خارج اصول ۱۰ (مباحث الفاظ، وضع: تعارض احوال)


خارج اصول ۱۰ (مباحث الفاظ، وضع: تعارض احوال)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ /وضع /تعارض احوال

خلاصه جلسه گذشتهصحبت در مورد تعریف تقیید بود؛ یعنی مطلق را مقیّد می‌کنند؛ به عبارت دیگر، قیدی به طبیعتی اضافه می‌کنند. تعریفاتی برای تقیید بیان کردیم.

مراد از تقیید
تعریف چهارم«التقیید عباره عن لحاظ حصّه خاصّه من الطبیعه و جعل الحکم لها (التقیید عباره عن جعل الحکم لبعض أفراد الطبیعه)».[۱]

تعریف پنجم«التقیید عباره عن لحاظ الطبیعه بشرط شی‌ء».[۲]

تعریف ششم«التقیید عباره عن لحاظ القید مع الطبیعه».[۳]

تعریف هفتم«التقیید عباره عن لحاظ شی‌ء مستقلّاً، ثمّ تقییده ثانیاً».[۴]

به نظر ما محتوای تعریف‌ها یکی است. اگر بخواهیم تعریف درستی برای تقیید ارائه کنیم، می‌توانیم بگوییم: «تقیید، محدودیتی است که برای طبیعتی به وجود بیاوریم» مثل «رجل عالم» رجلی که علم دارد. این قیدهایی که می‌آوریم برای محدود کردن طبیعت است.

مراد از استخدامبرای استخدام دو تعریف ارائه شده که به نظر ما اولی درست و دومی ناقص است.

تعریف اول«إراده معنى من مرجع الضمیر یغایر ما یراد من الضمیر»[۵]

ما یک ضمیر داریم و یک مرجع ضمیر. استخدام یعنی از مرجع معنایی اراده شود و از ضمیری که به آن مرجع برمی‌گردد، معنایی دیگر. مثال: «یستحبّ قراءه سوره الجمعه فی یومها». از «سوره الجمعه» که مرجع ضمیر «ها» است، سوره جمعه اراده شده، ولی از ضمیر «ها»، روز جمعه اراده شده است. به نظر ما این تعریف، تعریف خوبی است.

تعریف دوم«رجوع‌ الضمیر إلى‌ بعض‌ أفراد العام»‌[۶]

یعنی ضمیر به بعضی از افراد عام برمی‌گردد نه به تمام افرادِ عام.

به نظر ما این تعریف درستی نیست؛ چون همیشه این‌طور نیست که ضمیر به بعضی افراد عام برگردد؛ بلکه گاهی اصلاً معنای ضمیر و معنای مرجع متغایرین هستند، مانند همین مثال «یستحبّ قراءه سوره الجمعه فی یومها» که گفته شد.

تعاریف نسخ، نقل، اضمار و… همه مقدمه برای بحث بعدی بود.

مبحث اول: تعارض معنای حقیقی با اضماراگر آیه یا روایتی وارد شد و امر دوران بین معنای حقیقی و اضمار داشت چه کنیم؟ البته این دوران امر حالت‌های مختلفی دارد؛ مانند: دوران بین معنای حقیقی و تقیید؛ دوران بین معنای حقیقی و استخدام؛ دوران بین معنای حقیقی و نقل؛ دوران بین معنای حقیقی و اشتراک و… . در این موارد لفظ را بر معنای حقیقی حمل می‌کنیم؛ زیرا تخصیص، تقیید و… همه خلاف اصل است. فقط در صورتی که قرینه بر تخصیص، تقیید و… بود می‌توان حمل بر آن نمود. در غیر این صورت فقط باید بر معنای حقیقی حمل کنیم.[۷] این حرف آخوند است و سایر علما نیز آن را تأیید کرده‌اند. این حرف درستی است و دلیلش هم روشن است؛ دلیلش این است که بنای عقلا چنین است.

لکن اینجا یک نکته مهمی وجود دارد: «الفحص عن المخصص و المقید و القرینه». شما اگر خواستید قرآن و روایات را خوب متوجه شوید، نمی‌توانید با ترجمه یک آیه یا روایت بگویید: «من قرآن را متوجه شدم». روایات، یکدیگر را و قرآن را تفسیر می‌کنند. درست است که گفتیم اصل، معنای حقیقی است ولی شما وظیفه دارید که از مخصّص، مقیّد و قرینه فحص کنید. باید برای تفسیر یک آیه، تمام آیات مشابه را نگاه و تمام قرائن را بررسی کنید تا بتوانید آیه را درست بفهمید. درست است که اصل اولی حمل بر معنای حقیقی است ولی این حمل باید پس‌از فحص از قرینه و… انجام شود.

 


[۱] مصباح الأصول، (مباحث الألفاظ)، ج‌۱، ص۳۱۷.
[۵] نتائج الأفکار فی الأصول، ج۲، ص۳۵۸ و ۳۵۹.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *