خارج فقه ۵ (غیبت: حکم غیبت مخالف)


خارج فقه ۵ (غیبت: حکم غیبت مخالف)

, ,

موضوع: غیبت / حکم غیبت مخالف

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با غیبت مخالف بود که آیا غیبت اهل تسنن جایز است یا نه؟ مباحثی در این رابطه مطرح شد. عرض شد که دو قول در اینجا وجود دارد، قول اول: جواز غیبت مخالفین است که دلایلی برای این قول ذکر کردیم.

دلیل ششم: یکی از دلایلی که در این رابطه اقامه‌شده، این است که حرمت غیبت مؤمن از ضروریات است. این دلیل را مرحوم نجفی در جواهر ذکر کرده است.[۱]

به نظر ما آنچه ضرورت بر آن قائم است و همه علما پذیرفته‌اند و قبول دارند این است که غیبت مؤمن حرام است اما اینکه غیبت غیر مؤمن جایز است یا نه جزء ضروریات نیست و دلالت بر جواز غیبت غیر مؤمن نمی‌کند.

مرحوم امام می‌فرماید: «هو من ضروری المذهب»[۲]

به نظر ما اگر ضروری مذهب هم باشد باز دلالت بر جواز غیبت غیر مؤمن نمی‌کند.

آیت‌الله مکارم در این بحث می‌فرمایند: مخالفین دو قسم هستند: یک قسم، نواصب و معاندین هستند که اهانت می‌کنند و مودّت ندارند، غیبت این قسم جایز است و احترامی ندارند اما کسانی که اهل تسنن هستند و محب اهل‌بیت علیهم‌السلام هستند و مودت و محبت به اهل‌بیت دارند، دلیلی بر جواز غیبت این قسم از مخالفین نداریم. غیبت ناصبی‌ها و معاندین جایز است، غیبت علمای آن‌ها که حق را می‌دانند و مخالفت می‌کنند، اهل بدعت هستند و جزء معاندین هستند پس غیبت آن‌ها جایز است اما اهل تسننی که جاهل قاصر است دلیلی بر جواز غیبتش وجود ندارد پس درصورتی‌که نگوییم اقوی، احوط این است که اجتناب از غیبت مخالفین واجب است.[۳]

اشکال:به نظر ما مسئله غیبت تعبدی نیست. غیبت ظلم است و ظلم نسبت به هر انسانی قبیح و حرام است مگر اینکه معاند یا ظالم و مقصر باشد. پس غیبت اولاً و بالذات برای هر انسانی حرام است مگر اینکه اهل بدعت باشد یا ظالم و مقصر باشد و دلیل این مطلب هم حکم عقل و عقلا است و بعضی از روایات نیز این حکم را تأیید می‌کند و روایات دیگر هم با این حکم مخالف نیست چون مثبتین هستند.

توضیح: احکام به دودسته عبادات و معاملات تقسیم می‌شود، در معاملات می‌گوییم شارع مقدس، معاملات عرفی را امضاء کرده است. ﴿أحلّ الله البیع﴾[۴] یعنی خداوند همان بیعی را که شما انجام می‌دهید، امضاء کرده است و آن را حلال شمرده است. به این‌گونه ادلّه، ادلّه امضایی گفته می‌شود یعنی اگر شارع هم نمی‌فرمود خودمان انجام می‌دادیم، شارع هم امضاء کرده پس درست است. به عباداتی که قصد قربت در آن‌ها لازم است، مثل حج، ادلّه تأسیسی گفته می‌شود.

سؤال: آیا حرمت غیبت تأسیسی است یا امضایی؟ یعنی اگر ما هیچ آیه و روایتی در مورد غیبت نداشتیم، آیا عقلای عالم این حق را به کسی می‌دهند که آبروی شخص دیگر را ببرد بدون اینکه ظلمی در میان باشد؟ گاهی شخصی به دیگری ظلم می‌کند و مظلوم فریاد می‌زند و آبروی ظالم را می‌برد. این جداست چون ظالم است و باید با ظالم مبارزه کرد؛ اما کسی که آزارش به دیگران نمی‌رسد و ظلمی نکرده، آیا غیبت کردن از او و آبروی او را بردن ازنظر عقل جایز است؟گاهی ظلم در امور مالی اتفاق می‌افتد و گاهی در مسائل آبرویی و غیبت، ظلم در مسائل آبرویی است. لذا با توجه به نکات یادشده، به نظر ما مسئله حرمت غیبت، تأسیسی نیست یعنی عقل حرمت غیبت را درک می‌کند، کسی که آبروی شخص مسلمان یا کافری را می‌برد، در حق او ظلم کرده است و این نیاز به آیه و روایت ندارد. بلکه آیات و روایات، حکم عقل را تأیید کرده‌اند، منتهی چون جامعه، جامعه اسلامی بوده، تعبیر به ﴿یا أیّها الّذین آمنوا﴾ شده است.

دلیل هفتم:دلیل هفتم بر جواز غیبت مخالفین این است ادله حرمت غیبت، قاصر از اثبات غیبت برای مخالفین است.به نظر ما همان‌طور که گذشت در ادله قصوری وجود ندارد.

قول دوم: غیبت مخالف جایز نیست.

مرحوم محقق اردبیلی می‌فرماید: «الظاهر ان عموم ادله تحریم الغیبه من الکتاب و السنّه یشمل المؤمنین و غیرهم»[۵] غیر مؤمنین هم شامل اهل تسنن و کفار می‌شود. کفاری که کاری با شما ندارند و ظالم نیستند، جاهل قاصر هستند، در مملکت جمهوری اسلامی زندگی می‌کنند و مالیات می‌پردازند و در کل شهروند محسوب می‌شود، اما مسلمان نیستند، ریختن آبروی چنین اشخاصی هم جایز نیست. ایشان سپس می‌فرماید: «لاشکّ أنّ الاجتناب احوط»[۶] و با این کلام به کسانی که غیبت مخالفین را جایز می‌دانند می‌فرماید احتیاط اقتضاء می‌کند که غیبت مخالفی را که جاهل قاصر است، جایز ندانیم.

مرحوم سبزواری هم می‌فرماید: «لا فرق فی حرمتها بین کون المغتاب (بالفتح) (غیبت شده) مؤمنا اثنی عشریا او من سائر فرق المسلمین ما لم یحکم بکفره»[۷]

آیت‌الله مکارم می‌فرماید: «لا استبعاد فی ذلک بعد احترام ماله و نفسه فلیکن عرضه کذلک»[۸] شما که می‌گویید شهروند محسوب می‌شود و جان و مالش محترم است، پس آبرویش هم محترم است. شخصی که ضرری برای کسی ندارد و ظالم نیست، جاهل مقصر نیست، معاند و ناصبی هم نیست و محب اهل‌بیت است، به چه دلیل غیبتش جایز است؟

به نظر ما این فرمایش خیلی خوب است که ما بگوییم غیبت اصولاً ظلم است و حرام است، آیات و روایات هم مؤیّد این مطلب است و ما بدون دلیل حق نداریم کسی را غیبت کنیم مگر اینکه ظالم یا معاند و یا ناصبی باشد.

اشکال:مرحوم بحرانی می‌فرماید: ما روایات زیادی علیه اهل تسنن داریم که ظهور در رد این نظریه دارد.[۹]

جواب:درست است که علیه اهل تسنن روایات زیادی وجود دارد ولی این روایات دلیل بر غیبت نمی‌شود. چون بعضی از اهل تسنن جاهل مقصر و ناصبی و معاند هستند و بعضی از آن‌ها جاهل قاصر، روایاتی که علیه اهل تسنن واردشده، مربوط به قسم اول است و این‌گونه روایات شامل قسم دوم از اهل تسنن نمی‌شود.لذا مرحوم مامقانی هم از این فرمایش مرحوم بحرانی جواب داده‌اند که: کفر در این اخبار به معنای انکار ولایت است و بنابراین اثری در ثبوت جواز غیبت مخالفین ندارد. چون نهایت محتوای این روایات این است که مخالف، منکر ولایت است و یک حکم کلی کبروی از این روایات برداشت نمی‌شود که کسی که منکر ولایت است غیبتش جایز است و مجرد اطلاق لفظ کافر بر مخالفین، اقتضای ثبوت احکام کافر به معنای منکر شهادتین را نمی‌کند.[۱۰]

به نظر ما این کلام مرحوم مامقانی متین است و صحیح است.

آیت‌الله مکارم می‌فرماید: منظور از مخالف چیست؟ آیا منظور، ناصبی است یا کسانی که با ائمه (ع) معاند هستند یا کسانی که فضیلت ائمه (ع) را انکار می‌کنند یا مطلق کسانی امر امامت را نمی‌شناسند هرچند که دوستدار ائمه (ع) هستند مخصوصاً زمانی که قاصر یا مقصر باشند؟اما گروه اول که اشکالی در آن وجود ندارد و غیبت آن‌ها جایز است و اما اگر منظور، عموم باشد به‌گونه‌ای که شامل مورد آخر هم باشد، قابل خدشه است و شمول ادله مذکور برای آن واضح نیست.[۱۱]

به نظر ما کلام ایشان در کمال متانت است.

ادله قول دوم:دلیل اول: آیه.

﴿وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أ یُحِبُّ أحَدُکُمْ آنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أخِیهِ مَیْتاً …﴾[۱۲]

بعضی از علما مانند محقق اردبیلی به این آیه استدلال کرده‌اند که این آیه شامل مؤمنین و غیر مؤمنین می‌شود و این قسمت از آیه که می‌فرماید: ﴿وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً﴾ یا شامل تمام مکلفین می‌شود و یا مسلمانان به‌تنهایی، به این دلیل که غیبت کفار جایز است.[۱۳]

آیت‌الله سبحانی می‌فرماید: شکی نیست که آن زمان که این آیه نازل‌شده شامل همه مسلمانان بوده و این شمول مقیّد به ولایت ائمه (ع) نبوده و این تقیید نیاز به دلیل دارد.[۱۴]

به نظر ما کلام ایشان در کمال متانت است چون این شامل کفار و پیروان سایر ادیان که در زمان پیامبر (ص) وجود داشته‌اند هم می‌شود البته تا زمانی که با پیامبر (ص) در جنگ نبوده‌اند. بلکه این آیه شعار دین اسلام برای جذب سایر ادیان است که با فعل و رفتار پیامبر (ص) با پیروان سایر ادیان تأیید می‌شود که به آن‌ها محبت می‌کرد و از افراد مریض آن‌ها عیادت می‌کرد و به روش‌های مختلف به آن‌ها محبت می‌کرد تا جایی که به ایشان رحمه للعالمین گفته شد.

علاوه بر اینکه غیبت ظلم است و از باب ظلم حرام است و درصورتی‌که ادله شرعی هم نداشتیم، غیبت به‌حکم عقل و بنای عقلا جایز نیست مگر اینکه کسی مظلوم واقع‌شده باشد که در این صورت می‌تواند از خودش دفاع کند.


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *