تفسیر ۱۰ (سوره بقره: آیه ۱۰۲)


تفسیر ۱۰ (سوره بقره: آیه ۱۰۲)

, ,

موضوع: تفسیر قرآن کریم/تفسیر سوره بقره /تفسیر آیه ۱۰۲

 

﴿وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ﴾[۱]

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در تفسیر آیه صد و دوم از سوره مبارکه بقره بود که در جلسه گذشته مطالبی بیان شد. این آیه شریفه در رابطه با قوم یهود و بنی‌اسرائیل است که تابع شیطان هستند. یکی از خصوصیات یهود این است که تابع شیاطین هستند و به مسأله سحر و جادو اهمیت می‌دهند و به جای اینکه به خدا توجه کنند و تکیه‌گاه و پناه آن‌ها خدا باشد، به سحر و جادو توجه می‌کنند. لکن پیامبران به دنبال سحر نیستند؛ نه حضرت سلیمان ساحر بوده و نه پیامبر ما به دنبال سحر بوده‌اند. ﴿وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا﴾ شیاطین کافر می‌شدند و دنبال سحر و جادو بودند.

در این آیه شریفه مطالبی ذکر شده است:مطلب اول: آیا سحر، کفر است؟ در این آیه آمده که ﴿وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْر﴾ شیاطین کافر شدند به خاطر اینکه به مردم سحر می‌آموختند. یکی از کسب‌های حرام که مرحوم شیخ انصاری(رحمه الله) در کتاب مکاسب محرمه بیان کرده‌اند، سحر است. اما به عنوان کفر مطرح نیست ولی در این آیه شریفه چنین می‌فرماید که شیاطین کافر شدند و سحر به مردم یاد می‌دادند.

در جواب این سؤال باید گفت که سحر مراحلی دارد که متفاوت هستند: یک مرحله، مرحله یاد گرفتن سحر است که انسان می‌خواهد سحر را یاد بگیرد؛ مرحله دیگر اجرای سحر است، ﴿یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ﴾، بین زن و مرد جدایی می‌اندازد؛ مرحله سوم سحر ان است که سحر را حلال می‌شمارد. این سه مرحله با هم متفاوت است: مرحله اول که یادگیری و تعلیم سحر است، ممکن است برای افرادی که به خودشان مطمئن هستند که کار خلافی انجام نمی‌دهند و در جاهایی که مردم مبتلا شده و به مشکلاتی برخورده‌اند، به مردم کمک می‌کنند و سحر را باطل می‌کنند، این کار بدی نیست مخصوصا اگر کسانی باشند که به خودشان مطمئن باشند که کار خلافی انجام نمی‌دهند و این علم را فقط در راه باطل کردن سحر ساحران به کار می‌برد، این مرحله کفر نیست و ممکن است جایز باشد.

اما مرحله دوم که اجرای سحر است، کار حرامی است؛ یعنی از سحر در مسیر خلاف استفاده کند، به این معنا که بین زن و مرد جدایی بیندازد یا به مردم ضرر برساند، این اعمال سحر است که مسلماً کار حرامی است.مرحله سوم نیز که حلال شمردن سحر است؛ یعنی یک حکم ضروری اسلام را قبول ندارد، چراکه از نظر اسلام سحر حرام است و این حکم را قبول ندارد و حلال می‌شمارد، چنین شخصی ترویج دهنده سحر و جادو است. در این صورت، کفر محسوب می‌شود؛ یعنی کسی که به کار بردن سحر را حلال می‌شمارد، کافر است.در این آیه شریفه شیاطین و یهود کافر شدند به خاطر این‌که اینها علاوه بر اینکه ترویج دهنده سحر بودند، آن را حلال می‌شمردند. پس توضیح این مطلب که بعضی می‌گویند سحر حرام است و بعضی آن را کفر می‌دانند، این است که گاهی کسی مرتکب سحر می‌شود و آن را حرام می‌داند، چنین شخصی مانند کسی است که شراب می‌خورد و می‌داند حرام است، این شخص گناه می‌کند، اما شخصی که شراب می‌خورد و آن را ترویج می‌کند و می‌گوید حلال است، مرتد است و کافر شده است، سحر هم همینطور است.مطلب دوم: بابل که در این آیه شریفه ذکر شده است شهری است در ۱۶۰ کیلومتری بغداد که هاروت و ماروت در آنجا سکونت داشته و به تعلیم سحر برای باطل کردن سحر ساحران مشغول شدند. اینکه هاروت و ماروت چه کسانی بودند به زودی بحث خواهیم کرد. به نظر ما هاروت و ماروت دو فرشته بودند و ملائکه معصوم هستند و هیچوقت مرتکب خلاف نمی‌شود ولی در این آیه شریفه بیان می‌کند که ﴿وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ﴾ هاروت و ماروت سحر را به مردم یاد دادند.

سؤال: اگر هاروت و ماروت فرشته هستند و معصوم، پس چرا به مردم سحر را یاد دادند؟

جواب: آنچه که از این آیه به دست می‌آید این است که ﴿وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ﴾ یعنی خداوند متعال بر این دو ملک چیزی را نازل کرد که سحر ساحرین را باطل کند، پس این از ناحیه خدا بود و این قرینه بر این مطلب است که هاروت و ماروت دو فرشته و معصوم بودند.

اینکه بعضی از مفسرین گفته‌اند که هاروت و ماروت دو نفر از اطرافیان پادشاه بابل بودند، که با حضرت سلیمان مخالف بود و می‌خواست حکومت حضرت سلیمان را از بین ببرد؛ این دو نفر یعنی هاروت و ماروت خوش سیما و خوش بیان بودند، پادشاه بابل این‌ها را فرستاد که به مردم بگویند که حضرت سلیمان ساحر است و به او اعتقاد نداشته باشید، لذا این دو نفر مسأله سحر را به مردم بازگو کردند؛ شاید شواهد تاریخی هم داشته باشند ولی با این آیه شریفه در چند مورد منافات دارد:اول: می‌فرماید ﴿وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ﴾ که یعنی خدا چیزی را بر دو فرشته نازل کرده، نه اینکه دو نفر انسان منافق و خبیث این کار را کرده باشند.

دوم: می‌فرماید: ﴿وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ﴾ این‌ها وقتی سحر را یاد می‌دادند به مردم می‌گفتند این امتحان خداست، شما این مطالب را برای ابطال سحر بیاموزید نه اینکه مردم را سحر کنید کافر نشوید. این‌ها کافر نشدند بلکه کسانی کافر شدند که ﴿فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾.

پس به نظر ما هاروت و ماروت دو فرشته بودند و آنچه به مردم یاد دادند از جانب خدا و در رابطه با ابطال سحر بود و کار خلافی انجام ندادند. به خاطر اینکه سحر بین مردم زیاد شده بود و حالت اضطرار برای مردم به وجود آمده بود، هاروت و ماروت به مردم راه باطل کردن سحر را یاد دادند. منتهی بعضی از مردم وقتی چیزی را یاد می‌گیرند، از آن سوء استفاده می‌کنند و در مسیر باطل از آن استفاده می‌کنند.

مطلب سوم: هدف و نیت انسان تأثیر دارد. گاهی شما علمی را فرا می‌گیرید که در مسیر صحیح از آن استفاده کنید، اما بعضی افراد هستند که هدفشان از آموختن علم این است که در مسیر باطل از آن استفاده کنند. کسی که هدفش صحیح است و می‌خواهد به صلاح مردم عمل کند، مسلماً کارش صحیح است ولی کسی که هدفش فساد و خلاف است، فراگیری علمش هم صحیح و مورد تأیید نیست. این مسأله در تمام علوم وجود دارد، کسی که علم قضاوت را می‌آموزد اگر مسیر صحیح آن را بپیماید بزرگترین ثواب را نصیب خود ساخته و اگر مسیر خلاف را بپیماید بزرگترین عقاب را برای خود رقم زده است.

دفاع از کشور لازم است، اگر از علم ساخت سلاح برای دفاع از کشور استفاده شود، بهترین ثواب را دارد و اگر در مسیر خلاف و جنگ‌افروزی استفاده شود بزرگترین عقاب را دارد، این مربوط به نیت است. بعضی از مسائل هست که نمی‌توان گفت صددرصد باطل است و نه می‌توان گفت که صددرصد درست است، بلکه باید گفت که اگر نیت استفاده صحیح و الهی در میان باشد درست است و اگر نیت استفاده در جهت باطل وجود داشته باشد، باطل است و بدترین گناه است. مسأله تعلیم سحر هم از مصادیق همین بحث است. شیاطین به مردم سحر می‌آموختند و هاروت و ماروت نیز تعلیم سحر می‌کردند اما شیاطین برای اینکه بین زن و مرد جدایی بیندازند و برای فساد و خلاف و اعمال شیطانی تعلیم سحر می‌کردند ولی هاروت و ماروت برای ابطال سحر و نجات مردم و صلاح آن‌ها بود. پس ممکن است یک کار از دو نفر صادر شود برای یکی کار خوبی باشد و برای دیگری کار زشت و ناپسند. لذا در این آیه شریفه می‌فرماید: ﴿وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْر﴾ ولی هاروت و ماروت وقتی سحر را تعلیم می‌دادند به مردم می‌گفتند این فتنه و امتحان است، مبادا سحر را بیاموزید و علیه مردم استفاده کنید. دست برای انسان بهترین نعمت خداست، با آن غذا می‌خورد، کارهای خیر انجام می‌دهد، به مستحق کمک می‌کند، دست یتیم را می‌گیرد و مشکلات مردم را حل می‌کند اما همین دست ممکن است یتیمی را بزند، یا کار خلاف بکند؛ این‌ها امتحان است خدا به شما دست قوی داده برای اینکه کار خیر انجام دهید نه اینکه کار خلاف انجام دهید ولی در عین حال اختیار دارید که با آن کار خلاف کنید. لذا باید به این مسائل دقت کرد.

 


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *