خارج اصول

,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۱۰/۱۹

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مرجّحات خارجی/مرجّحات باب تعارض/تعارض ادلّه؛

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با شهرت فتوائی قدما بود. آیا این شهرت می‌تواند مرجّح یکی از دو خبر متعارض باشد؟

بررسی کلام محقّق یزدی در رابطه مرجّحیت شهرت فتوائی

مرحوم محقّق یزدی شهرت فتوائی را در فرضی مرجّح می‌شمارند که خالی از استناد به دلیل باشد؛ چرا که در صورت ذکر دلیل، دلیلی برای تبعیت از نفس شهرت نیست؛ بلکه باید نفس دلیل را بررسی کنیم و در صورت معتبر بودن از ایشان به جهت حجّیت دلیل تبعیت خواهیم نمود.[۱]

قول دوّم: عدم جواز ترجیح به شهرت فتوائی

مرحوم آخوند -همان‌طور که به خاطر شما مانده است- قائل به عدم جواز ترجیح به سایر مرجّحات غیر منصوصه بودند؛ و آنچه در مقبوله مورد تصریح امام قرار گرفته بود، شهرت روائی بود؛ و شهرت فتوائی در فهرست مرجّحات منصوصه نیست. پس ایشان قائل به عدم جواز ترجیح به واسطه شهرت فتوائی هستند.

البته مرحوم آخوند از اساس قائل به تخییر بوده و هیچ التزامی به اصل ترجیح به مرجّحات نداشتند؛ اما می‌فرمودند در فرضی که بخواهیم چنین ترجیحی را بپذیریم، نباید از مرجّحات منصوصه تجاوز کنیم.

مرحوم محقّق داماد هم به همین قول قائل بودند.[۲]

به نظر ما، این قول مرحوم آخوند بر اساس مبنای خود ایشان صحیح و درست است.

دلیل دوّمی که مرحوم آخوند بر عدم جواز ترجیح، اقامه می‌فرمایند بر اساس قاعده‌ی لزوم تقدّم اقوی ‌الدلیلین است. همان‌طور که گذشت قاعده‌ای مورد تسالم بود که باید در هنگام تعارض اقوی‌ الدلیلین را مقدّم نمود. به نظر مرحوم آخوند مراد از اقوی ‌الدلیلین دلیلی است که دلیلیّت و حجّیتش اقوی باشد؛ و در مقام، شهرت فتوائی سبب تقویت دلیلیّت هیچ یک از دو دلیل متعارض نخواهد شد. اگرچه موافقت یکی از دو خبر با فتوای قدمای اصحاب، گمان و ظنّ شخصی ما را تقویت می‌کند، ولی ارتباطی با دلیلیّت آن دو دلیل ندارد.[۳]

به نظر ما، این تفکیک مرحوم آخوند میان “دلیلیّت” و “اقربیت الی‌ الواقع” قابل توضیح نیست. مراد از دلیلیّت و حجّیت یک طریق، اماره بودن و راهنما بودن آن طریق به واقع و حکم الهی است. پس وقتی شما می‌گویید مراد از اقوی‌ الدلیلین دلیلی است که کاشفیت و دلیلیت آن اقوی باشد، چگونه می‌توانید ملتزم به ملاک بودن کاشفیت باشید، ولی نزدیکی به واقع را نمی‌پذیرید. چرا که وقتی یک دلیل در کشف و حجّیت اقوی باشد، به واقع هم نزدیک‌تر خواهد بود؛ زیرا اصل دلیلیّت یک طریق به معنی اعتبار آن در رساندن مجتهد به واقع است؛ و نمی‌توان این دو را از هم تفکیک کرد.

علاوه بر اینکه، نمی‌توان مراد از اقوی ‌الدلیلین را اقوی از حیث حجّیت دانست؛ و قول شیخ انصاری که مراد از این تعبیر را اقرب الی ‌الواقع می‌دانستند بدون هیچ دلیلی ردّ نمود.

قول سوّم: تفصیل بین اینکه مشهور بین قدماء طبق قاعده باشد و یا بر خلاف قاعده باشد. شهرت فتوائی وقتی مرجّح است که خلاف قاعده باشد.

این نکته ناظر به احتمال وجود دلیلی است که بنا بر فرض دوّم می‌رود؛ چرا که در هنگام موافقت شهرت قدما با قاعده‌ای در مسأله، جایی برای تبعیت از توافق ایشان نمی‌ماند. مثل فرضی که دلیلی در بیان آن‌ها ذکر گردیده و حجّت است و ما از دلیل پیروی می‌کنیم، در چنین مواردی هم از قاعده تبعیت می‌کنیم.

اما وقتی کلام فقهای متقدّم بر خلاف قاعده بود؛ در عین حال که ایشان قاعده در باب را می‌فهمیدند و باز بر خلاف آن توافق کرده‌اند، فقیه گمان و ظنّی به وجود دلیلی در نزد ایشان می‌یابد که به دست ما نرسیده و بر قاعده‌ی در باب هم تفوّق دارد. این شهرت می‌تواند مرجّح احد المتعارضین باشد.

این قول، نظریه مرحوم آقا ضیاء عراقی در مسأله است.[۴]

 


[۲] . محاضرات(محقّق داماد)، محقّق داماد، ج۳، ص۳۵۸.


خارج اصول

,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۱۰/۱۸

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مرجّحات خارجی/مرجّحات باب تعارض/تعارض ادلّه؛

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با ترجیح یکی از دو خبر متعارض به واسطه امارات ظنّی غیر معتبر بود. یکی از امارات ظنّی شهرت فتوائی است؛ یعنی قول و فتوایی در بین قدمای از فقهای شیعه مشهور بوده و آن‌ها بر آن تسالم و توافق داشته باشند.

قدمای از فقهای شیعه در زمانی زندگی می‌کردند که نزدیک به عصر غیبت صغری بوده و برخی از آن‌ها با ولی عصر (عج) مکاتبه داشته‌اند؛ به همین جهت وقتی آن‌ها بر قولی اتّفاق کنند، سبب حصول اطمینان به وجود دلیلی می‌شود که در دسترس ما نیست. به همین جهت وقتی یک خبر ضعیف موافق فتوای قدمای شیعه باشد، همین توافق، ضعف سند روایت در نظر بسیاری از فقهاء -مانند مرحوم بروجردی- جبران می‌کند. به نظر ایشان می‌توان نهایت ضعف سند یک روایت را به قوّت اتّفاق فقهای شیعه جبران نمود. حتّی امثال مرحوم خویی که در این باره به صراحت عدم حجّیت را قائل‌اند، وقتی پای فتوا می‌رسد احتیاط کرده و در وفاق با قدما، فتوای به احتیاط می‌دهند.

حال اگر یکی از دو خبر متعارض در وفاق با توافق قدمای از شیعه بود، آیا می‌توان به واسطه این شهرت یکی از دو خبر را ترجیح داده و بر دیگری مقدّم کنیم؟

قول اوّل: جواز ترجیح[۱]

قول اوّل در مسأله جواز ترجیح به شهرت فتوائی است. دلیل این قول بنای عقلاء است؛ زیرا در نگاه عقلاء وقتی یک نظر در میان متخصّصین یک موضوع مشهور باشد، از این شهرت می‌توان نزدیک‌تر بودن آن رأی به حقیقت و واقع را تشخیص داد؛ و مقام از همین قبیل است؛ زیرا وقتی متخصّصین این علم و قدمای اصحاب به یک رأی و نظر داشته و بر آن توافق می‌کنند، می‌توان دریافت این رأی همان حکم واقعی بوده و یا لااقل نسبت به دیگری به واقع نزدیک‌تر است.

فرض بفرمائید دو دلیل در دست است که یکی مفید حرمت و دیگری دالّ بر اباحه می‌باشد؛ و مشهور قدما هم بر اباحه فتوی داده‌اند. اگر در فقه نبود و در سایر علوم بشری چنین اختلافی اتّفاق می‌افتاد، عقلاء به سراغ همان قولی می‌رفتند که مشهور متخصّصین در آن مسأله اتّفاق بر آن دارند؛ زیرا هم در نگاه نوع و هم شخص شاکّ، افاده ظنّ می‌کند. پس هم ظنّ نوعی و هم ظنّ شخصی بر این مسأله قیام می‌کند؛ بنابراین در این فرض هم باید به روایتی عمل کرد که دالّ بر اباحه است.

البته این در فرضی است که تعارض بوده و ما دلیلی بر خلاف نظر قدماء در دست نداریم؛ و الّا باید به دلیل و حجّت خودمان عمل کنیم.

اساساً در برخی موارد شهرت فتوائی مستند به دلیلی است که خود ایشان ذکر کرده‌اند؛ و در برخی دیگر فتوی خالی از هر مدرک و مستندی است؛ و در این موارد گاه مطابق با قاعده و اصل موجود در باب است و گاهی در عین بی‌استنادی بر خلاف قاعده هم می‌باشد.

روشن است که کارایی شهرت قدماء در موردی است که خالی از مدرک است؛ زیرا وقتی آن‌ها مدرک و مستند خود را ذکر می‌کنند، ما نیاز به اتّکاء به ایشان نداریم و خودِ دلیل را بررسی می‌کنیم؛ و دیگر نیازی به صرف اتّفاق قدماء نداریم؛ امّا در فرضی که مدرکی ذکر نمی‌شود، اتّفاق ایشان ظنّ به وجود دلیل قانع‌کننده‌ای را حاصل می‌کند که به دست ما نرسیده است؛ و به همین خاطر موجب ترجیح می‌شود.




خارج اصول

, ,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۱۰/۱۷

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مرجّحات خارجی/مرجّحات باب تعارض/تعارض ادلّه؛

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با ترجیح یکی از دو خبر متعارض به واسطه یک اماره غیرمعتبر بود. مرحوم شیخ مدافع جواز ترجیح به این دست از مرجّحات بودند. یکی از ادلّه‌ی ایشان اجماع بر جواز چنین ترجیحی بود. اجماع بر لزوم اخذ به “اقوی‌الدلیلین” منعقد شده بود؛ و مرحوم شیخ معتقد بودند تأیید یک بیان به واسطه یک بیان ظنّی موجب ظنّ به اقربیت آن به واقع و قوّت آن می‌شود. در نتیجه می‌توان ادّعای اجماع بر جواز ترجیح بواسطه امارات غیرمعتبر کرد.

اما مشکلی که این اجماع دارد، مدرکی بودن آن است. اجماع مورد ادّعا در صورت تحصیل مدارک و مستنداتش موجود است؛ به همین جهت به این اجماع نمی‌توان عمل نمود. علاوه بر اینکه حجّیت اجماع در اصول جای مناقشه دارد.

دلیل عقل در جواز ترجیح به امارات ظنّی

یکی دیگر از ادلّه‌ی شیخ بر جواز ترجیح به امارات ظنّی حکم عقل است. عقل حاکم بر لزوم اخذ به خبری است که به واقع نزدیک‌تر است.

هنگامی که شارع یک خبر را حجّت می‌کند، بدان جهت است که آن خبر مفید ظنّ نوعی به واقع است؛ و از جهت افاده همین ظنّ نوعی موضوع حجّیت قرار می‌گیرد. فرض کنید دو خبر حجّت در دست دارید. اگر هر یک از این دو خبر را به تنهائی مورد بررسی قرار دهید، ظنّ نوعی بر مفاد آن خواهید یافت؛ اما هنگامی که این دو خبر در تعارض با یکدیگر باشند، ظنّ نوعی‌ای که هر یک از دو خبر نسبت به حکم واقعی در مکلّف ایجاد می‌کردند، تعارض می‌کند. در این صورت جای ظنّ شخصی باز می‌شود؛ یعنی مکلّف در اینجا چاره‌ای ندارد که یا از دو خبر دست کشیده و به اصل عملی حاکم بر مسأله رجوع کند. یا به روایات عمل کرده و به روایتی اخذ کند که به گمان شخصی او به واقع نزدیک‌تر است.

عقل به لزوم چنین اخذی حکم می‌کند؛ یعنی در هنگام تعارض دو خبر وقتی برای مکلّف به واسطه یک اماره غیرمعتبر در تأیید یکی از دو خبر معارض ظنّ و گمانی به نزدیک‌تر بودن آن دلیل به واقع حاصل می‌شود، عقل حکم به لزوم اخذ به آن می‌کند.

شما در سایر شؤون عقلاء هم این حکم را می‌توانید مشاهده کنید؛ یعنی وقتی شما در رابطه با یک بیماری مهم میان دو تشخیص متعارض از دو پزشک سرشناس و خبره متحیّر می‌شوید، اگر یک و یا چند دکتر-که به سطح این دو دکتر نمی‌رسند- در تأیید یکی از آن‌ها حکم کنند، شما به سراغ همان دکتر خواهید رفت؛ یعنی به صرف تعارض تشخیص آن دو پزشک، آن‌ها را رها نمی‌کنید. بلکه قول و تشخیص یکی از آن‌ها که به گمانتان بهتر از دیگری است، اخذ می‌کنید.

در مقام نیز وضعیت مشابه است. ما بین دو خبر مردّد هستیم. یکی از دو خبر را روایتی ضعیف در یک کتاب حدیثی شیعه تأیید و تقویت می‌کند. شما در ترجیح خبر مورد تأیید رجحان دارد.

به نظر ما، قول حقّ در مسأله همین است و این حکم موافق با عقل و طبع انسان در سایر شؤون زندگی اوست.



خارج اصول

, ,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۱۰/۱۶

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مرجّحات خارجی/مرجّحات باب تعارض/تعارض ادلّه

 

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در رابطه با مرجّحات خارجی بود. یکی از انواع مرجّحات خارجی امارات ظنّیه غیرمعتبر بودند؛ یعنی طرق ظنّی که به تنهائی نمی‌توانند دلیل قلمداد شوند، ولی در مقام تعارض به عنوان مرجّح یکی از دو روایت نسبت به دیگری باشد.

مرحوم شیخ انصاری قائل به جواز ترجیح یکی از دو روایت معارض، به این امارات غیرمعتبر بودند؛ و مرحوم آخوند خراسانی قائل به خلاف آن بودند.

اگر در خاطر داشته باشید، این اختلاف در هنگام ادّعای اجماع بر لزوم ترجیح “اقویالدلیلین” توسّط شیخ انصاری به خوبی خود را نشان میداد. مرحوم شیخ انصاری مراد از اقویالدلیلین را دلیلی میدانستند که نزدیک‌تر به واقع باشد؛ بدین معنی که وقتی یکی از دو روایت معارض با یک دلیل ظنّی دیگر تأیید شد، دلیل مقابل در ذهن فقیه مخدوش جلوه می‌کند. چرا که تأیید یکی از دو دلیل در هنگام تعارض، سبب نزدیک‌تر شدن روایت مورد تأیید و مخدوش بودن روایت مقابل می‌شود و احتمال نقصانی در دلالت و یا سند و یا جهت کلام شکل می‌گیرد.[۱]

ولی مرحوم آخوند به خلاف مرحوم شیخ اقویالدلیلین را به دلیلی تفسیر میکردند که قرائن بر حجّیت در آن بیشتر حاصل شوند. چرا که ملاک قوّت یک دلیل در نگاه ایشان حجّیت و شواهد بر دلیلیّت آن است. فلذا مرحوم آخوند با وجود مرجّحات خارجی مثل شهرت و یا اجماع منقول، به این نتیجه نمی‌رسند که روایت و دلیل مقابل از حجّیت ساقط می‌شوند؛ بلکه هر دو دلیل حجّت باقی می‌مانند. چرا که یک امر ظنّی نمی‌تواند قطع ما به حجّیت یک دلیل را دستخوش خلل کند؛ بنابراین ایشان بر مبنایشان یعنی تخییر باقی می‌مانند.[۲]

یعنی گویی مرحوم آخوند در یک جمود و سخت‌گیری نسبت به ادلّه حجّیت بوده و آنچه صلاحیت و اعتبارش به واسطه ادلّه حجّیت ثابت شود، قابل استفاده خواهد بود و آنچه نتوان اعتبارش را ثابت کرد، هیچ کارآیی و صلاحیتی برای وقوع در مسیر استنباط احکام نخواهد داشت.

 

کلام محقّق داماد ذیل کلام صاحب کفایه

مرحوم محقّق داماد ذیل این کلام مرحوم آخوند میفرمایند مراد مرحوم آخوند از عدم خلل اماره ظنّی در روایت مقابل، این است که اگرچه در فرض مطابقت یکی از دو خبر متعارض با یک اماره ظنّی، گمان به وجود خللی در صدور و یا دلالت و یا جهت روایت مقابل حاصل میشود، ولی این خلل آن‌قدر توانایی ندارد تا روایت مقابل را از حجّیت ساقط کند؛ پس ایشان در اصل ایجاد خلل با شیخ هم عقیده هستند، ولی توان اسقاط روایت مقابل از حجّیت را در یک اماره ظنّی نمیپذیرند.

مرحوم محقّق داماد در مقام اشکال به مرحوم آخوند تفسیر ایشان از “اقوی‌الدلیلین” را نمی‌پذیرند. به نظر ایشان با توجّه به کلمات علماء در این رابطه مراد از اقوی‌الدلیلین، خبری است که نزدیک‌تر به واقع به نظر بیاید؛ بنابراین اگر یک خبر را اماره‌ی ظنّی تأیید کرد، گمان به صدور آن از جانب معصوم افزایش می‌یابد و اگرچه این گمان توان اسقاط حجّیت از دلیل مقابل را ندارد، امّا باعث ترجیح روایت مورد تأیید خواهد شد. چرا که این روایت قوی‌تر از روایت مقابل است.[۳]

به نظر ما، قول شیخ انصاری حقّ است؛ و همان‌طور که گذشت ما قائل به جواز ترجیح به مرجّحات خارجی مثل شهرت و اجماع منقول و روایات ضعاف در مقام تعارض هستیم؛ و در ازای این تأیید می‌توان ادّعا کرد دلیل مقابل از حجّیت و دلیلیت می‌افتد. چرا که مرحوم آخوند می‌پذیرند با وجود اماره‌ی غیرمعتبر در تأیید یک دلیل، دلیلیّت آن قوّت یافته و اقوی از دلیلیت دیگری می‌شود. پذیرش قوّت دلیلیّت در یک طرف تعارض، موجب ظنّ به سقوط طرف مقابل از حجّیت می‌شود.

 


[۳] المحاضرات، محقّق داماد، ج۳، ص۳۵۷.


جلسه سی و چهارم خارج اصول

,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۱۰/۱۲

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مرجّحات خارجی/مرجّحات باب تعارض/تعارض ادلّه؛

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با ترجیح یکی از دو روایت متعارض به واسطه امارات غیرمعتبر بود. فرض بفرمایید یکی از دو خبر متعارض با یک شهرت و یا اجماع منقول و یا یک روایت ضعیف تأیید شود، آیا می‌توان این تأیید را وجهی بر ترجیح این خبر بر روایت مقابلش تلقّی نمود؟

دو نظر در این رابطه وجود داشت. شیخ انصاری قائل به جواز ترجیح به این نوع از مرجّحات خارجی بودند و آخوند خراسانی این نوع ترجیح را نمی‌پذیرفتند.

بحث در رابطه با ادلّه‌ای بود که مرحوم شیخ انصاری بر اثبات مدّعای خود اقامه می‌کردند.

دلیل دوّم بر جواز ترجیح به امارات غیرمعتبر: اجماع

برخی از علماء ادّعای اجماع بر ترجیح دلیلی کرده‌اند که اقوی از دیگری در مقام تعارض است؛ یعنی شما باید آن روایتی را مقدّم کنید که اقوی باشد.

امّا این اقوی را دو گونه توضیح داده‌اند. به نظر مرحوم شیخ انصاری مراد از این اقوی ‌الدلیلین در کلام فقهاء خبری است که نزدیک‌تر به واقع باشد؛ و اگر معقد اجماع در کلام فقهاء اقوی به معنی اقرب و نزدیک‌تر به واقع دانستیم، می‌توان جواز ترجیح به یکی از امارات غیرمعتبر را اثبات کرد. چرا که شما وقتی یکی از دو خبر متعارض را به واسطه یک اجماع منقول و یا روایتی ضعیف تأیید می‌کنید، موجب ظنّی به مطابقت این خبر با واقع و وجود خلل و نقصانی در سند و یا دلالت و یا جهت مدلول روایت مقابل خواهد شد. بدین ترتیب این روایت اقوی از دلیل مقابل آن می‌شود.[۱]

بنابراین مرحوم شیخ مراد از اقوی الدلیلین را دلیل نزدیک‌تر به واقع می‌دانند؛ و با این استدلال که ترجیح به اماره‌ای غیرمعتبر بر ظنّ فقیه به مطابقت خبر با واقع می‌افزاید و خبر مقابل را از واقع دور می‌کند. پس این خبر مورد تأیید، اقوی از روایت مقابلش خواهد بود؛ پس طبق اجماع مورد ادّعا می‌توان با مرجّحاتی مثل امارات غیرمعتبر ترجیح داد.

مرحوم آخوند این تصویر از اقوی الدلیلین را نمی‌پذیرند. به نظر ایشان نزدیکی و یا دوری از واقعیت ملاک عمل به یک روایت نیست. مراد از اقوی ‌الدلیلین هم قرائن موجود بر حجّیت و دلیلیت آن دلیل است؛ و آنچه اهمّیت دارد همین قرائن بر حجّیت است؛ و صرف موافقت یکی از دو روایت با امارات غیرمعتبر تأثیری در میزان حجّیت و کاشفیت آن خبر ندارد؛ و همچنین تأثیری هم در روایت مقابل ندارد. یک اماره غیرمعتبر چگونه می‌تواند یک روایت که تمام شروط حجّیت را در غیر صورت تعارض دارا است، از واقع دور کند؟ بنابراین نمی‌توان جز بر قرائن و ادلّه حجّیت به ملاک دیگری اعتماد کرد. چرا که اساساً مطابقت با واقع و صدق و یا حتّی عدم مطابقت آن خبر با واقع و کذبش در عمل فقیه به یک روایت و دلیل اثری ندارد؛ مادامی که دلیل شرائط حجّیت را دارا است.[۲]

بنابراین معقد اجماع که اقوی الدلیلین با توضیحی که مرحوم آخوند ارائه می‌کنند، از بحث ما بیگانه می‌شود. ایشان به دنبال حجّت است نه به دنبال واقعیّت بخلاف مرحوم شیخ.

به نظر ما، این سخن مرحوم آخوند وجهی ندارد. چرا که در حقیقت نمی‌توان از ترجیح و قوّتی که موافقت یکی از دو خبر متعارض با یک اماره‌ای مثل روایتی ضعیف و یا شهرت پیدا می‌کند، صرف نظر کرد. در فضای تعارض که می‌دانیم تنها یکی از این دو روایت مطابق با واقع بوده و کلام شارع است، وقتی در وفاق با یکی از آن‌ها یک دلیل هرچند غیر حجّت فی‌نفسه به دست می‌آید، سبب گمان به وجود نقصی در خبر مقابل و استبعاد آن از واقع می‌شود.

بعلاوه مرحوم آخوند از اساس قائل به تخییر در هنگام تعارض دو روایت بودند. پس چه مشکلی دارد که ما هنگام تخییر به خبر اخذ کنیم که شاهد بیشتری بر صدقش وجود دارد.

مرحوم شیخ انصاری کلامی دارند که می‌تواند پاسخی هم برای مرحوم آخوند باشد. ایشان به روایاتی تمسّک می‌کنند که در حقیقت ما را به آنچه اطمینان‌بخش‌تر است هدایت می‌کنند؛ روایاتی مثل «لأنّ المجمع علیه لا ریب فیه» و یا «دع ما یریبک إلى ما لا یریبک»؛ این روایات به ما نشان می‌دهد که اگر در رابطه با روایتی اماره‌ای مثل اجماع منقول و یا شهرت داشته باشیم، ریب و شک کمتری نسب به حجّیت آن دارا خواهیم بود؛ و در هنگام حیرت باید آنچه را که مایه شکّ است به آنچه در آن تردیدی نیست جایگزین کرد.[۳]




خارج اصول

, ,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۱۰/۱۱

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مرجّحات خارجی/مرجّحات باب تعارض/تعارض ادلّه

خلاصه جلسه گذشته: ما تا بحال از مرجّحاتی بحث کرده بودیم؛ این مرجّحات دو خصوصیت داشتند، یکی اینکه قائم به خود روایت بودند، جای آن‌ها منطوق روایت بود و مرتبط با محتوای دو روایت متعارض بودند؛ و دیگر اینکه این مرجّحات همان اموری بودند که امام آن‌ها را در مقبوله به عنوان مرجّح مطرح کرده بودند.

بحث ما به مرجّحاتی رسیده است که هیچ یک از این دو خصوصیت را ندارند. نه در مقبوله و روایات علاجی مطرح شده بودند و نه در ضمن روایت و در منطوق آن تحقّق می‌یابند؛ بلکه امور مستقلی هستند مثل شهرت و یا یک روایت ضعیف و یا اجماع منقول که در حقیقت به تنهائی قابل استناد نیستند، ولی در هنگام تعارض دو روایت و موافقت یکی از آن دو با این خبر ضعیف و یا شهرت و یا اجماع منقول، می‌تواند آن را تأیید کرده و موجب ترجیح آن شود. این دست مرجّحات که در متن هیچ یک از اخبار علاجی هم بدان تصریح نشده بود، مرجّحات خارجی هستند.

در این رابطه استدلال شیخ انصاری بر پذیرش این نوع مرجّحات و اشکال مرحوم آخوند را مطرح کردیم.

امروز با پرسشی بحث را آغاز کنیم؛ وقتی این خبر ضعیف و یا شهرت در مقام تأیید یکی از دو روایت معارض قرار گرفت و سبب ترجیح آن شد، آیا تأیید و ترجیح و روایت موافق با این اماره ظنّی غیرمعتبر سبب خدشه در روایت مقابل آن می‌شود؟ یعنی آیا موافقت یکی از دو روایت معارض-در فرضی که هر دو روایت حجّت هستند-با این اماره غیرمعتبر سبب خدشه در روایت مقابل و مخالفِ با این اماره می‌شود؟

این پرسش مایه‌ی مناقشاتی از سوی علماء در مقام شده است.

بازگشت بحث به یک نکته است. آیا ما باید به دنبال حجّت در مقام افتاء باشیم؟ یا اینکه باید در دلیل علاوه بر حجّیت به دنبال قرائنی باشم که خبر را به واقع نزدیک‌تر کند؛ یعنی صرف اینکه خبر، واجد تمام شرائط حجّیت باشد، برای فقیه کافی نیست؛ بلکه فقیه باید به دنبال خبری باشد که آن را بتواند با اطمینان بیشتری به معصوم نسبت دهد. اگر شما گفتید مهم برای ما حجّت و دلیل است؛ و جایی که یک دلیل شرائط حجّیت را دارا باشد، می‌توان آن را پذیرفت. در این صورت در پاسخ این پرسش باید بگویید صرف موافقت یک حجّت با یک طریق ظنّی، سبب مناقشه در حجّیت روایت مقابلش نمی‌شود، مادامی که شرائط حجّیت را دارا باشد؛ اما اگر قائل شدید ملاک پذیرش یک دلیل، نزدیکی آن به واقع است، در این صورت تأیید یک روایت معارض با یک طریق ظنّی دیگر، سبب گمان به نقصانی در دلیل مقابل شده و دلیل موافق با طریق ظنّی را به کلام معصوم و واقع بودن نزدیکتر می‌کند.

این اختلاف، حاصل نزاعی است که میان شیخ انصاری و مرحوم آخوند شکل می‌گیرد. مرحوم شیخ همان‌طور که دیروز از کلام ایشان نقل کردیم، قائل به جواز ترجیح به امارات غیرمعتبر بودند؛ و قائل بودند تأیید یکی از دو طرف تعارض توسّط این اماره، سبب گمان به نقصان و خللی در طرف مقابل می‌شود.[۱]

مرحوم آخوند در مقام اشکال به ایشان، ملاک را حجّیت دلیل قرار می‌دادند و قائل به لزوم پیروی از ادلّه حجّیت خبر مخالف بودند. به نظر ایشان ملاک حجّیت یک دلیل است و برای نزدیک‌تر بودن به واقع جایگاهی فراتر از حجّیت دلیل قائل نبودند.[۲]

به نظر ما، این سخن مرحوم آخوند قابل پذیرش و قبول نیست؛ چرا که ما در حجّیت بحث نداریم، در حقیقت بحث ما در هنگامه‌ی تعارض شکل می‌گیرد. شما در این هنگام هر روایتی را به هر طریقی ترجیح دادید، در حقیقت روایت مقابل آن را طرح می‌کنید. این نکته اختصاصی به مرجّحات خارجی ندارد، شما وقتی با یک مرجّح -که در مقام مثلاً اماره‌ی غیرمعتبر است- ترجیح می‌دهید، در حقیقت آن خبر مورد ترجیح را منسوب به شارع می‌کنید و خبر مخالف آن را طرد می‌کنید. پس این اشکال مرحوم آخوند در کلام مرحوم شیخ انصاری خللی ایجاد نمی‌کند.




جلسه سی و یکم خارج اصول

,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۱۰/۰۵

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جمع به لحاظ قوّت دلالت/مرجّحات باب تعارض/تعارض ادلّه

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با جایی است که دو روایت تعارض کرده و کار به مرجّحات برسد. تا به حال فرض بر تعارض مرجّحات بود و صور مختلف تقدّم و تأخّر هر یک را بررسی نمودیم. عرض کردیم این مرجّحات و انواع ترجیح به سبب آن‌ها پس از فرض تساوی دو دلیل معارض در دلالت بود. فلذا اگر یکی از دو دلیل اظهر و یا نص نسبت به دیگری بود، به هیچ مرجّحی نوبت نخواهد رسید و باید اظهر و نص را بر ظاهر مقدّم کنیم.

 

جمع میان متعارضین با لحاظ احتمال توریه

بحثی که امروز به آن می‌پردازیم، در رابطه با “توریه” است. آیا می‌توان در روایات با حمل هر روایت معارض بر توریه، حلّ تعارض کرده و میان دو روایت را جمع کنیم؟

توریه یعنی شما لفظ را بر معنای غیر متبادر و غیر معروف آن حمل کنید؛ لفظ دارای یک معنای قریب است و یک معنای بعید و شما معنای بعید را اراده کنید، مثلاً وقتی کسی از شما بپرسد پدر شما در منزل است؟ شما دست خود را در جیب خود گذاشته و بگویید نه پدرم اینجا نیست؛ مراد شما از اینجا، جیب مبارک است، ولی آنچه شنونده فکر کرده، خانه و جایی است که در آن مشغول گفتگو هستید. در این فرض شما از یک لفظ معنایی را اراده کردید که کلام شما از دروغ درآمده و راه فراری برای شما باشد. ولی این معنی در رابطه با لفظ غریب است.

با این راهکار شما می‌توانید در هر تعارضی هر دو طرف تعارض را حمل بر یک معنای بعید کرده و آن را از تعارض خارج کنید.

آیا چنین راهکاری را در قبال کلمات ائمه به کار گرفت؟ واقعاً می‌توان این نوع مواجهه با روایات را پذیرفت؟ یعنی آیا قاعده “الجمع مهما امکن اولی من الطرح”در رابطه با جمع به توریه هم صدق می‌کند؟

 

بررسی کلام مرحوم آخوند و اشکال به آن

به نظر مرحوم آخوند اگر در فرض تعارض، یک روایت مخالف با عامّه باشد و طرف مقابل که موافق با عامّه است مشکوک به توریه باشد. بحث از ترجیح به مرجّحات بیرون می‌رود. چرا که باید روایتی که احتمال توریه در آن می‌رود را حمل بر روایت مقابل کرده و از باب حمل اظهر بر ظاهر بین آن دو را جمع کنیم. چرا که احتمال توریه در یک طرف تعارض، سبب ایجاد قوّتی برای دلالت روایت مقابل آن می‌شود و از همین روی باید بین این دو را به حمل اظهر بر ظاهر جمع کنیم.

البته مرحوم آخوند در نهایت، اینکه احتمال توریه سبب شکل‌گیری قوّتی در دلالت روایت معارض شود را مورد مناقشه قرار داده و نمی‌پذیرند. به نظر ایشان صرف وجود احتمال توریه در یک روایت سبب نمی‌شود که عرف این روایت را بر روایت مقابل آن حمل کرده و جمع میان آن دو صورت دهد.[۱]

آیتالله مکارم شیرازی در ذیل این کلام مرحوم آخوند اشکالی را طرح می‌کنند. به نظر ایشان اگر منظور مرحوم آخوند از اینکه می‌فرمایند نمی‌توان به راحتی در هر موردی که مظانّ تقیّه باشد کلام را حمل بر توریه کرده و این عنصر را در روایت اعمال کنیم، حرف صحیحی است؛ زیرا در هر موردی نمی‌توان باب توریه را باز کرده و کلام را حمل بر توریه کرد.

اما اگر مراد ایشان عدم امکان تشخیص اظهر از ظاهر در مواردی است که باب توریه باز شده و حمل یک طرف بر توریه صحیح باشد، این کلام صحیح نیست. چرا که در فرض امکان حمل یکی از دو روایت معارض بر توریه، روایت مقابل و معارض با آن دلالتش قوی‌تر شده و ظهورش-در نگاه عرف- در بیان حکم واقعی روشن‌تر می‌شود؛ فلذا باید کلام حامل توریه را بر روایت معارض و مخالف با عامّه حمل کرده و میان آن دو را جمع کنیم.

اما آیا در هر فرضی که احتمال تقیّه می‌رود و کلام موافق با عامّه است، می‌توان باب توریه را باز کرد؟ به نظر آیت‌الله مکارم این مسأله تنها در جایی قابل تطبیق است که کلام دو معنی داشته باشد و تنها یک معنی در نزد سامع و شنونده مأنوس است، در این فرض شخص می‌تواند آن معنایی را اراده کند، که به ذهن سامع متبادر نبوده است. پس در هر موردی که احتمال تقیّه می‌رود، نمی‌توان قائل به توریه شد.[۲]




سیم

, ,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۱۰/۰۴

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:ترتیب مرجّحات/مرجّحات باب تعارض/تعارض الادلّه

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با مفاضله میان مرجّحات بود. ما سه دسته مرجّح داشتیم؛ مرجّحات صدوری و مضمونی و جهتی را بررسی کردیم. بحث در اینجا بود که هنگام تعارض دو خبر، باید به کدام ساحت از خبر توجّه داشته باشیم؟ و اگر در هر ساحت مرجّحی در یک طرف بود، در این میان کدام یک را باید مقدّم کنیم؟ دو بحث در این رابطه میزان و معیار ما بود. یکی بنای عقلاء و دیگری هم نصوص و ترتیبی که در روایت مقبوله رعایت شده بود.

در رابطه با بنای عقلاء بحث کردیم و عرض شد که به نظر ما عقلاء ابتدا به مضمون خبر نگاه کرده و پس از آن به بررسی خصوصیات راوی نشسته و در نهایت به جهت کلام دقّت می‌کنند.

اما بحث از بنای عقلاء تمام شد و می‌خواهیم به نصوص بپردازیم که از نظر روایات کدام مرجّح مقدّم است.

 

تقدّم مرجّح مضمونی بر مرجّح جهتی در نصوص

در روایت مقبوله مرجّح صدوری در ابتدا ذکر شده و سپس مرجّح مضمونی و در نهایت مرجّح جهتی را مطرح می‌کند. بنابراین روایت مقبوله هم از این جهت با بنای عقلاء موافق است که مرجّح مضمونی بر مرجّح جهتی مقدّم است. از نظر ما، مرجّح مضمونی طبق نظر عقلاء حتّی بر مرجّح صدوری هم مقدّم است.

بر همین اساس مرحوم خوئی قائل به تقدّم مرجّح مضمونی بر مرجّحات جهتی شدند. [۱] دلیل ایشان هم در این مسأله روایت عبدالرحمن بن ابی‌عبدالله است:« سَعِیدُ بْنُ هِبَهِ اللَّهِ الرَّاوَنْدِیُّ[۲] فِی رِسَالَتِهِ الَّتِی أَلَّفَهَا فِی أَحْوَالِ أَحَادِیثِ أَصْحَابِنَا وَ إِثْبَاتِ صِحَّتِهَا عَنْ مُحَمَّدٍ[۳] وَ عَلِیٍّ[۴] ابْنَیْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ عَنْ أَبِیهِمَا عَنْ أَبِی الْبَرَکَاتِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ[۵] عَنْ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَیْهِ[۶] عَنْ أَبِیهِ[۷] عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[۸] عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ[۹] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ[۱۰] عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ[۱۱] قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ(ع): «إِذَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ حَدِیثَانِ مُخْتَلِفَانِ فَاعْرِضُوهُمَا عَلَى کِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَرُدُّوهُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوهُمَا فِی کِتَابِ اللَّهِ فَاعْرِضُوهُمَا عَلَى أَخْبَارِ العامّه فَمَا وَافَقَ أَخْبَارَهُمْ فَذَرُوهُ وَ مَا خَالَفَ أَخْبَارَهُمْ فَخُذُوهُ ».[۱۲]

در این روایت همان‌طور که می‌بینید امام ابتدا به ذکر یک مرجّح مضمونی یعنی موافقت با کتاب پرداخته و در صورت عدم کارایی این مرجّح و نبود آیه از قرآن بر وفاق هیچ یک از دو خبر معارض، جای مرجّح جهتی یعنی مخالف با عامّه مطرح می‌شود.

البته این روایت مشکل سندی داشته و نمی‌توان به آن استناد کرد. زیرا سه تن از افراد سند آن مهمل بوده و سند را از اعتبار می‌اندازد. ولی روایت می‌تواند نقش مؤیّد را ایفاء کند.

 

اشکال امام خمینی به دلالت روایت

مرحوم امام قائل هستند در فرض انحصار امر ترجیح میان دو مرجّح موافقت با کتاب و مخالفت با عامّه، به جهت دلالتی که روایت مصحّحه عبدالرحمن داشت، باید موافقت با کتاب را بر مخالفت با عامّه مقدّم کنیم. امّا اگر قائل باشیم امر مرجّحات انحصاری در این دو ندارد، بنابراین باید به مرجّحی تمسّک کرده و مقدّمش کنیم، که نزدیک‌تر به واقع باشد. ملاک، نزدیک‌تر بودن یک مرجّح نسبت به واقع است. به نظر امام خمینی ابتدا ترجیح به موافقت با کتاب است و بعد از آن مخالفت با عامّه و پس از آن سایر مرجّحات را به میزانی که ما را به واقعیت نزدیک می‌کنند، مقدّم کنیم.[۱۳]

مرحوم نائینی هم قائل‌اند این روایت عبدالرحمن بن ابیعبدالله دلالت بر تقدّم ترجیح به موافقت با کتاب بر ترجیح به مخالفت عامّه دارد، ولی چون سند ضعیفی دارد عمل به آن مشکل است.[۱۴]

بحث در رابطه با این موضوع انجام شده و روایات و اقوال علماء ذیل آن جمع‌بندی شد؛ اما یک نکته را به سمع و نظر عزیزان برسانیم، تمام این مباحثی که از نظر گذراندیم، در رابطه با جایی است که ما نتوانیم به طرق جمع عرفی جمع کنیم؛ یعنی اگر جایی بازگشت تعارض به تعارض اظهر و ظاهر بود، باید اظهر را مقدّم نمود. این نکته‌ای است که مرحوم شیخ انصاری هم بدان تصریح دارند؛ یعنی اگر جایی یک طرف تعارض دلالتی اقوی از طرف دیگر داشته باشد، باید آن روایتی که دلالت اقوی دارد مقدّم شود. و تمام این انواع سه‌گانه از مرجّحات برای جایی حجّت هستند که دلالت و ظهور دو روایت در یک مرتبه باشند؛ زیرا در غیر این صورت شکی در لزوم تقدیم اظهر بر ظاهر وجود ندارد.[۱۵]

امّا این نکته‌ی بسیار واضحی است. شاید برای شما سؤال شود که چرا ما در اینجا متذکّر آن شدیم. این نکته‌ی واضح تنها به این دلیل ذکرش لازم بود، که شیخ طوسی در برخی عباراتی که در استبصار نوشته‌اند، مرجّحات را هنگامی که نصّ و ظاهر با هم تعارض دارند نیز لحاظ نموده‌اند.[۱۶] و به همین جهت ما این تذکّر را دادیم که در چنین فرضی-تعارض نص و ظاهر-اصلا جایی برای ترجیح به مرجّحات باز نمی‌شود؛ بلکه باید نصّ را مقدّم نمود.


[۲] . إمامیّ ثقه.
[۳] . مهمل.
[۴] . مهمل.
[۵] . مهمل.
[۶] . محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه: إمامیّ ثقه.
[۷] . علیّ بن الحسین بن بابویه: إمامیّ ثقه.
[۸] . القمّی: إمامیّ ثقه.
[۹] . أیّوب بن نوح بن درّاج: إمامیّ ثقه.
[۱۰] . زیاد: إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع.
[۱۱] . البصری: إمامیّ ثقه.
[۱۲] . وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۲۷، ص۱۱۸، ح۲۹، ط آلالبیت.. ( هذه الروایه مسنده و ضعیفه ؛ لوجود الرواه المهملات فی سندها )
[۱۳] . تنقیح الاصول، سید روح الله موسوی خمینی، ج۴، صص۵۷۹-۵۸۱.


خارج اصول

, ,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۰۹/۲۷

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:ترتیب بین مرجّحات/مرجّحات باب تعارض/تعارض ادلّه

 

 قول سوم:عدم لزوم مراعات بین مرجّحات

 تعارض مرجّح صدوری با مرجّح مضمونی

 

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در رابطه با مفاضله بین مرجّحات بود.آیا می‌توان مرجّح صدوری را مقدّم بر مرجّح جهتی دانست.؟یا هیچ مرجّحی بر دیگری ترجیحی ندارد؟

 

قول سوم:عدم لزوم مراعات بین مرجّحات

قول سوم مبنی بر عدم وجود ترتیب و فضیلتی در میان مرجّحات است.این قول از آن مرحوم آخوند و دسته‌ای از علماء است.مطلب مرحوم آخوند این است که اگر قائل به تعدّی از مرجّحات منصوصه شدیم،یعنی هیچ یک از مرجّحات منصوصه خصوصیّتی ندارند؛بلکه هر چیزی که انسان را به واقع برساند،آن باید منظور باشد.پس ملاک تقدّم یک مرجّح بر دیگری اقربیّت به واقع است و تفاوتی میان مرجّحات جهتی و صدوری و مضمونی نیست.

اگر در خاطر داشته باشید،مرحوم آخوند یک اشکالی که به مرحوم شیخ انصاری می‌کردند،مبنی بر جواز تعدّی از مرجّحات منصوصه در نظر شیخ انصاری بود.ایشان قائل به جواز تعدّی بودند و مرجّحاتی مثل علوّ مضامین که در برخی بیانات مثل زیارت جامعه و نهج البلاغه مشاهده می‌شود،در نظر ایشان حجّت است. مرحوم آخوند در مقام اشکال به ایشان می‌گفتند،شما اگر قائل به جواز تعدّی از منصوصات در باب مرجّحات باشید نمی‌بایست به ترتیبی بین این مرجّحات قائل باشید.چرا که در حقیقت نصّ میزان نیست،تا بر اساس ترتیب بیان معصوم مرجّحات را رتبه‌بندی کنیم؛بلکه ملاک اقربیّت الی‌الواقع است.

اگر هم قائل به لزوم اقتصار بر مرجّحات منصوصه باشید،باز می‌توان اشکال کرد،که مجموع روایات علاج را اگر ملاحظه کنیم،چنین استظهار می‌شود که در روایت مقبوله قصد هیچگونه بیان تفاضل و ترتیبی از سوی معصوم نیست.و تنها ایشان می‌خواهند مرجّحات را معرّفی کنند؛فلذا در چند روایت باب تنها یک مرجّح ذکر می‌شود.اگر قرار بود چینش مرجّحات در روایت مقبوله را قبول کرده و بر اساس آن مرجّحات را رتبه‌بندی کنیم،باید تمام روایات به این چینش مقیّد می‌شدند.و حال آنکه در برخی از روایات باب یک مرجّح و یا دو مرجّح حتی بر خلاف این ترتیب آمده است.

این اشکال مرحوم آخوند است؛یعنی ایشان مرجّحاتی که در بیان معصوم آمده است را مثال و نمونه می‌دانند.باید الغاء خصوصیت کرده و به مناط اصلی که نزدیکی به واقع است،برسیم.[۱]

ما این تفکیک مرحوم آخوند را می‌پذیریم.یعنی اگر قائل به جواز تعدّی از مرجّحات منصوصه باشیم،نمی‌توان به ترتیب وارد در بیان امام اکتفاء کنیم.بلکه باید ملاک ورای این مرجّحات را بفهمیم.امّا در اینصورت ما در ابتدا به کدام مرجّحات رجوع می‌کنیم.اگر در باب یک خبری که به ما می‌رسد،دو قول متناقض وجود داشته باشد.ماجرای قتل کسی را یک منبع تأیید کرده و دیگری ردّ می‌کند.شما در مقام تعارض دو منبع به سراغ ترجیح یکی می‌روید.در اینصورت ابتدا از بابت اصل صدور اطمینان حاصل می‌کنید.یعنی به سراغ خصوصیاتی در راویان گزارشها می‌رویم.پس می‌بینیم که در بین عقلاء هم ابتدا مرجّحات صدوری را به کار می‌گیرند؛ امام معصوم هم بر طبق همین سیره مرجّحات را بیان می‌کنند.

 

تعارض مرجّح صدوری با مرجّح مضمونی

مرحوم نائینی در مقام در وفاق با شیخ انصاری مرجّح سندی را بر مرجّحات جهتی مقدّم می‌دارند.ولی مرحوم نائینی یک پلّه بالاتر رفته و مرجّحات صدوری را بر مرجّحات مضمونی هم مقدّم می‌کنند.[۲]

بنظر ما،ایشان برای تقدّم مرجّح صدوری بر مرجّحات مضمونی باید دلیلی اقامه کنند.و اگر بخواهیم در مقام به دنبال میزانی باشیم،باید به سیره عقلاء رجوع کنیم.آیا عقلاء هنگام تعارض مرجّح صدوری و مضمونی،مرجّح صدوری را مقدّم می‌کنند،یا اینکه عقلاء مرجّح مضمونی را برتر تلقّی می‌کنند.

مرجّح مضمونی دو کاربرد دارد.یکی خبر را در نظر مخاطب نزدیکتر به واقع نشان می‌دهد،و ثانیا اصل صدور را تضمین می‌کند.یعنی هم اصل صدور را ثابت می‌کند و هم جهت کلام را تعیین کرده و کلام را مطابق با واقع معرّفی می‌کند.شاید با توجّه به این نقش و کاربرد اضافه در مرجّح مضمونی کسی قائل به تقدیم آن باشد.

 




خارج اصول

,

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

۹۶/۰۹/۲۶

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:ترتیب بین مرجّحات/مرجّحات باب تعارض/تعارض ادلّه

 

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در رابطه با کلام شیخ انصاری در رابطه با ترتیب بین مرجّحات بود؛که از نظر ایشان مرجّحات صدوری متقدّم بر مرجّحات جهتی و مضمونی بوده و در هنگامه‌ی تعارض باید مقدّم داشته شوند.اشکالاتی به کلام ایشان بررسی شد.امروز اشکالی را از آیت الله مکارم بررسی می‌کنیم.

 

اشکال آیت الله مکارم به شیخ انصاری

بنظر آیت‌الله مکارم شیرازی تقدّم مرجّحات صدوری بر مرجّحات جهتی و مضمونی از جهت خارج صحیح است.یعنی ما وقتی به بررسی یک خبر می‌نشینیم،ابتدا به بررسی سند آن مشغول می‌شویم و بعد به تقابل آن با قرآن می‌پردازیم و مضمون آن را بررسی می‌کنیم و سپس آن را با فتوای عامّه می‌سنجیم تا وفاق و یا مخالفت آن با فتوای عامّه مشخّص شود.از حیث وجودی مرجّحات سندی ابتدا بررسی شده و در مرحله‌ی دوّم با مضمون روایت درگیر می‌شویم و در نهایت به سراغ مرجّحات جهتی رفته؛ولی این با فرض تعارض که بحث ماست تفاوت دارد.در فرض تعارض غرض فقیه از رجوع به مرجّحات تعیین مستند عمل و فتوای خودش است.یعنی فقیه به دنبال تعیین حجّت برای عمل خود است.و عمل هنگامی تمام می‌شود که هر سه مرجّح به عنوان سه رکن که هر یک نقشی را در تصحیح عمل فقیه به روایت دارند،احراز شوند.پس هیچ یک را نمی‌توان مقدّم بر دیگری کرد.مثل اینکه ما در نماز رکوع را رکن می‌دانیم و سجود و تشهّد را رکن می‌شماریم.از حیث وجودی ابتدا رکوع محقّق می‌شود و پس از آن نوبت به سجده و تشهّد می‌رسد.اما عمل شما به هر سه توأمان مستند است.[۱]

 

پاسخ به اشکال

بنظر ما،این سخن آیت الله مکارم در عین حال که متین بوده و قابل قبول است،ولی دردی از ما درمان نمی‌کند. فرض شما در صورتی است که هر دو روایت سه مرجّح را داشته باشند یا اصلا نداشته باشند بحث ما در رابطه با مقامی است که دو خبر ثقه عادل با یکدیگر در مرجّحات تعارض داشته باشند.مثلا یکی اعدل و یا اورع باشد و دیگری تنها مخالف با عامّه باشد.ما کدام یک را باید مقدّم کنیم.این تعبیر ایشان که مستلزم هم عرضی این سه مرجّح است راه حلّی برای فرض تعارض بین آنها نیست.یعنی ما بحثمان جایی شکل می‌گیرد که دو روایت معارض هر یک مرجّحی از یک دسته دارند.شاید به نظر آیت‌الله مکارم این دو روایت از حیث مرجّحات قابل ترجیح نباشند.چرا که ایشان هیچ تقدّمی را برای هیچ یک از انواع سه گانه مرجّحات قائل نیستنند.ولی شیخ انصاری معتقدند مرجّحات صدوری هم در نصوص مقدّم بودند و هم وجود یک مرجّح سندی در روایتی،آن را نزدیکتر به واقعیت کرده و ظنّ ما به صدور آن را افزایش می‌دهد؛پس باید روایتی را که مثلا راوی اعدلی دارد مقدّم کنیم.