خارج فقه


خارج فقه

, ,

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

۹۷/۰۲/۰۳

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقوّمات غیبت/مبحث غیبت/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در شرایط تحقّق غیبت بود. یکی از شرایطی که برای تحقّق غیبت مطرح شده، این است که در مقابل گوینده، شخصی به‌عنوان سامع، حضور داشته باشد. کسی که در اتاق به‌صورت تنها پشت سر کسی صحبت می‌کند، غیبت صدق نمی‌کند؛ باید شخصی باشد و صحبت او را بشنود تا غیبت صدق کند. اگر به تنهایی هم در مورد شخصی صحبت شود ممکن است ناراحت شود و «ذکرک اخاک بما یکره»[۱] صدق می‌کند؛ یعنی برادرت را به چیزی که ناراحتش می‌کند، یادآوری کرده‌اید هرچند کسی هم گوش نمی‌کند. به این حدیث نفس گفته می‌شود، شما برای خودت درد دل می‌کنی و کسی در آنجا وجود ندارد. حال آیا این مورد، عنوان غیبت را دارد یا نه؟

به نظر می‌رسد که غیبت نیست و «ذکرک اخاک بما یکره» را شامل نمی‌شود؛ این روایت ظهور در بیان مطلبی برای دیگران دارد و از حدیث نفس انصراف دارد. همچنین «کشف ما ستره الله» هم صدق نمی‌کند و افشاگری صورت نگرفته است.

مرحوم شهید اوّل فرموده است که اگر انسان نزد خودش مطالبی را در مورد افراد بگوید که دیگران نشنوند، گناهی است که خدا از آن می‌گذرد.[۲]

مرحوم خویی فرموده‌اند که غیبت بر این مورد صدق نمی‌کند چون «کشف ما ستره الله» صدق نمی‌کند. این مربوط به ملکات نفسانی انسان است، بعضی افراد آن‌قدر ملکات نفسانی بالایی دارند که حتی در ذهنشان هم در مورد دیگران بد نمی‌گویند و وقتی هم در مورد شخصی مطلبی به ذهنشان می‌آید با مشغول شدن به ذکر خداوند، آن فکر را از ذهنشان بیرون می‌کنند که ذهنشان آلوده به سوءظن نشود. بعضی افراد در ذهنشان بد می‌گویند ولی زبان خودشان را حفظ می‌کنند، چون متدیّن هستند. همچنین وقتی‌که دو نفر باشند و عیب شخص ثالثی را بدانند و باهم در مورد او صحبت کنند، غیبت نیست هرچند از جهت دیگری حرام است.[۳]

به نظر ما اینکه دو نفر عیب شخص ثالث را بیان کنند، غیبت است چون «ذکرک اخاک بما یکره» صدق می‌کند. پس قیاس مع‌الفارق است؛ البته طبق مبنای ایشان که غیبت را کشف ستر می‌دانند، تعریف غیبت صدق نمی‌کند.

قول دوّم این است که ترک حدیث نفس، مطلقاً مطابق بااحتیاط است. انسان متدیّن که ظاهرش را درست می‌کند، باطنش را هم درست کند؛ یعنی در ذهن هم سوءظن به کسی نداشته باشید.

مرحوم سبزواری فرموده‌اند: «الاحوط الترک مطلقاً»[۴] البته ظاهراً احتیاط ایشان مستحب است و معنایش این است که مستحب است که انسان ترک کند. چون در ابتدا فرموده‌اند که باید مخاطب باشد تا غیبت محقق شود و سپس فرموده‌اند که اگر مخاطب نبود، احتیاط این است که ترک شود.

غیبت کردن در برابر آدم ناشنوا که چیزی را نمی‌شنود، چه حکمی دارد؟ و غیبت کردن در برابر کسی که زبان گوینده را نمی‌فهمد، چه حکمی دارد؟ مرحوم سبزواری می‌فرمایند: برخی از فقها عیب‌جویی در مقابل این اشخاص را غیبت می‌دانند، هم غیبت محسوب می‌شود. لذا در بحث حدیث نفس که شبیه این موارد است احتیاط می‌کنیم.[۵]

به نظر ما این احتیاط وجهی ندارد و مربوط به مباحث اخلاقی و از ملکات نفسانی است و غیبت بر این موارد صدق نمی‌کند.

تنبیه: اگر شخصی با زبان غیبت نمی‌کند ولی با اشاره و کنایه و شکلک، نقش کسی را بازی کند و کاری کند که دیگران متوجّه شوند که در مورد چه کسی است، آیا غیبت محسوب می‌شود یا نه؟

در اینجا نظر اکثر علما این است که به این وسیله کشف ما ستره الله می‌کند، لذا غیبت است. این طنزهایی که درست می‌شود تا مطلبی را بفهماند، افشاگری و کشف ستر است منتهی به‌وسیله اشاره و عمل، همچنین «ذکرک اخاک بما یکره» صدق می‌کند و باعث کراهت و ناراحتی اشخاص می‌شود، لذا غیبت است. گاهی کتابت یا تصویر است مثل کاریکاتورهایی که پخش می‌شود، گاهی حکایت است مثل اینکه مانند آن شخص راه می‌رود یا می‌خندد یا حرف می‌زند، گاهی به زبان است که مطلبی را صریح بیان می‌کند که دلالتش مطابقی است و گاهی ضمنی در میان صحبت‌ها مطلبی را بیان می‌کند و یا دلالت التزامی است؛ مثلاً می‌گوید: من که این‌طور نیستم؛ یعنی فلانی این‌طور هست. همه این‌ها عنوان غیبت دارند و حرام می‌باشند و گاهی ممکن است گناه بیشتری داشته باشد. لذا هم آیه قرآن «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»[۶] صدق می‌کند و هم روایات غیبت؛ و این مصداق واضح غیبت است. این نظر ما و اکثر علماست که در اینجا ذکر کرده‌اند.

محقق ثانی[۷] و مرحوم نجفی[۸] و مرحوم شیخ[۹] این مطلب را بیان کرده‌اند. آیت‌الله مکارم در اینجا مثال‌هایی را بیان فرموده که در میان جامعه متداول است. ایشان می‌فرماید: اظهار مقدّسی می‌کند و می‌گوید من قصد غیبت ندارم و از غیبت گریزانم ولی هم غیبت را انجام می‌دهد و هم ریا می‌کند. مثلاً می‌گوید مؤمن دهانش بسته است، ولی اگر من بخواهم در مورد فلانی بگویم، خیلی مطالب می‌دانم ولی چیزی نمی‌گویم. یا می‌گوید من از خدا و روز قیامت می‌ترسم وگرنه در مورد زید مطالبی را می‌گفتم. یا می‌گوید الحمدلله که من این گناه را انجام نمی‌دهم، ولی همه می‌فهمند که فلانی این کار را انجام می‌دهد. این‌ها گناهش از غیبت خیلی بالاتر است. چون اگر عیب را می‌گفت یک عیب را بیان کرده بود ولی الآن مردم فکر می‌کنند که سراسر وجود این شخص عیب است.[۱۰]

 


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *