خارج اصول ۵۴ (وضع: حقیقت شرعیه)


خارج اصول ۵۴ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ/ وضع/حقیقت شرعیه

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مسئله حقیقت شرعیه بود که حقیقت شرعیه ثابت است یا نه؟

ادامه دفع دوم اشکال نائینی (ره)فرمایش مرحوم خوئی«إنّ الکلام فی ثبوت الحقیقه الشرعیّه یقع تارهً فی الوضع التعیینیّ و أخرى فی الوضع التعیّنی.أمّا الوضع التعیینی، فإنشاؤه بنحو التنصیص بأن یقول الشارع: إنّی وضعت اللفظ للمعنى الفلانیّ ممّا یقطع بعدمه؛ ضروره أنّه لو کان کذلک، لوصل إلینا بالتواتر؛ لقوّه الداعی إلى نقله و عدم المانع منه؛ فلایقاس ذلک بمثل النصّ على الخلافه؛ لوجود الداعی إلى الکتمان هناک دون المقام، کما هو ظاهر.و أمّا إنشاء الوضع التعیینیّ بالاستعمال بأن یستعمل اللفظ فی غیر الموضوع له بداعی الوضع مع نصب القرینه على ذلک، کما قد یتّفق ذلک عند التسمیه، فیقول الوالد (مثلاً) حینما تولّد له ولد: جئنی بولدی الباقر و یکون غرضه من هذا الاستعمال هو الوضع و التفهیم بأنّی سمّیته بالباقر.فوقع الکلام بینهم فی إمکانه و عدمه و اختار صاحب الکفایه(ره) إمکانه‌[۱] . و الإنصاف تمامیّه ما ذکره صاحب الکفایه»[۲] .

 

مرحوم خویی می‌فرمایند که ما اول وضع تعیینی را بررسی کنیم و ببینیم که وضع تعیینی در الفاظ از سوی شارع وارد شده است یا نه؛ یعنی آیا شارع لفظ «صلاه» را برای ارکان مخصوصه وضع کرده و آن را از دعا به ارکان مخصوصه نقل داده است؟ آیا این وضع تعیینی تحقق پیدا کرده است؟

احتمال اول: انشا وضع تعیینی به نحو تنصیص: مرحوم خویی می‌فرمایند که ما یقین داریم که این وضع تعیینی رخ نداده است و شارع الفاظ را از معنای لغوی به معنای جدید نقل نداده است؛ زیرا اگر شارع و ائمه (ع) این کار را می‌کردند، با تواتر برای ما نقل می‌شد. شخصی اشکال می‌کند که پیامبر (ص) کارهایی را انجام داده ولی برخی منکر اند؛ مانند خلافت امیرالمؤمنین (ع) و غدیر که دلائل متقن زیادی دارد. مرحوم خویی می‌فرمایند که این غیر از بحث خلافت است که یک مساله سیاسی بود و عده‌ای بخاطر منافع خودشان آن را منکر شدند. مساله نقل الفاظ صلاه، زکات و صوم از معانی لغوی به معانی جدید، چنین نبوده است و داعی برای کتمان وجود ندارد؛ لذا وضع تعیینی یقیناً محقق نشده است.

احتمال دوم: وضع تعیینی به وسیله استعمال: یعنی تحقق وضع تعیینی به وسیله استعمالات شارع؛ مثلاً شارع لفظ «صلاه» را صد مرتبه یا بیشتر در معنای ارکان مخصوصه تکرار کرده است و این تکرار معنایش این بوده که هرگاه این لفظ را از من شنیدید بر معنای ارکان مخصوصه حمل کنید و وضع تعیینی به وسیله استعمال تحقق پیدا کرده است. محقق خویی (ره) می‌فرمایند که این احتمالش وجود دارد و نمی نتوانیم منکر این شویم. مثلاً وقتی نوزاد تازه متولد شده را به دست پدر یا پدر بزرگ می‌دهند و او می‌گوید «إنّی سمّیته باقر»، اینجا می‌تواند بگوید «باقر را به من بدهید تا ببوسم» و با این جمله، هم وضع محقق می‌شود و هم استعمال. مرحوم خوئی تحقق وضع با استعمال را می‌پذیرند.

دفع سومآیت‌الله فاضل لنکرانی (ره) حرف جالبی در اینجا زده‌اند و مثال‌هایی را بیان می‌کنند که وضع با استعمال مشکلی ندارد:

«إنّه لایوجد دلیل على تعلّق اللحاظ الآلیّ بالألفاظ فی جمیع الاستعمالات، بل تختلف الموارد باختلاف الأغراض؛ إذ سلّمنا تعلّق اللحاظ التبعیّ باللفظ فی أکثر الاستعمالات، إلّا أنّ تعلّق اللحاظ الاستقلالیّ به فی بعض الموارد لایکون قابلاً للإنکار؛ مثل: مقام أداء الخطابه و کتابه المقاله الأدبیّه؛ إذ الغرض فی هذین المقامین یتعلّق بإفاده المقصود فی ضمن الألفاظ الحسنه الجمیله و هکذا، فإنّ توجّه اللحاظ الآلیّ أو الاستقلالیّ إلى اللفظ تابعاً لاقتضاء المناسبه لأحد منهما؛ فلیس هنا قاعده کلّیّه بأنّ اللفظ لابدّ فیه من اللحاظ الآلیّ فی جمیع الاستعمالات. و حینئذٍ نقول: إنّ من الموارد المناسبه التی تقتضی النظر الاستقلالیّ إلى اللفظ هو الاستعمال المحقّق للوضع؛ فلایجمع بین اللحاظین الآلیّ و الاستقلالی؛ فلایرد هذا الإشکال على المحقّق الخراسانیّ(ره) و کلامه فی محلّه؛ إذ لا شبهه فی وقوع الوضع التعیینیّ على النحو الذی ذکره خارجاً؛ بل لعلّه کثیر بین العرف و العقلاء فی وضع الأعلام الشخصیّه و المعانی المستحدثه»[۳] .

آیت‌الله فاضل لنکرانی (ره) می‌فرمایند: شما این را مسلّم گرفته‌اید که استعمال، لحاظ آلی است و وضع لحاظ استقلالی است. شما وقتی مقاله‌ای می‌نویسید، سعی می‌کنید انشائتان خیلی عالی باشد، الفاظ زیبایی را استفاده کنید، فصاحت و بلاغت را در آن رعایت کنید و چندین بار آن را می‌خوانید که اشتباهی نداشته باشد و الفاظ را درست انتخاب کرده باشید. وقتی قرار است مقاله‌تان را پشت بلندگو در تلویزیون بخوانید، دقت می‌کنید که اشتباه نکنید و الفاظ را درست ادا کنید. تلفظتان قطعاً در این موارد استقلالی است و چنین نیست که همیشه لحاظ الفاظ آلی باشد. مثلاً در نماز برای ادای درست الفاظ از مخارج، دقت می‌کنید و این لحاظ استقلالی است؛ یعنی علاوه بر این که به معانی توجه دارید، در حروف نیز دقت می‌کنید که از مخرج ادا شوند. یعنی ممکن است توجه به معنا، لفظ و وضع استقلالی باشد و این اشکالی ندارد که لحاظ‌ها، همه استقلالی باشند و لحاظ آلی‌ای وجود نداشته باشد. وقتی شما حرف می‌زنید، اگر به الفاظ توجه ندارید و فقط دنبال معنایی هستید، این لحاظ آلی است؛ ولی اگر خوب به الفاظ توجّه می‌کنید که آن‌ها را درست ادا کنید و صحیح باشد، این لحاظ استقلالی است. پس در موردی که با استعمال، وضع انجام می‌شود (مانند مثال پدری که می‌گوید «حسن را به من بدهید») همه لحاظ‌ها استقلالی است.

فرمایشات آیت‌الله فاضل (ره)، فرمایشات خوبیست و مثال‌های خوبی بیان کرده‌اند. البته به نظر ما حلّال مشکلات، همان آناتی است که قبلاً بیان کردیم؛ یعنی در استعمال آنات مختلفی داریم که ممکن است در یک آن لحاظ ذاتی باشد و در آن دیگری لحاظ استقلالی باشد؛ ولی به هرحال فرمایشات ایشان، فرمایشات خوبی است.

لکن به نظر ما خلطی واقع شده است که آن را در فرمایشات آخوند (ره) نیز می‌بینید. ایشان می‌فرمایند: «إنّ النزاع فی ثبوت الحقیقه الشرعیّه یتمّ بناءً على أنّ المعانی الشرعیّه أمور مستحدثه فی الإسلام. و أما بناء على کونها ثابته فی الشرائع السابقه کما هو قضیه غیر واحد من الآیات مثل قوله – تعالى:‌ ﴿کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم …﴾[۴] و قوله – تعالى:‌ ﴿و أذّن فی الناس بالحج …﴾[۵] و قوله – تعالى:‌ ﴿… و أوصانی بالصلاه و الزکاه ما دمت حیّاً﴾[۶] إلى غیر ذلک؛ فلا مجال لدعوى الوثوق بثبوت الحقیقه الشرعیّه؛ فألفاظها حقائق لغویّه، لا شرعیّه»[۷] .

با توجه به این آیات، معلوم می‌شود که این عبادات در زمان انبیای گذشته نیز وجود داشته‌اند. این‌ها حقایق لغویه هستند و همان معنای سابقشان را دارند؛ هرچند ممکن است قیدی به آن‌ها اضافه شده باشد. این باعث می‌شود که ما حقیقت شرعیه را نپذیریم. در آغاز مرحوم آخوند (ره) حقیقت شرعیه را قبول می‌کنند؛ ولی در آخر این احتمال را هم بیان می‌کنند و می‌گویند که دیگر نیازی به حقیقت شرعیه نداریم و این‌ها در زمان انبیای گذشته نیز بوده‌اند و حقیقت لغویه اند.

به نظر ما فرمایش مرحوم آخوند درست نیست و حقیقت شرعیه ثابت است؛ چه قائل شوید که در ادیان گذشته بوده، چه قائل شوید در ادیان گذشته نبوده است. آنچه که برای ما مهم است، ثمراتی است که بر بحث حقیقت شرعیه مترتب است و آن عبارتست از اینکه اگر این الفاظ در کلمات پیامبر (ص) یا ائمه (ع) بدون قرینه استعمال شد، به معنای لغوی حمل می‌شود یا معنای اصطلاحی؟ در این صورت من فکر نمی‌کنم که کسی از بین علما بر معنای اصطلاحی حمل نکند. به نظر ما اینکه در ادیان گذشته بوده یا نه، تأثیری ندارد.

 


[۲] مصباح الأصول (مباحث الألفاظ)، الواعظ الحسینی، السید محمد؛ تقریر بحث السید أبو القاسم الخوئی، ج۱، ص۱۲۲ – ۱۲۳ (تلخیص).
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *