خارج فقه ۶۰ (قیافه: حکم تکلیفی)


خارج فقه ۶۰ (قیافه: حکم تکلیفی)

, ,

موضوع: مکاسب محرمه/قیافه /حکم تکلیفی

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در قیافه‌شناسی بود که یکی از مکاسب محرمه است. عده‌ای درآمدهای کلانی از راه قیافه‌شناسی به دست می‌آورند. این کسب حلال است یا حرام؟ استدلال به آیه و برخی روایات در جلسات گذشته مطرح شد. در جلسه گذشته روایتی درمورد ماجرای شبهه برخی نسبت به اینکه امام جواد (ع) فرزند امام رضا (ع) است، مطرح شد:

و منها:[۱] عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ[۲] عَنْ أَبِیهِ[۳] و عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ[۴] جَمِیعاً عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ یَحْیَى بْنِ النُّعْمَانِ الصَّیْرَفِیِ[۵] [۶] [۷] ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ جَعْفَرٍ[۸] یُحَدِّثُ الْحَسَنَ بْنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، فَقَالَ: وَ اللَّهِ، لَقَدْ نَصَرَ اللَّهُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع)، فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ: إِی و اللَّهِ، جُعِلْتُ فِدَاکَ لَقَدْ بَغَى عَلَیْهِ إِخْوَتُهُ، فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ: إِی و اللَّهِ و نَحْنُ عُمُومَتُهُ[۹] بَغَیْنَا عَلَیْهِ، فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، کَیْفَ صَنَعْتُمْ، فَإِنِّی لم‌أَحْضُرْکُمْ؟ قَالَ: قَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ[۱۰] و نَحْنُ أَیْضاً: مَا کَانَ فِینَا إِمَامٌ قَطُّ حَائِلَ[۱۱] [۱۲] [۱۳] اللَّوْنِ. فَقَالَ لَهُمُ الرِّضَا (ع): «هُوَ ابْنِی». قَالُوا: فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَدْ قَضى بِالْقَافَهِ، فَبَیْنَنَا و بَیْنَکَ الْقَافَهُ. قَالَ: «ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَیْهِمْ، فَأَمَّا أَنَا فَلَا[۱۴] و لَاتُعْلِمُوهُمْ لِمَا دَعَوْتُمُوهُمْ[۱۵] و لْتَکُونُوا فِی بُیُوتِکُمْ[۱۶] . فَلَمَّا جَاءُوا أَقْعَدُونَا فِی الْبُسْتَانِ[۱۷] وَ اصْطَفَّ[۱۸] عُمُومَتُهُ وَ إِخْوَتُهُ وَ أَخَوَاتُهُ وَ أَخَذُوا الرِّضَا (ع) وَ أَلْبَسُوهُ جُبَّهَ صُوفٍ وَ قَلَنْسُوَهً مِنْهَا وَ وَضَعُوا عَلَى عُنُقِهِ مِسْحَاهً[۱۹] وَ قَالُوا لَهُ ادْخُلِ الْبُسْتَانَ کَأَنَّکَ تَعْمَلُ فِیهِ؛ ثُمَّ جَاءُوا بِأَبِی جَعْفَرٍ (ع) فَقَالُوا[۲۰] أَلْحِقُوا هَذَا الْغُلَامَ بِأَبِیهِ؛ فَقَالُوا لَیْسَ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ وَ لَکِنَّ هَذَا عَمُّ أَبِیهِ وَ هَذَا عَمُّ أَبِیهِ وَ هَذَا عَمُّهُ وَ هَذِهِ عَمَّتُهُ وَ إِنْ یَکُنْ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ فَهُوَ صَاحِبُ الْبُسْتَانِ فَإِنَّ قَدَمَیْهِ وَ قَدَمَیْهِ وَاحِدَهٌ؛ فَلَمَّا رَجَعَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) قَالُوا: هَذَا أَبُوهُ. قَالَ عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ: فَقُمْتُ فَمَصَصْتُ[۲۱] رِیقَ[۲۲] أَبِی جَعْفَرٍ (ع) ثُمَّ قُلْتُ لَهُ أَشْهَدُ أَنَّکَ إِمَامِی عِنْدَ اللَّهِ …»[۲۳] .

بررسی سند روایت: به نظر ما تمام روات این روایت بجز زکریّا بن یحیى بن النعمان الصیرفیّ، امامی و ثقه اند. زکریّا بن یحیى بن النعمان الصیرفیّ مهمل است و به خاطر وجود او، این روایت ضعیف است.

آیا می‌توانیم به این روایت استدلال کنیم؟ به نظر ما استدلال به این روایت برای اثبات حرمت قیافه‌شناسی درست نیست؛ زیرا اولاً سند این روایت ضعیف است و یکی از روات آن مهمل است.

ثانیاً این روایت اگر بر جواز دلالت نکند، بر حرمت دلالت نمی‌کند. تعبیر امام رضا (ع) این بود که «ابْعَثُوا أَنْتُمْ إِلَیْهِمْ، فَأَمَّا أَنَا فَلَا» یعنی اگر شما شک و شبهه‌ای دارید و نمی‌دانید که امام جواد (ع) پسر من است یا نه، قیافه‌شناس بیاورید و به قیافه‌شناس رجوع کنید؛ اما من به قیافه‌شناس رجوع نمی‌کنم. شما چه برداشتی از این عبارت دارید؟ از این روایت جواز استفاده می‌شود.

ثالثاً آن‌ها به امام رضا (ع) گفتند که «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَدْ قَضى بِالْقَافَهِ، فَبَیْنَنَا و بَیْنَکَ الْقَافَهُ» یعنی رسول خدا (ص) به قول قافه قضاوت کرده و در این مورد هم قیافه‌شناس بیاید و قضاوت کند. پس نسبتی به پیامبر (ص) دادند. این نسبت درست است یا نه؟ امام رضا (ع) نفرمودند که پیامبر (ص) این کار را نکرده و به قول قافه اعتماد و قضاوت نکرده است؛ بلکه امام (ع) سکوت کرده‌اند. سکوت به معنای این است که شما درست می گویید و پیامبر (ص) به قول قافه قضاوت کرده است. امام (ع) در برابر نسبتی به رسول خدا سکوت کرده‌اند و آن را رد نکرده‌اند و این کاشف از این است که این نسبت را پذیرفته‌اند. این هم دلیل دیگری است که یا باید اصلاً این روایت را قبول نکنید یا اینکه که قبول کنید که چنین نسبتی به رسول خدا (ص) داده شده و امام (ع) آن را رد نکرده است و همه قبول داشته‌اند که پیامبر (ص) به قول قافه قضاوت کرده است. اگر روایت را بپذیرید، باید این نسبت را هم بپذیرید و این نسبت دلالت می‌کند بر این که رجوع به قافه و قیافه‌شناس که در زمان رسول خدا (ص) و امام رضا (ع) بوده، کار شرعی‌ای است، اشکالی ندارد، بد نیست و معصومین (ع) آن را اجازه داده‌اند. پس از این روایت جواز استفاده می‌شود؛ نه حرمت.

رابعاً مجموعاً به نظر نمی‌رسد که این روایت درست باشد. آیا شخصیتی مثل علی بن جعفر شبهه داشته؟ چطور حاضر شدند که قیافه‌شناس بیاورند و امامت امام جواد (ع) را زیر سؤال ببرند؟ آیا این‌ها امام رضا (ع) را قبول نداشتند که با صراحت فرمود «هُوَ ابْنِی»؟ آیا می‌شود علی بن جعفر امامت امام رضا (ع) را قبول نداشته باشد؟

خامساً ممکن است شما بفرمایید که با توجه به این که امام رضا (ع) علم غیب داشتند و می‌دانستند که در این مورد قیافه‌شناس واقعیت را بیان می‌کند، گفتند که قیافه‌شناس بیاورید. ایشان می‌دانستند که قیافه‌شناس حرف امام رضا (ع) را تأیید می‌کند و امام (ع) مورد تأیید واقع می‌شود و امامت امام جواد (ع) در جامعه گسترش می‌یابد و تأیید و تصدیق می‌شود و امامت تثبیت می‌شود؛ لذا علی‌رغم این که با این کار مخالف بود، آن را قبول کرد.

سادساً اگر بخواهید شخصی را به شخصی دیگر ملحق کنید، احکام زیادی بر آن مترتب می‌شود؛ مانند: مَحرم خانواده شدن و جواز نظر، ارث، حرمت ازدواج با او و… . آیا این احکام بر قول قیافه‌شناس بار می‌شود؟ آیا با استناد به یک روایت ضعیفه السند می‌توانید این احکام را بار کنید؟

پس با این روایت نمی‌توانیم حجیت قول قیافه‌شناس یا حرمت نفسی قیافه‌شناسی را اثبات کنیم.

شیخ انصاری (ره) می‌فرمایند: «نسب بعض أهل السنّه أنّ رسول الله (ص) قضى بقول القافه[۲۴] [۲۵] و قد أنکر ذلک علیهم فی أخبارنا؛ کما یشهد به ما فی الکافی عن زکریّا بن یحیى بن نعمان الصیرفی»[۲۶] .

شیخ انصاری (ره) می‌فرمایند: این نسبتی که به پیامبر (ص) داده شده است، با عبارت «فَأَمَّا أَنَا فَلَا» سازگار نیست؛ یعنی این روایت خودش را نفی می‌کند؛ زیرا از طرفی می‌گوید که «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَدْ قَضى بِالْقَافَهِ» و از طرفی امام رضا (ع) که فرزند پیامبر (ص) است، می‌گوید «فَأَمَّا أَنَا فَلَا»، آیا امام (ع) می‌گوید که من مقابل پیامبر (ص) هستم؟ بین صدر و ذیل روایت تنافی وجود دارد و شیخ انصاری (ع) می‌فرمایند که ما نمی‌توانیم این روایت را قبول کنیم. به نظر ما هم همین‌طور است و نمی‌توانیم این روایت را دلیل بر جواز یا حرمت قیافه‌شناسی بگیریم؛ هرچند از مجموع روایت جواز بیشتر از حرمت استفاده می‌شود. در آن زمان، حکومت دست اهل سنت بود و روایاتی داشتند که رسول خدا (ص) بر اساس قول قافه قضاوت کرده‌اند و بر اساس این روایت امام رضا (ع) در برابر آن‌ها سکوت کرده‌اند. به نظر ما از روایت حرمت استفاده نمی‌شود و ضعیف السند است و دلالتش درست نیست.


[۱] محمّد بن یعقوب الکلینی: امامی و ثقه است.
[۲] علیّ بن إبراهیم بن هاشم القمّی: امامی و ثقه است.
[۳] إبراهیم بن هاشم القمّی: مورد اختلاف است و علی الاقوی امامی و ثقه است.
[۴] علیّ بن محمّد بن شیره القاسانی.: مورد اختلاف است ولی ظاهراً امامی و ثقه است
[۵] مهمل است.
[۶] و مازندرانی در شرح الکافی، المازندرانی، الملا صالح‌، ج۶، ص۱۹۴. گفته است: فى بعض النسخ المصرىّ و الرجل مجهول الحال.
[۷] در مرآه العقول، العلامه المجلسی، ج۳، ص۳۷۸. الحدیث الرابع عشر: مجهول.
[۸] العریضی: امامی و ثقه است. او پسر امام صادق (ع) و عموی امام جواد (ع) است و روایات فقهی زیادی نزد اوست.
[۹] . المجلسیّ (ره) در مرآه العقول، العلامه المجلسی، ج۳، ص۳۷۹ فرموده است: «نحن عمومته» لعلّه أدخل نفسه؛ لأنّه کان بینهم، لا أنّه کان شریکاً فی هذا القول.
[۱۰] . در شرح الکافی، المازندرانی، الملا صالح‌، ج۶، ص۱۹۴:. الضمیران راجعان إلى الإمام الرضا(ع) .
[۱۱] . در شرح الکافی، المازندرانی، الملا صالح‌، ج۶، ص۱۹۴.: «کلّ حائل متغیّر، سمّى به؛ لأنّه یحول من حال إلى حال. و المقصود أنّ لونه لیس مثل لونک و لون آبائک الطاهرین؛ لأنّ لونه(ع) کان أسمر. و کان غرضهم من ذلک سلب نسبه(ع) لسلب إمامته؛ طمعاً فیها – نعوذ باللّه من ذلک».
[۱۲] و در مرآه العقول، العلامه المجلسی، ج۳، ص۳۷۹.: «الحائل: المتغیّر، إشاره إلى سمرته [قهوه‌ای](ع)».
[۱۳] کأنّ لون أبی جعفر (ع) مائلاً إلی السواد؛ إذ کانت أمّه حبشیّهً. نگاه کنید: الوافی، الفیض الکاشانی، ج۲، ص۳۸۰.
[۱۴] . مجلسیّ (ره) در مرآه العقول، العلامه المجلسی، ج۳، ص۳۸۰. گفته است: قال: «إبعثوا أنتم إلیه، فأمّا أنا فلا» أی فلاأبعث، إنّما قال ذلک؛ لعدم اعتقاده بقول القافه؛ لابتناء قولهم على الظنّ و الاستنباط بالعلامات و المشابهات التی یتطرّق إلیها الغلط و لکنّ الخصوم لمّا اعتقدوا به، ألزمهم بما اعتقدوه.
[۱۵] . در شرح الکافی، المازندرانی، الملا صالح‌، ج۶، ص۱۹۶.: أمرهم بذلک؛ لأنّه أدخل لقبولهم قول القائف و أبعد عن تطرّق التهمه و دخول الشبهه علیهم.
[۱۶] . در شرح الکافی، المازندرانی، الملا صالح‌، ج۶، ص۱۹۶.: أمرهم بذلک لیحصل له الشهود بقول القائف، لسماع جمیعهم قوله.
[۱۷] . در شرح الکافی، المازندرانی، الملا صالح‌، ج۶، ص۱۹۶.: الظاهر أنّ هذا من کلام الرضا(ع) و إن أقعدونا على صیغه الأمر و أنّ الخطاب للعمومه و الإخوه و إنّما أمرهم به لیظهر للقافه أنّه(ع) من عبیدهم و خدمهم لیبعد احتمال إلحاق الولد به و یکمل الحجّه علیهم بعده.
[۱۸] یعنی: به صف ایستادند.
[۱۹] یعنی: بیل.
[۲۰] . در شرح الکافی، المازندرانی، الملا صالح‌، ج۶، ص۱۹۶.: ضمیر قالوا راجع إلى الإخوه و الأخوات و العمومه.
[۲۱] یعنی: مکیدم.
[۲۲] یعنی: آب دهان.
[۲۳] الکافی- ط الاسلامیه، الشیخ الکلینی، ج۱، ص۳۲۲. (این روایت مسنده و ضعیفه است؛ به دلیل وجود زکریا بن یحیی بن نعمان صیرفی که مهمل است در سند روایت).
[۲۴] حَدَّثَنِی عَمْرٌو النَّاقِدُ وَ زُهَیْرُ بْنُ حَرْبٍ وَ أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَهَ. (وَ اللَّفْظُ لِعَمْرٍو) قَالُوا: حَدَّثَنَا سُفْیَانُ عَنْ الزُّهْرِیِّ عَنْ عُرْوَهَ عَنْ عَائِشَهَ. قَالَتْ: دَخَلَ عَلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ [و آله] وَ سَلَّمَ – ذَاتَ یَوْمٍ مَسْرُورًا. فَقَالَ «یَا عَائِشَهُ! أَ لم‌تَرَیْ أَنَّ مُجَزِّزًا الْمُدْلِجِیَّ دَخَلَ عَلَیَّ. فَرَأَى أُسَامَهَ وَ زَیْدًا وَ عَلَیْهِمَا قَطِیفَهٌ قَدْ غَطَّیَا رُءُوسَهُمَا وَ بَدَتْ أَقْدَامُهُمَا فَقَالَ: إِنَّ هَذِهِ الْأَقْدَامَ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ». صحیح مسلم، مسلم، ج۲، ص۱۰۸۲، ح۳۹.
[۲۵] علامه مجلسی (ره) میفرماید: «القیافه غیر معتبره فی الشریعه و جوّز أکثر الأصحاب العمل بها لردّ الباطل مستدلّین بهذه القصّه [قصّه الإمام علیّ بن موسی الرضا (ع) مع ابنه الإمام الجواد (ع)] و قصّه أسامه بن زید. مرآه العقول، العلامه المجلسی، ج۳، ص۳۷۹.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *