حدیث ۸ (چهل حدیث: عُجب، معظل اجتماع)


حدیث ۸ (چهل حدیث: عُجب، معظل اجتماع)

, ,

موضوع: احادیث کتاب چهل حدیث مرحوم امام (ره)/عجب /عجب، معظل اجتماع

عجب، معظل اجتماعیکی از مشکلاتی که در جوامع وجود دارد مسئله خودبزرگ‌بینی است. هر انسانی که این مشکل اخلاقی را پیدا کرده، خود را بزرگ ببیند و بیش از اندازه خود را بزرگ ببیند و فکر کند که هرچه من می‌گویم و فکر می‌کنم، صحیح است، برایش مشکلات بسیاری به وجود می‌آید.

یکی از مسائل و معضلاتی که در جامعه وجود دارد، گروه‌های انحرافی است؛ مثلاً کسی ادعای پیامبری یا امام زمان بودن می‌کند، که امروزه این ادعاها زیاد شده است. چه شده است که انسانی به خود اجازه می‌دهد ادعای پیامبری کند؟ ریشه این مطلب در چیست؟ ریشه این معظل در عجب است؛ یعنی اگر این افراد را بررسی کنید افراد مستبد به رأی هستند.

پذیرش اشتباه، سیره بزرگانبرخی از افراد تابع دلیل هستند، زمانی که مقداری با آن‌ها صحبت شود، نرم می‌شوند و می‌پذیرند. آیت‌الله العظمی بروجردی (ره) گاهی به وسیله شاگردان از فتوایش برمی‌گشت. شاگردان قوی و ملّا، دلیل می‌آوردند و ایشان می‌پذیرفت. هر مرجعی این‌گونه است و مراجع و بزرگان ما گاهی از فتوای خود برمی‌گردند. مرد آن است که حرفش یکی نباشد. گاهی انسان کاری می‌کند و بعد از مدتی اعتراف می‌کند که اشتباه کرده و معصوم نیست. مرحوم امام (ره) در مواردی مانند جریان بازرگان، می‌فرمود: «من اشتباه کردم». اشکالی ندارد که شخصیت بزرگواری مانند امام راحل اعتراف به اشتباه کند. هر مسئول و هر انسان غیرمعصومی باید این‌گونه باشد.

استبداد رأیاین یکی از معظلات جامعه ما است که انسان مستبد الرأی هر دلیلی برایش بیاورند نمی‌پذیرد، هر مطلبی که می‌گویند توجه نمی‌کند و گوش نمی‌دهد. این افراد ممکن است در آینده جامعه خطرساز باشند. انسان‌هایی که ﴿یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾[۱] نیستند. باید به همه حرف‌ها توجه کنیم، همین انسان‌های عادی ممکن است حرف‌های خوب، زیبا و صحیحی داشته باشند. انسان‌های مستبد به رأی هرچند که انسان مؤمنی هم باشند اما اعتباری به آن‌ها نیست؛ ممکن است به چیزی اعتقاد پیدا کنند و حتی بگویند: «باید جانمان را برایش بدهیم» درحالی‌که این کار خلاف است؛ مانند داعشی‌ها که برخی برای پول می‌جنگند اما برخی از این‌ها اعتقاد دارند، هرچه به آن‌ها بگویی: اسلام آن چیزی نیست که شما فهمیدید، نمی‌پذیرند و نمی‌گذارند که حقایق برایشان روشن شود.

تمجید دیگران عامل عجبعجب و استبداد رأی ممکن است در مرور زمان برای انسان به وجود آید؛ مثلاً کسی به شما می‌رسد و می‌گوید: «عجب زیبا هستی!» نفر دوم می‌گوید: «عجب خوشکل هستی!» همچنین افراد دیگر که تعریف و تمجید می‌کنند تا جایی که خودت باور می‌کنی. مثال دیگر: کسی به شما می‌گوید: «عجب ملّا هستی، خیلی باسواد هستی! حاج‌آقا چرا رساله نمی‌دهی؟» این‌قدر می‌گویند که خود شخص باورش می‌شود و توهّم برایش شکل می‌گیرد.

مبارزه با عجبهمیشه با خودتان این‌گونه مذاکره کنید: «من چیزی نمی‌فهمم، من نادانم. این حرف‌ها را رها کنید که از من تعریف می‌کنند. من خودم می‌دانم که چگونه آدمی هستم. نه سوادی دارم، نه تقوایم عالی است». همیشه با خود مبارزه کنید، سعی کنید خود را کوچک کنید، خود را پایین بیاورید تا بتوانید تکامل و ترقّی داشته باشید.

عجب مانع ترقّی و تکاملداشتیم انسان‌هایی که خوش‌استعداد و حافظه عالی داشتند ولی بی‌سواد هستند؛ زیرا نرفتند درس بخوانند تا ملّا شوند. به‌خاطر همین توهّم ملّا نشدند؛ توهّم داشت که شاگرد اوّل و ملّا است بنابراین ادامه نداد. می‌گفت: «درس آیت‌الله گلپایگانی رفتم، چیزی نداشت. درس فلانی رفتم، مطلبی نداشت». درس نخواند چون به خودش خیلی متّکی شد. اگر کسی مغرور شود و عجب او را فراگیرد خودش بیچاره می‌شود. این شخص الآن حسرت می‌خورد و بااینکه از بنده بهتر بود ولی به جایی نرسید.

با خود مبارزه کنید. هرگاه دیدید که دارید اوج می‌گیرید و فکر می‌کنید مثلاً سخنران خوبی هستم، شاگرد خوبی هستم، استاد خوبی هستم و …، خود را تحقیر کنید و بگویید: من چیزی نیستم. خدایا تو می‌دانی که من چیزی نیستم. اگر روحیه عجب در انسان تقویت شود ممکن است به گروه‌های انحرافی ملحق شود.

تواضع آیت‌الله بروجردی (ره)روزی طلبه‌ای مشکلات مادی داشت، قبل از درس خدمت آیت‌الله بروجردی (ره) رفت و مشکلات خود را مطرح نمود. مشکلاتی که اکنون طلبه‌ها دارند آن زمان‌ها هم بوده، فقیر بودند. هنگامی که آیت‌الله بروجردی (ره) درس را شروع می‌کند، آن طلبه اشکالی را درباره درس مطرح می‌کند. آیت‌الله بروجردی (ره) که مقداری گوشش سنگین بود متوجه نمی‌شود که طلبه چه اشکالی را مطرح می‌کند و فکر کرد که می‌گوید: «آن مشکل من یادتان نرود». می‌فرماید: «باشد به فکر شما هستم و مشکلتان را حل می‌کنم». یکی از شاگردان که به استاد نزدیک بود می‌گوید: «این شاگر اشکال علمی دارد و مشکل شخصیش را مطرح نمی‌کند». آیت‌الله بروجردی (ره) خجالت کشید که گوشش سنگین بود و سر درس مشکل طلبه را بیان کرد. درس که تمام شد ایشان به سمت آن طلبه رفت و دست او را بوسید.

تواضع عامل تکاملاینکه انسان خود را کوچک بداند باعث می‌شود که دیگران او را بزرگ بدانند.

برخی به خداوند اشکال کردند که چرا موسی را برای پیامبری انتخاب کردی؟ خداوند پاسخ داد: «چون حضرت موسی ساعت‌ها سر خود را بر خاک می‌گذارد و سجده می‌کند». خداوند احتیاجی به سجده ما ندارد بلکه می‌خواهد این روحیه در انسان تقویت شود که خود را بزرگ نبیند تا سامری شده و انحراف به وجود بیاید. تابع خدا باشد و در مقابل خداوند برای خود ارزشی قائل نشود.

عجب در ابعاد مختلفاین روحیه را در خود تقویت کنید که خود را بزرگ نبینید. کسی خود را در سیاست بزرگ می‌بیند و مردم را بدبخت می‌کند، کسی در علم مغرور می‌شود و مردم را بدبخت می‌کند. کسی در تقوا مغرور می‌شود و گروه انحرافی تشکیل می‌دهد. این‌ها همه باعث بدبختی است، خود را انسانی ساده و معمولی فرض کنید و مطیع فرمان خدا و احکام دین باشید.

خودبزرگ‌بینی یک از مهلکات است و اگر دیدید که کسی چنین روحیه‌ای دارد، اعتماد شما نسبت به او کم شود. اکنون خوب است اما در آینده ممکن است به انحراف کشیده شود.

 


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *