خارج فقه


خارج فقه

, ,

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

۹۶/۱۱/۱۷

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعریف غیبت/مبحث غیبت/مکاسب محرّمه

مبحث غیبت

اوّلین نکته‌ای که در مسأله غیبت باید مورد بررسی قرار بگیرد، پرداختن به یک خصیصه و قید اصلی در غیبت است. آیا در تحقّق غیبت، قصد خوار کردن و ناقص جلوه دادن شخص مورد غیبت شرط است؟ مسأله دیگر که شاید مقدّم بر این نکته‌ی اوّل باشد، بررسی شرطیت بیان نقص در تحقّق غیبت است؛ یعنی آیا برای تحقّق غیبت نیاز به ذکر نقایص شخص است؟ یا اگر از خوبی دیگری سخنی به میان بیاید و با همان ذکر محاسن، آزرده خاطر شود، آیا غیبت در اینجا محقّق شده است؟

در غیبت، شخص مورد غیبت، ناراحت می‌شود. این ناراحتی از چه روی است؟ سه فرض قابل تصویر است. گاهی از بودن این عیب در خود احساس ناخشنودی می‌کند؛ یعنی وجود نقیصه و ضعف او را ناراحت کرده است؛ گاهی از این که دیگران به وسیله غیبت از این ضعف و نقصان باخبر شده‌اند و “کشف نقیصه” برای او ناراحت کننده است؛ گاهی به این جهت که شخص خاصّی آن را ابراز کرده است، کراهت دارد. مثلاً اگر کس دیگری این نقیصه را بیان می‌کرد، ناراحت نمی‌شد، ولی این که فلانی آن را مطرح کرده است، موجب ناراحتی شده است.

پس ما سه سؤال را مورد بررسی قرار می‌دهیم؛

آیا غیبت در جایی تحقّق دارد که ما به قصد خوار کردن و انتقاص دیگری از او صحبتی کنیم؟

آیا غیبت در جایی تحقّق دارد که ما نقص کس دیگری را گفته و او را ناخشنود می‌کنیم؟ یا اعم از ذکر خوبی و بدی است.

آیا غیبت در جایی تحقّق دارد که شخص مغتاب از وجود نقیصه ناراحت شود و یا از کشف آن بر دیگران و یا اظهار آن توسط شخص فاعل غیبت ناراضی است؟

این سؤالات را در نظر داشته باشید تا در دل بحث از آن بحث کنیم.

تعریف لغوی غیبت

تعریف اوّل: در نبود و غیاب انسانی، به نوعی از او سخن گفته شود که اگر سخن را بشنود، ناراحت می‌شود. اگر این سخن پشت سر او، صدق باشد غیبت نامیده می‌شود؛ و اگر دروغ باشد، بهتان نام می‌گیرد.[۱] [۲]

آیا شما از این بیان که در «صحاح اللغه» و «مجمع‌البحرین» آمده است، شرطیت قصد خوار کردن و انتقاص شخص را می‌فهمید؟

از این بیان نمی‌توان اثبات نمود که قصد انتقاص و در نتیجه شرط بیان نقص، در غیبت شرعی وجود دارد. این تعریف می‌تواند شامل بیان خوبی و کمال هم باشد.

تعریف دوّم: غیبت این است که در نبود شخصی بدی او ذکر شود. اگر این بدی در او باشد، غیبت تحقّق یافته است و اگر بدی در او نباشد، بهتان خواهد بود.[۳]

این تعریف، ذکر بدی و سوء را به عنوان شرط غیبت دارد؛ بنابرین بیان کمال شخص، عنوان غیبت بر آن صادق نخواهد بود.

تعریف سوّم: غیبت جایی است که عیب واقعی دیگری گفته شود که اگر بشنود ناراحت می‌شود. اگر عیبی باشد که در او نیست، غیبت در بهتان است.[۴]

در این تعریف، بیان کمال داخل نیست و لزوماً عیب باید باشد. پس دیگر ذکر کمالات را نمی‌توان از مصادیق غیبت دانست.

تعریف چهارم: عیب‌دار کردن دیگری، و در حقیقت عیب او را به فهم دیگران رساندن و از او بدگویی کردن. البته در ادامه خود صاحب لغت می‌گوید که غیبت اعمّ از سوء و حسن است.[۵]

این کلمات اهل لغت بود. در اینجا به ذکر برخی کلمات فقهاء پیرامون معنای لغت خواهیم پرداخت.

کلام آیتالله سبحانی

ایشان می‌فرماید اگرچه در بیان برخی از لغویون، غیبت اعمّ از بیان نقایص و کمالات است، ولی غیبت منصرف به ذکر سوء است؛[۶] یعنی ما از غیبت همان ذکر بدی را می‌فهمیم.

کلام شیخ انصاری

مرحوم شیخ انصاری هر سه پرسش ما را از کتب لغت استفاده می‌کنند. به نظر ایشان ظاهر از تعابیر لغویّون این است که فاعل غیبت قصد انتقاص نسبت به شخص مغتاب داشته باشد؛ و از سویی دیگر مراد لغویّون از موصول (ما یغمّه یا ما یکره) تنها ذکر نقص است؛ و در غیر ذکر نقص غیبت محقّق نمی‌شود. مراد از کراهتی که شخص مغتاب از شنیدن غیبت خواهد داشت، کراهت از وجود عیب نیست؛ بلکه کراهت از این است که دیگران فهمیده‌اند و یا اظهار توسط کسی او را به این عیب در جمعی شماتت کرده و آبرویش را برده است. چون وجود عیب در بسیاری از اوقات سبب کراهت در شخص نمی‌شود.[۷]

 


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *