خارج اصول ۴۷ (وضع: حقیقت شرعیه)


خارج اصول ۴۷ (وضع: حقیقت شرعیه)

, ,

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /حقیقت شرعیه

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث حقیقت شرعیه بود. در بحث امروز کلماتی را از بعضی بزرگان نقل می‌کنیم و بحث می‌کنیم که آیا مورد قبول هستند؟

برخی از علما گفته‌اند: «ذکروا لثبوت الحقیقه الشرعیّه و عدمه فی الکتب القدیمه أقوالاً مختلفهً و لکلّ قول دلیل أو أدلّه متعدّده و لکنّ البحث فیه مبتنٍ على الأساسین المهمّین بحیث لو انهدم أحدهما أو کلاهما؛ فلا محلّ لهذا البحث و لا ثمره فیه.

أحدهما: کون المعانی مدلولاً علیه للألفاظ فی شریعه الإسلام فقط، بحیث کانت مستحدثهً فی شرعنا و لمیرد فی الشرائع السابقه عن هذه المعانی خبر و لا أثر أصلاً.

و ثانیهما: ثبوت أنّ رسول اللّه (ص) وضع الألفاظ للمعانی و بسبب الشارع نقل هذه الألفاظ من المعانی اللغویّه إلى المعانی المستحدثه شرعاً.و لایخفى أنّ ألفاظ المعاملات خارجه عن حریم النزاع؛ فإنّ حقائقها حقائق عرفیّهً أمضاها الشارع، فالنزاع یجری فی ألفاظ العبادات فقط، فلابدّ لنا من البحث فی جهات حتّى یتّضح ثبوت هذین الأساسین أم عدم ثبوتهما»[۱] .

برخی از بزرگان گفته‌اند که دو مبنای مهم در حقیقت شرعیه وجود دارد که اگر این دو مطلب ثابت شود، حقیقت شرعیه ثابت می‌شود؛ ولی اگر این دو مطلب ثابت نشود، حقیقت شرعیه ثابت نمی‌شود:

۱. آیا مخترعات شرعیه که در زمان پیامبر (ص) اختراع شده، واقعاً مخترعات پیامبر (ص) است؟ آیا نماز با اجزا و شرایطش از مخترعات پیامبر است یا اینکه از مخترعات پیامبران گذشته است؟ اگر این ماهیات، مخترعات پیامبر (ص) باشد، حقیقت شرعیه ثابت می‌شود؛ ولی اگر در زمان پیامبران گذشته بوده و پیامبر (ص) آن را بیان کرده است، حقیقت شرعیه ثابت نمی‌شود.

۲. آیا الفاظی که شارع در این معانی استعمال کرده، الفاظ مستحدثه‌ای هستند؟ یا اینکه الفاظ در همان معانی لغوی استعمال شده‌اند؛ هرچند گاهی قید یا شرطی به آن‌ها اضافه شده است یا تغییری جزئی رخ داده است؟ آیا صلاه و صوم معنای لغویشان را دارند و در شریعت ما فقط قیودی به آن‌ها اضافه شده است؟

به نظر ما این فرمایش درست نیست.
اولاً چه بگویید صددرصد این ماهیات را پیامبر (ص) به وجود آورده، چه سی درصد، در هر صورت همه علما در اینکه پیامبر (ص) قیود، شرایط و اجزائی برای نماز بیان کرده است که در زمان انبیای گذشته یا نمی‌دانیم چه بوده است یا این که با آن‌ها متفاوت است، اتفاق دارند؛ پس در هر صورت این ماهیات چیزهای جدیدی دارند. اجاره، مضاربه، طلاق، نکاح و … شرایط خاصی دارند؛ لذا در شریعت ما الفاظ عبادات و معاملات دارای معانی خاصی هستند؛ چه بگوییم همه این الفاظ، چه بگویید برخی از این الفاظ، بالاخره این‌ها معانی جدیدی دارند. اگر این الفاظ در آیات و روایات استعمال شدند، ما این‌ها را به معنای لغوی می‌گیریم و با مراجعه به کتب لغت (مانند المنجد) معنای آن‌ها را به‌ دست می‌آوریم، یا به معنای جدید حمل می‌کنیم؟ اگر به معنای لغوی حمل می‌کنید، یعنی حقیقت شرعیه را قبول ندارید و اگر به معنای جدید حمل می‌کنید، یعنی حقیقت شرعیه را قبول دارید؛ پس اینکه آیا این الفاظ در زمان انبیای گذشته بوده یا نه، تأثیری در مشکل ما ندارد. ما معنای مضاربه و صلاه را که در آیات و روایات آمده، با مراجعه به روایات می‌فهمیم، نه با مراجعه به کتب لغت.

ثانیاً شارع مقدس این الفاظ را در این معانی استعمال کرده است.

پس وضع این الفاظ در این معانی توسط شارع و استعمالشان در این معانی، مسلّم است.

ثالثاً شما فرمودید که حقیقت شرعیه در معاملات محقق نشده است؛ زیرا حقیقت شرعیه در جایی است که از مخترعات شارع باشد و معاملات از مخترعات شارع نیست و در زمان انبیای گذشته نیز بوده و شارع آن را امضا کرده است. به نظر ما درست است که از مخترعات شارع نیست، ولی همین که شارع، قیود، حدود و شرایطی را برای مضاربه، نکاح، طلاق و … ذکر کرده، موجب می‌شود که ما الفاظی که در آیات و روایات وارد شده‌اند را بر این معانی حمل کنیم.

نکته: چرا چنین اشتباهی برای برخی از بزرگان ما اتفاق افتاده است؟ حقیقت شرعیه را به زمان پیامبر (ص) اختصاص داده‌اند و حقیقت شرعیه را در زمان ائمه (ع) مطرح نکرده‌اند؛ درحالی‌که بیشتر روایات ما از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. چرا علمای ما این کار را کرده‌اند؟ علتش این است که در زمان شیخ طوسی، مفید، صدوق و سایر قدمای ما، اهل تسنن حاکم بودند و قدرت اصلی کشورهای اسلامی، اهل تسنن بودند و قدمای ما با آنان مواجه بودند و با آنان بحث می‌کردند. اهل تسنن کلمات ائمه (ع) را حجت نمی‌دانستند و به آن توجه نمی‌کردند و فقط به کلمات پیامبر (ص) استدلال می‌کردند؛ لذا قدمای اصحاب ما بر این مبنا که شارع فقط پیامبر (ص) است بحث کرده‌اند. پس این حرف ما که می‌گوییم حقیقت شرعیه در کلمات پیامبر (ص) و ائمه (ع) مطرح می‌شود، در کلمات قدما زیاد مطرح نشده است. این مبنای قدما، در کلمات علمای بعد نیز مؤثر بوده است. پس ما حقیقت شرعیه را در کلمات ائمه (ع) نیز مطرح می‌کنیم. اما قدما با این که این مسئله بین خودشان روشن بوده است، ولی در مواجهه با اهل تسنن و بحث با آنان، حقیقت شرعیه را در کلمات پیامبر (ص) مطرح می‌کردند.

 


0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *