خارج اصول ۳۶ (وضع: حقیقت شرعیه)


خارج اصول ۳۶ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / حقیقت شرعیه

خلاصه درسصحبت در وضع تعیینی بود که بیان شد بر دو قسم است: ۱ـ وضع تعیینی صریح و تنصیصی ۲ـ وضع تعیینی استعمالی. گاهی واضع به‌صورت صریح، لفظی را برای معنایی وضع می‌کند که وضع تعیینی تنصیصی می‌شود اما گاهی واضع، لفظی را برای معنایی استعمال می‌کند که در اثر این استعمال، وضع تحقق پیدا می‌کند.

استعمال گاهی واحد است مثل نام‌گذاری بر فرزند که در اثر یک استعمال وضع محقق می‌شود و گاهی استعمال متعدد است.

اشکال بر وضع تعیینی استعمالیمحقق نائینی می‌فرماید: «توهم امکان الوضع بنفس الاستعمال مدفوع بأنّ حقیقه الاستعمال إلقاء المعنی فی الخارج بحیث یکون الالفاظ مغفولاً عنها؛ فالاستعمال یستدعی کون الالفاظ مغفولاً عنها و توجّه النظر إلیه بتبع المعنی بخلاف الوضع؛ فإنّه یستدعی کون اللفظ منظوراً إلیه باستقلاله. و من الواضح أنّه لا یمکن الجمع بینهما فی آنٍ واحد».[۱]

به نظر محقق نائینی، وضع تعیینی تنصیصی اشکالی ندارد اما وضع تعیینی استعمالی محال است؛ چون جمع بین لحاظ آلی و استقلالی پیش می‌آید. در مثال «جئنی بماءٍ» که شما درخواست آب می‌کنید، توجه به معنا دارید که این ‌را لحاظ آلی گویند اما گاهی لفظ «ماء» را وضع می‌کنند که در این‌جا لفظ، مدّ نظر است و لحاظ استقلالی می‌شود؛ پس لحاظ استعمالات، آلی است و دیگر لحاظ استقلالی که در مقام وضع است، ممکن نیست و محالیت پیش می‌آید.

همچنین در مثال «عینک» که من شما را با عینک می‌بینم، در اینجا شیشه عینک را هم می‌بینم اما به آن توجه ندارم که این لحاظ آلی است ولی اگر به عینک فروشی بروید و قصد خریدن عینک داشته باشید در آن‌جا لحاظ استقلالی می‌شود. پرسش این است که آیا در مقام وضع الفاظ، لحاظ استقلالی است یا آلی ؟ جواب این است که واضع در مقام وضع الفاظ، نظر به لفظ دارد، پس لحاظ استقلالی است ولی لحاظ استعمالات، آلی است اما اگر با استعمال بخواهیم وضع را نیز انجام دهیم، مثلا بچه‌ای که تازه متولد شده و شما می‌گویید :«حسن جان را به من بدهید تا او را بغل کنم.» در این‌جا هم لحاظ آلی مدّ نظر است که شما توجه به بغل کردن او دارید و هم لحاظ استقلالی چون در مقام وضع اسم او هستید که بنابر نظر محقق نائینی (ره)، جمع بین این دو در زمان واحد محال است.

دفع اول اشکال محقق نائینیمحقق اصفهانی می‌فرماید: «إنّه من قبیل جعل الملزوم بجعل لازمه؛ فهناک جعلان کلّ منهما ملحوظ بما یناسبه من اللحاظ، نظیر جعل الملکیّه بجعل لازمها بقوله: سلطتک علیه (مثلاً) قاصداً به استقلالاً حصول الملک له. اما علی مسلکنا من کون الوضع من الاعتبارات، فسبق الاستعمال لا محذور فیه. و قرینه المقام- فی مثل قوله (ص): «صلوا کما رأیتمونی أصلی» علی اعتبار اختصاصه به- کافیه فی الدلاله علی سبقه». [۲]

گاهی ملزوم اراده می‌شود مثل جایی که خرید و فروش باشد «ملّکتک هذا بهذا» که ملکیت، ملزوم خرید و فروش است و گاهی لازم، اراده می‌شود مثل «سلّطتک هذا بهذا» که مسلط بودن، لازمه ملکیت است «الناس مسلّطون علی اموالهم»؛ پس در جعل ملکیت، در سلطتک همان معنای ملکتک نیز می‌رساند و همچنین در مثال بچه‌ای که تازه به دنیا آمده، شخص پدربزرگ گوید: «حسن جان را به من بدهید.» در ابتدا وضع محقق می‌شود و سپس استعمال شده است. لازمه آن که تسلط باشد هم اراده می‌شود و چون وضع از امور اعتباری است، هیچ محالیتی پیش نمی‌آید همان‌طور که پیامبر(ص) می‌فرماید: «صلّوا کما رأیتمونی أصلّی» که هم استعمال صلاه را می‌رساند و هم وضع صلاه را برای ارکان مخصوص. این مطلب هیچ محذوریتی ندارد؛ بنابراین اشکال محقق نائینی (ره) وارد نیست چون امور اعتباری است و سبق رتبی وجود دارد. در ابتدا وضع و سپس استعمال محقق می‌شود؛ چون وضع، علّت برای استعمال است. مثلاً در ابتدا پدربزرگ اسم حسن را برای بچه در نظر دارد سپس استعمال می‌کند. هنگامی که شما کلید را در دست می‌گذارید برای این‌که در منزل را باز کنید، همزمان با حرکت دست، کلید هم حرکت می‌کند اما حرکت دست برای حرکت کلید، علت است و در این‌جا هم وضع علت برای استعمال است و تقدم رتبی وجود دارد.

 


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *