خارج فقه


خارج فقه

, ,

موضوع: مستثنیات از حرمت غناء/مبحث غناء/مکاسب محرّمه؛

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با غنای در قرآن است. برخی ادلّه در این رابطه بررسی شد. علّت اینکه برخی گمان کردند غنای در قرآن جائز است. نوع تعابیری که در روایات وارد شده بود، حاکی از رجحان خواندن قرآن به صوت حسن و صدای زیبا است؛ و این صدای زیبا که گاهی سبب تغییر حالتی در انسان می‌شود، خصوصیات صوت غنائی را دارد. ما در روایات در رابطه با قرآن خواندن امام سجّاد و یا خواندن زبور توسّط حضرت داوود، تعابیری داریم که شنوندگان از شنیدن آیات الهی از نوای ایشان مدهوش شده و از حالت عادّی خارج می‌شدند. این خصوصیاتی است که ما پیش از این در بررسی طرب و در خصوصیات غناء ذکر کردیم.

با این وصف می‌توان فهمید که چگونه برخی تصوّر کردند که این روایات جواز ناظر به غنای در قرآن بوده و می‌توان با آن اثبات جواز و اباحه برای غنائی خواندن قرآن را استظهار نمود؛ از همین برداشت هم شاید به این نتیجه رسیدند که اساساً غناء نباید امر مذمومی باشد؛ چون در قرآن تجویز شده است و حتّی توصیه شده است. پس علّت این‌که در روایات ما تعابیری در تحریم آن وارد شده است، همگی در رابطه با مقارنات آن است. وقتی غناء زمینه‌ای برای فسوق و معاصی باشد، حرام خواهد بود؛ ولی فی‌نفسه و با چشم‌پوشی از آنچه مقارن با آن است، حلال است.

شاید به همین جهت است که اخیراً علمای ما قید “مجلس لهو و لعب” را اضافه نموده‌اند؛ یعنی نظر به میزان زمینه‌سازی غناء بر ارتکاب معاصی است؛ و خود غناء به تنهائی مورد حکم قرار نمی‌گیرد؛ و اگر در یک مجلس مصیبت و یا شادی و سرور مؤمنین غنائی صورت بگیرد نمی‌توان حکم به حرمت آن کرد.

روایت پنجم: عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلٍ بْنِ زِیَادٍ[۱] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ[۲] عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیِّ[۳] عَنْ أَبِی الْحَسَنِ[۴] (ع) قَالَ: «ذَکرْتُ الصَّوْتَ عِنْدَهُ فَقَالَ: إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (ع) کانَ یَقْرَأُ فَرُبَّمَا مَرَّ بِهِ الْمَارُّ فَصَعِقَ مِنْ حُسْنِ صَوْتِهِ …». [۵]

این روایت در عین حال که به محمد بن حسن شمّون که غالی و فاسد المذهب بوده و ضعیف است و ابن سلیمان نوفلی که مهمل است سند ضعیفی دارد، مورد استناد برخی فقهاء قرار گرفته است؛ چرا که پنداشته‌اند مراد از حسن صوت، غنای در صوت است؛ و مرحوم کاشفالغطاء از همین نکته بسیار تعجّب کرده است. به نظر ایشان حسن صدای امام سجّاد تا جایی که شنوندگان از فرط مشغولیت به زیبایی آن تعادل خود را از دست داده و به زمین می‌خوردند، ارتباطی با غناء ندارد. چرا که اساساً این صدای زیبا موهبتی الهی بوده و جمال و زیبایی شخص محسوب می‌شود؛ اما آن ترجیع غنائی از دعوت شیطان و به انگیزه‌ی او حاصل می‌شود؛ یعنی این زیبایی در ساخت و بافت انسان و مخلوق خداوندی است؛ اما آن غناء و زیبایی و تحسین آن به جهت تحریک شیطان و نفس انسان است.[۶]

روایت ششم: عَنْهُ[۷] عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ[۸] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ[۹] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ[۱۰] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «لَمْ یُعْطَ أُمَّتِی أَقَلَّ مِنْ ثَلَاثٍ: الْجَمَالِ وَ الصَّوْتِ الْحَسَنِ وَ الْحِفْظِ».

روایت هفتم: عَنْهُ[۱۱] عَنْ أَبِیهِ[۱۲] عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ[۱۳] عَنْ یُونُسَ[۱۴] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکانَ[۱۵] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ[۱۶] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ×قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ: «إِنَّ مِنْ أَجْمَلِ الْجَمَالِ الشَّعْرَ الْحَسَنَ وَ نَغْمَهَ الصَّوْتِ الْحَسَنِ».

روایت هشتم: عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ[۱۷] عَنْ أَبِیهِ[۱۸] عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ[۱۹] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ[۲۰] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ[۲۱] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ: «لِکلِّ شَیْ‌ءٍ حِلْیَهٌ وَ حِلْیَهُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ».[۲۲]

روایت نهم: عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلٍ بْنِ زِیَادٍ[۲۳] عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ الصَّیْقَلِ[۲۴] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى[۲۵] عَنِ السَّکونِیِّ[۲۶] عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْمِیثَمِیِّ[۲۷] عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «مَا بَعَثَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- نَبِیّاً إِلَّا حَسَنَ الصَّوْتِ».

روایت دهم: عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ[۲۸] عَنِ الْحَجَّالِ[۲۹] عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَهَ[۳۰] عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «کانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ×أَحْسَنَ‌ النَّاسِ‌ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ‌ وَ کانَ‌ السَّقَّاءُونَ یَمُرُّونَ فَیَقِفُونَ بِبَابِهِ یَسْتَمِعُونَ قِرَاءَتَهُ».[۳۱]

روایت یازدهم: عن عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ[۳۲] عَنْ أَبِیهِ[۳۳] عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ[۳۴] عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ[۳۵] عَنْ أَبِی بَصِیرٍ[۳۶] قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (ع) إِذَا قَرَأْتُ الْقُرْآنَ فَرَفَعْتُ صَوْتِی جَاءَنِی الشَّیْطَانُ فَقَالَ إِنَّمَا تُرَائِی بِهَذَا أَهْلَک وَ النَّاسَ قَال‌(ع): یَا أَبَا مُحَمَّدٍ اقْرَأْ قِرَاءَهً مَا بَیْنَ الْقِرَاءَتَیْنِ تُسْمِعُ أَهْلَک وَ رَجِّعْ بِالْقُرْآنِ صَوْتَک فَإِنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- یُحِبُّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ یُرَجَّعُ فِیهِ تَرْجِیعاً».[۳۷]

از تمامی این روایات استفاده می‌شود که صدای زیبا یک نعمت الهی است و خواندن قرآن با صدای زیبا توصیه شده است؛ امّا دلالتی بر جواز قرائت غنائی ندارند.


[۱] الآدمی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۲] محمّد بن الحسن بن شمّون‌ : واقفیّ ‌ثمّ غلا، ضعیف جدّاً فاسد المذهب.
[۳] علیّ بن محمّد بن‌ سلیمان النوفلی : مهمل.
[۴] أی : الإمام الهادی(ع).
[۶] شرح القواعد، کاشف الغطاء، ص۳۵.
[۷] أی : علیّ بن إبراهیم بن هاشم القمّی : إمامیّ ثقه.
[۸] علیّ بن معبد : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۹] عبدالله بن القاسم بن الحارث الحضرمیّ البطل : کذّاب ‌غال، واقفی‌.
[۱۰] مولى بنی‌ هاشم : إمامیّ ثقه.
[۱۱] علیّ بن إبراهیم بن هاشم : إمامیّ ثقه.
[۱۲] إبراهیم بن هاشم القمّی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۱۳] علیّ بن معبد : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۱۴] یونس بن عبد الرحمن‌ : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع‌.
[۱۵] عبد الله بن مسکان‌ : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع‌.
[۱۶] یحیی أبو بصیر الأسدی : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع.
[۱۷] علیّ بن إبراهیم بن هاشم : إمامیّ ثقه.
[۱۸] إبراهیم بن هاشم القمّی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۱۹] علیّ بن معبد : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۲۰] عبدالله بن القاسم بن الحارث الحضرمیّ البطل : کذّاب ‌غال، واقفی‌.
[۲۱] مولى بنی‌ هاشم : إمامیّ ثقه.
[۲۲] وسائل الشیعه، شیخ الحر العاملی، ج۶، ص۲۱۱، ابواب أبواب قراءه القرآن ولو فی غیر الصلاه، باب۲۴، ح۳، ط آل البیت.. (هذه الروایه مسنده و ضعیفه ؛ لوجود عبد الله بن القاسم‌ فی سندها و هو کذّاب غال، واقفی)
[۲۳] الآدمی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۲۴] موسى بن عمر بن یزید بن ذبیان : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه ظاهراً.
[۲۵] محمّد بن عیسی بن غزوان : مختلف فیه و هو ثقه ظاهراً.
[۲۶] إسماعیل بن أبی زیاد السکونی : عامّیّ ثقه.
[۲۷] مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه على الظاهر.
[۲۸] سهل بن زیاد الآدمی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۲۹] عبدالله بن محمّد الحجّال : إمامیّ ثقه.
[۳۰] علیّ بن عقبه بن خالد : إمامیّ ثقه.
[۳۲] علیّ بن إبراهیم بن هاشم : إمامیّ ثقه.
[۳۳] إبراهیم بن هاشم القمّی : مختلف فیه و هو إمامیّ ثقه علی الأقوی.
[۳۴] الحسن بن محبوب السرّاد : إمامیّ ثقه من أصحاب الإجماع.
[۳۵] البطائنی : من رؤوس الواقفه، لکنّ الظاهر أخذ المشایخ عنه قبل وقفه و هو إمامیّ ثقه.
[۳۶] یحیی أبو بصیر الأسدی : إمامیّ ثقه.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *