گذاری بر فرزند که در اثر یک استعمال وضع محقق می‌شود و گاهی استعمال متعدد است.

اشکال بر وضع تعیینی استعمالیمحقق نائینی می‌فرماید: «توهم امکان الوضع بنفس الاستعمال مدفوع بأنّ حقیقه الاستعمال إلقاء المعنی فی الخارج بحیث یکون الالفاظ مغفولاً عنها؛ فالاستعمال یستدعی کون الالفاظ مغفولاً عنها و توجّه النظر إلیه بتبع المعنی بخلاف الوضع؛ فإنّه یستدعی کون اللفظ منظوراً إلیه باستقلاله. و من الواضح أنّه لا یمکن الجمع بینهما فی آنٍ واحد».[۱]

به نظر محقق نائینی، وضع تعیینی تنصیصی اشکالی ندارد اما وضع تعیینی استعمالی محال است؛ چون جمع بین لحاظ آلی و استقلالی پیش می‌آید. در مثال «جئنی بماءٍ» که شما درخواست آب می‌کنید، توجه به معنا دارید که این ‌را لحاظ آلی گویند اما گاهی لفظ «ماء» را وضع می‌کنند که در این‌جا لفظ، مدّ نظر است و لحاظ استقلالی می‌شود؛ پس لحاظ استعمالات، آلی است و دیگر لحاظ استقلالی که در مقام وضع است، ممکن نیست و محالیت پیش می‌آید.

همچنین در مثال «عینک» که من شما را با عینک می‌بینم، در اینجا شیشه عینک را هم می‌بینم اما به آن توجه ندارم که این لحاظ آلی است ولی اگر به عینک فروشی بروید و قصد خریدن عینک داشته باشید در آن‌جا لحاظ استقلالی می‌شود. پرسش این است که آیا در مقام وضع الفاظ، لحاظ استقلالی است یا آلی ؟ جواب این است که واضع در مقام وضع الفاظ، نظر به لفظ دارد، پس لحاظ استقلالی است ولی لحاظ استعمالات، آلی است اما اگر با استعمال بخواهیم وضع را نیز انجام دهیم، مثلا بچه‌ای که تازه متولد شده و شما می‌گویید :«حسن جان را به من بدهید تا او را بغل کنم.» در این‌جا هم لحاظ آلی مدّ نظر است که شما توجه به بغل کردن او دارید و هم لحاظ استقلالی چون در مقام وضع اسم او هستید که بنابر نظر محقق نائینی (ره)، جمع بین این دو در زمان واحد محال است.

دفع اول اشکال محقق نائینیمحقق اصفهانی می‌فرماید: «إنّه من قبیل جعل الملزوم بجعل لازمه؛ فهناک جعلان کلّ منهما ملحوظ بما یناسبه من اللحاظ، نظیر جعل الملکیّه بجعل لازمها بقوله: سلطتک علیه (مثلاً) قاصداً به استقلالاً حصول الملک له. اما علی مسلکنا من کون الوضع من الاعتبارات، فسبق الاستعمال لا محذور فیه. و قرینه المقام- فی مثل قوله (ص): «صلوا کما رأیتمونی أصلی» علی اعتبار اختصاصه به- کافیه فی الدلاله علی سبقه». [۲]

گاهی ملزوم اراده می‌شود مثل جایی که خرید و فروش باشد «ملّکتک هذا بهذا» که ملکیت، ملزوم خرید و فروش است و گاهی لازم، اراده می‌شود مثل «سلّطتک هذا بهذا» که مسلط بودن، لازمه ملکیت است «الناس مسلّطون علی اموالهم»؛ پس در جعل ملکیت، در سلطتک همان معنای ملکتک نیز می‌رساند و همچنین در مثال بچه‌ای که تازه به دنیا آمده، شخص پدربزرگ گوید: «حسن جان را به من بدهید.» در ابتدا وضع محقق می‌شود و سپس استعمال شده است. لازمه آن که تسلط باشد هم اراده می‌شود و چون وضع از امور اعتباری است، هیچ محالیتی پیش نمی‌آید همان‌طور که پیامبر(ص) می‌فرماید: «صلّوا کما رأیتمونی أصلّی» که هم استعمال صلاه را می‌رساند و هم وضع صلاه را برای ارکان مخصوص. این مطلب هیچ محذوریتی ندارد؛ بنابراین اشکال محقق نائینی (ره) وارد نیست چون امور اعتباری است و سبق رتبی وجود دارد. در ابتدا وضع و سپس استعمال محقق می‌شود؛ چون وضع، علّت برای استعمال است. مثلاً در ابتدا پدربزرگ اسم حسن را برای بچه در نظر دارد سپس استعمال می‌کند. هنگامی که شما کلید را در دست می‌گذارید برای این‌که در منزل را باز کنید، همزمان با حرکت دست، کلید هم حرکت می‌کند اما حرکت دست برای حرکت کلید، علت است و در این‌جا هم وضع علت برای استعمال است و تقدم رتبی وجود دارد.

 




خارج اصول ۳۵ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شرعیه

خلاصه درسیکی از مقدمات بحث حقیقت شرعیه، وضع تعیینی و تعیّنی است. همان‌طور که «محقق خراسانی» در «کفایه الأصول» به آن پرداخته‌اند و ما بیان کردیم، وضع به هر معنایی که فرض شود، امری تعبدی نیست بلکه عرفی است و هدف ما از آن تعیین معنای آیات، روایات و سایر کلمات است و نیازی به تکلف کثیر نیست.

انکار وضع تعیّنیبعضی از اصولیین مُنکر وضع تعیّنی هستند یعنی به‌وسیله استعمال وضع محقق نمی‌شود.

وضع به سه صورت قابل تصویر است؛ ۱- تنصیص واضع ۲- استعمال واحد لفظ در معنا ۳- استعمال متعدد لفظ در معنا.

بعضی از علما استعمال تدریجی که در استعمالات متعدد محقق می‌شود را قبول ندارند اما استعمال دفعی که استعمال واحد لفظ در معنا است را می‌پذیرند؛ چون در استعمال متعدد، قصد وجود ندارد بلکه در همان استعمال اوّل وضع محقق می‌شود.

محقق عراقی می‌فرماید: «إنّ الوضع علی قسمین، تعیینی و تعیّنی. و منهم من أنکر القسم الثانی و تخیّل أنّ العلاقه لا تکون إلّا دفعیه؛ فاذا تواردت الاستعمالات لا یحصل الوضع إلّا بواحد منها قصد بها إنشاء الوضع لا بالمجموع تدریجاً».[۱]

به نظر ما وضع، به هر سه صورت قابل تصویر است؛ یعنی در جایی که واضع لفظی را برای معنی تنصیص می‌کند وضع محقق می‌شود همچنین در استعمال واحد و استعمال متعدد هم وضع قابل تصویر است؛ چون گاهی فردی از آن جهت که شخصیت ممتازی ندارد باید متعدد و مکرر استعمال کند تا وضع محقق شود و به‌سبب این تکرر استعمال، علقه وضعیه و قرن أکید بین لفظ و معنا حاصل می‌شود.

فرق بین وضع تعیینی و تعیّنیبعضی از اصولیین مثل مرحوم سبزواری، کثرت استعمال را دخیل در وضع می‌دانند. مرحوم سبزواری می‌فرماید: «إنّ کثره الاستعمال فی الثانی لها دخل فی الجمله، بخلاف الاول؛ فإنّ نفس الاستعمال بداعی کون اللفظ علامهً للمعنی یکفی فی حصول الوضع».[۲] در وضع تعیّنی، کثرت استعمال فی‌الجمله دخیل است ولی در وضع تعیینی، نفس استعمال به انگیزه این‌که لفظ علامت برای معنا باشد، در حصول وضع کافی است.

به نظر ما بین کثرت استعمال از ناحیه واضع و کثرت استعمال از طرف مستعملین بعد از این که معنای حقیقی وضع شده باشد، فرق است و صورت دوم وضع تعیّنی است.

اقسام وضع التعیینیبرای توضیح بیشتر بحث نیاز است که اقسام وضع تعیینی را بیان کنیم:

قسم اول: وضع تعیینی صریح

تعریف وضع تعیینی صریح این است که شخص، به إنشاء لفظ تصریح می‌کند؛ مثلاً اعلان کند که این لفظ برای فلان معنا است.

محقق خراسانی (ره): «الوضع التعیینی یحصل بالتصریح بإنشائه». [۳]

شهید صدر (ره) می‌فرماید: «أما الوضع التعیینی، فیراد به جعل علقه الوضعیه بجمله إنشائیه محدوده، من قبیل ان یقول الأب «سمیّت ابنی جعفراً». [۴]

قسم دوم: وضع تعیینی استعمالیتعریف وضع تعیینی استعمالی این است که واضع لفظی را در معنایی استعمال می‌کند و به وسیله این استعمال، وضع تحقق پیدا می‌کند همان‌طور که محقق خراسانی می‌فرماید: «کذلک یحصل باستعمال اللفظ فی غیر ما وضع له ، کما اذا وضع له بان یقصد الحکایه عنه و الدلاله علیه بنفسه لا بالقرینه و ان کان لابدّ حینئذ من نصب قرینه الا انه للدلاله علی ذلک لا علی اراده المعنی کما فی المجاز؛ فافهم. و کون استعمال اللفظ فیه کذلک فی غیر ما وضع له بلا مراعاه ما اعتبر فی المجاز فلا یکون بحقیقه و لا بمجاز». [۵]

به نظر ما استعمالی که مجاز یا حقیقت نباشد، نداریم چون استعمال یا صحیح است یا غلط و استعمال صحیح هم یا حقیقت است یا مجاز، پس استعمالی که حقیقت یا مجاز نباشد، مورد ملاحظه است.

شهید صدر (ره) می‌فرماید: «أما الوضع الاستعمالی، فیراد به إنشاء الوضع و ایجاده باستعمال واحد بأن یستعمل اللفظ فی معنی لم یکن موضوعا بإزائه و لا مستعملا فیه بعلاقه المجاز بقصد تعیینه له». [۶]

اقوال در وضع تعیینی استعمالیدر وجود وضع تعیینی استعمالی دو قول وجود دارد:

قول اول: وضع تعیینی استعمالی وجود دارد. به نظر ما همین قول حق است. همان‌طور که «محقق خراسانی» در «کفایه الاصول» قائل است.

محقق مشکینی می‌فرماید: «إنّ الوضع إما تعیّنیّ و هو الحاصل بکثره الاستعمال او تعیینی . والتعیین: إما بالخطور فقط بأن یخطر بباله کون هذا اللفظ بإزاء المعنی الفلانیّ و إما بالانشاء القلبی بأن یقصد تحقق العلقه الوضعیه من دون وساطه اللفظ او الفعل الخارجی». [۷]

شهید صدر می‌فرماید: «تصویر هذا القسم من الوضع علی مسلک المختار فی حقیقه الوضع واضح؛ لأنّ استعمال اللفظ فی معنی لم یعهد له یکون بنفسه مصداقاً للقرن الخارجی بینهما. والمفرض أنّ الوضع لیس إلّا عباره عن تحقیق قرن أکید بین اللفظ و المعنی خارجاً بعمل کیفیّ او کمی بنحو یحقق صغری قانون الاستجابه الذهنیه و الانتقال من اللفظ کلما تصوره الذهن إلی المعنی. وهذا من الممکن أن یحصل باستعمال واحد، کما هو واضح. و أما تصویره علی المسالک الأخری فی تفسیر الوضع و التی تجعل منه أمراً إنشائیاً مجعولا او تعهداً عقلائیاً، فلا یخلو من إشکال».[۸]

به نظر شهید صدر (ره)، تصویر وضع تعیینی استعمالی بنابر این‌که وضع عبارت باشد از قرن أکید بین لفظ و معنا، صحیح است ولی بنابر مسالک دیگر مثل محقق خوئی (ره) که وضع را تعهد می‌دانستند خالی از اشکال نیست.

به نظر ما همان‌طور که در قرن اکید بین لفظ و معنا، تصویر وضع تعیینی استعمالی اشکالی ندارد بنابر مبنای تعهد هم این وضع ممکن است؛ چون تعهد امری قلبی است و از طرفی وضع هم از امور اعتباری است؛ پس تعهد نیز در استعمالات کثیر ممکن است و هیچ محالی وجود ندارد.

 


[۷] – کفایه الاصول (حاشیه مشکینی)، ج۱، ص۱۴۴.


خارج اصول ۳۴ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شرعیه

خلاصه درس گذشتهاز آن‌چه در گذشته بیان کردیم ظاهر شد که وضع تعیینی یا به تنصیص واضع و یا به کثرت استعمال از ناحیه واضع است ولی وضع تعیّنی به کثرت استعمال از ناحیه مردم است و در وجود این اقسام فرقی نیست که وضع را به «قرن أکید» یا «تعهد» یا «اعتبار» معنا کنیم.

بعضی از اصولیین ذکر کرده‌اند که اگر وضع را به «ارتباط بین لفظ و معنا» در نظر بگیریم، وضع به تعیینی و تعیّنی تقسیم می‌شود ولی اگر آن را به معنای تعهد بدانیم شامل وضع تعیّنی نمی‌شود. اولین کسی که این نظریه را مطرح کرد محقق عراقی بود که فرمود: «إنّ الوضع ینقسم إلی التعیینی و التعیّنی، حیث إنّ الظاهر منها هو ارتباط اللفظ بالمعنی، لا تعهّد الوضع».[۱]

به نظر ما این کلام صحیح نیست؛ چون همان‌طور که وضع به معنای ارتباط لفظ و معنا گاهی به تنصیص واضع است و گاهی به کثرت استعمال، در« تعهّد» هم گاهی واحد است و گاهی توسط گروهی محقق می‌شود حتی غالباً در لغت توسط جماعتی وضع محقق می‌شود؛ پس اگر مراد از وضع هم «تعهّد» باشد صحیح است که آن را به تعیینی و تعیّنی تقسیم کنیم.

قول دوم: انکار وضع تعیّنیبعضی از علما مثل محقق ایروانی (ره) منکر وضع تعیّنی شده‌اند: «من الأغلاط تقسیم الوضع الی تعیینی و تعیّنی، بل کل وضع هو تعیینی و لا وضع حاصل بالقهر و لأجل کثره الاستعمال؛ فإنّ الوضع من الامور القلبیه»؛[۲] یکی از اشباهات این است که وضع به تعیینی و تعیّنی تقسیم شود بلکه هر وضعی تعیینی است. وضع، امری اختیاری است و در جایی که کثرت استعمال است وضع، ارادی و اختیاری نیست بلکه قهری است؛ بنابرین چون وضع از امور قلبی و اختیاری است، وضع تعیّنی محقق نمی‌شود.

به نظر ما «وضع» امری عرفی است و تعبدی نیست پس وضع بر سه قسم است:

۱. تنصیص واضع

۲. کثرت استعمال از ناحیه واضع

۳. کثرت استعمال از غیر واضع، با توجّه به این نکته که در کثرت استعمال بدون قرینه، تبادر حاصل است و تبادر هم علامت وضع است مثل «صلاه»، پس هدف ما از «وضع» فهمیدن آیات و روایات است؛ لذا وضع به هر معنایی فرض شود به نوعی اعتباری است و بسبب این سه قسم، تبادر حاصل می‌شود و وضع نیز محقق است. معانی آیات، روایات، وقف نامه، وصیت و … نیز روشن می‌شود بنابراین نیازی به تکلف کثیر نیست.




خارج اصول ۳۳ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شرعیه

خلاصه درس گذشتهبیان کردیم که برای فهم «حقیقت شرعیه» نیاز داریم که معنای وضع را بدانیم. صاحب کفایه، وضع را به «نحو اختصاص للفظ بالمعنی»[۱] تعریف و آن‌ را به تعیینی و تعیّنی تقسیم کردند. گاهی وضع به تنصیص واضع است «وضعت هذا اللفظ لهذا المعنی» و گاهی به کثرت استعمال لفظ در آن معنا است مثل: «صلاه» که به معنای دعا بود اما بر اثر کثرت استعمال «صلوا» به «ارکان مخصوص» نقل داده شد و ارتباط اکید و نزدیک بین لفظ و معنی محقق شده است به‌طوری که بدون قرینه هم صلاه استعمال شود، ارکان مخصوص تبادر می‌کند.

اشکال شهید صدربنا بر نظر شهید صدر اگر وضع را به معنای «اعتبار» در نظر بگیریم، همان‌طور که در بیع و شراء، ملکیت حاصل می‌شود و عقلا هم آن را معتبر می‌دانند یا زوجیت که امری اعتباری است یعنی واضع لفظی را برای مخصوص این معنا قرار می‌دهد، لذا اگر وضع اعتباری باشد پس نیازمند قصد است و بدون آن وضع محقق نمی‌شود یعنی اگر کثرت استعمال باشد ولی قصد وضع نباشد این وضع محقق نمی‌شود.

شهید صدر می‌فرماید: «امّا تصویر الوضع التعیّنی علی نحو یتحقق بکثره الاستعمال علی مسلک الاعتبار فهو مشکل؛ لأنّ الاعتبار و جعل العلقه الوضعیه فعل قصدی لا یتحقق بدون قصد».[۲]

به نظر ما در تقسیم وضع به تعیینی و تعیّنی، فرقی بین معانی وضع نیست؛ یعنی در صورت اعتبار و تعهد هم وضع تعیّنی محقق می‌شود؛ چون در اثر استعمال و اعتبار، قصد هم به صورت طبیعی حاصل است و در صورت تعهّد هم وضع تعیّنی محقق است چون تعهد گاهی از شخص واحد به تنصیص است و گاهی از افراد زیاد و استعمالات کثیر محقق می‌شود؛ بنابراین در هر صورت، وضع با اقسام سه‌گانه که قبلاً بیان کردیم وجود دارد و چه وضع را به معنای «قرن أکید» یا «تعهد» یا «اعتبار» یا «ارتباط خاص بین لفظ و معنا» بگیریم، یکسان است.




خارج اصول ۳۲ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شرعیه

خلاصه درس گذشتهبحث در حقیقت شرعیه بود که بیان شد علما وضع را به تعیینی و تعیّنی تقسیم کردند امّا تعریف وضع تعیّنی احتیاج به قید دارد و آن «بعد وضعه للمعنی الحقیقی» است که بدون این قید، وضع تعیّنی در وضع تعیینی داخل می‌شود؛ یعنی اگر کثرت استعمال بعد وضع برای معنی حقیقی باشد وضع تعیّنی است ولی اگر کثرت استعمال قبل از وضع معنای حقیقی بود و به‌واسطه واضع باشد وضع تعیینی است.

مرحوم آیت‌الله حجت می‌فرماید: «الوضع بمعناه المصدری – یعنی فعل الواضع – منحصر بالوضع التعیینی و ما یکون قابلاً لقبول هذا التقسیم هو الوضع عن الاسم المصدری».[۱]

معنای مصدری یعنی «وضعت هذا اللفظ لهذا المعنی»؛ واضع لفظی را برای معنایی وضع می‌کند که فقط شامل وضع تعیینی می‌شود ولی در وضع تعیّنی کثرت استعمال مردم است مثل: «صلوا» که شارع این لفظ را از معنای دعا به ارکان مخصوص نقل داده و به‌سبب کثرت استعمال مردم، وضع تعیّنی محقق می‌شود که اسم مصدری وضع است یعنی وضع تعیّنی نتیجه کار واضع نیست بلکه به‌سبب کثرت استعمال مردم است.

به نظر مرحوم حجت وضع به معنای مصدری که به وضع واضع است در یک قسم منحصر است ولی به معنای اسم مصدری یعنی ارتباط خاص بین لفظ و معنا به دو وضع تعیینی و تعیّنی تقسیم می‌شود که حاصل و نتیجه وضع واضع هم در آن محقق است. محقق بروجردی می‌فرماید: « یصح تقسیم الوضع الی التعیینی و التعیّنی». [۲]

محقق داماد می‌فرماید: «بهذا الاعتبار صحّ ایضا تقسیمه الی التعیینی و التعیّنی». [۳]

به نظر ما وضع تعیینی دو قسم است که گاهی لفظی را برای معنا تعیین و وضع می‌کند و گاهی به سبب کثرت استعمال واضع، وضع تعیینی محقق می‌شود که وضع به معنای مصدری است؛ یعنی وضع کردن واضع، گاهی به کثرت استعمال واضع است امّا اگر کثرت استعمال بعد از وضع معنای حقیقی و استعمال معنای جدیدی باشد وضع تعیّنی است. آیا مبانی در معنای وضع، مؤثر در وضع تعیینی و تعیّنی است؟

بعضی از اصولیین وضع را به معنای ارتباط بین لفظ و معنا و شهید صدر وضع را به قرن اکید، تعریف کردند و می‌فرماید: «حقیقه الوضع من أنه (القرن الاکید) بین تصور اللفظ وتصور المعنى». [۴]

محقق خوئی آن‌ را به معنای تعهد گرفته است یعنی واضع تعهد می‌کند که هر وقت لفظ استعمال شود این معنا اراده خواهد شد، اما چون در تعهد، قصد و اراده است پس وضع تعیّنی در آن نیست یعنی واضع معنای اولی «صلاه» که به معنای دعا است را تعهد کرده اما معنایی که شارع به ارکان مخصوصه نقل داده و سپس کثرت استعمال شده مورد تعهد واضع نیست و اگر وضع را به معنای ارتباط بین لفظ و معنا دانستیم دو قسم تعیینی و تعیّنی اشکالی ندارد.

 




خارج اصول ۳۱ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شر‌عیه

خلاصه درس گذشته بحث در حقیقت شرعیه بود که گفتیم مجتهد در مقام استنباط، به حقیقت شرعیه نیاز دارد که آیا حقیقت شرعیه ثابت است یا نه؟ مثل لفظ «صلاه» که مکرر در قرآن بیان شده و معنای لغوی آن دعا است و معنای اصطلاحی آن ارکان مخصوص است. الفاظ صوم و زکاه و حج نیز هم معنای لغوی و هم معنای اصطلاحی دارند. اگر این الفاظ بدون قرینه استعمال شوند آیا حمل بر معنی لغوی می‌شود یا بر معنی اصطلاحی؟ اگر حقیقت شرعیه ثابت باشد امر «صلّوا» را حمل بر وجوب نماز می‌کنیم و اگر حقیقت شرعیه ثابت نباشد حمل بر دعا می‌شود؛ پس این بحث در مقام استنباط مفید است و برای توضیح بیشتر باید وضع تعیینی و تعیّنی را توضیح دهیم:
اقسام وضعدر مقام وضع سه راه وجود دارد: ۱- تنصیص واضع مثل «یعرب بن قحطان» که واضع لغت عرب است و لفظی را برای معنایی وضع می‌کند که این وضع تعیینی است. ۲- واضع یک مرتبه لفظی را برای معنایی استعمال می‌کند سپس دفعات بعد هم واضع آن استعمال را تکرار می‌کند و در اثر کثرت استعمال واضع، مردم متوجه می‌شوند که واضع این لفظ را برای معنی وضع کرده است که این هم وضع تعیینی می‌شود.۳- اگر کثرت استعمال را غیر از واضع انجام دهد مثل شارع که می‌فرماید: «صلوا کما رأیتمونی أصلی» و بعد از چند مرتبه که کثرت استعمال شد این‌بار بدون قرینه می‌فرماید: «صلّوا» که در اینجا به‌واسطه کثرت استعمال به معنای جدیدی نقل داده و قرینه حذف شده است که این وضع تعیّنی است، بنابر‌این یک قسم وضع تعیّنی و دو قسم وضع تعیینی داریم.
تعریف آخوند خراسانی (ره)محقق خراسانی می‌فرماید: «الوضع هو نحو اختصاص للفظ بالمعنی و ارتباط خاص بینهما ناش من تخصیصه به تارهً و من کثزه استعماله فیه اخری »[۱]

وضع یعنی اختصاص لفظ به معنی و ارتباط بین آن‌ها که گاهی از تخصیص لفظ به معنا نشأت می‌گیرد که همان تنصیص و قسم اول است و گاهی از کثرت استعمال از غیر واضع است اما تعیین ندارد که وضع تعیّنی می‌شود.

نقد کلام مرحوم آخوند (ره)به نظر ما این عبارت مورد ملاحظه است و احتیاج به قید «کثره استعمال اللفظ فی المعنی بعد وضعه للمعنی الحقیقی» دارد و بدون این قید، وضع تعیّنی در تعیینی داخل می‌شود یعنی در مثل لفظ «صلاه» واضع معنی حقیقی را وضع کرده است؛ بعد شارع در ارکان مخصوص استعمال می‌کند؛ پس اگر کثرت استعمال بعد وضع معنای حقیقی باشد این وضع تعیّنی می‌شود ولی اگر قبل از وضع معنای حقیقی باشد وضع تعیینی می‌شود.