خارج فقه


خارج فقه

, ,

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

۹۷/۰۲/۱۶

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقوّمات غیبت/مبحث غیبت/مکاسب محرّمه

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در حرمت غیبت بود که حرمت غیبت از قرآن و روایات و اجماع و عقل استفاده می‌شود. برای حرمت غیبت آیاتی را ذکر کردیم و روایاتی را که مرحوم شیخ در مکاسب ذکر کرده بودند را بیان کردیم. همچنین روایاتی که دیگر علما نیز ذکر کرده بودند را آوردیم و موردبحث قرار دادیم. ممکن است که بعضی از این روایات ضعیف باشند ولی من‌حیث‌المجموع می‌تواند دلیل کافی برای حرمت غیبت باشند.

روایت دیگر: «عن الحسین بن أحمد بن إدریس، عن أبیه، عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، عن المغیره بن محمد، عن بکر بن خنیس، عن أبی عبدالله الشامی، عن نوف البکالی قال:أتیت أمیر المؤمنین علیه‌السلام وهو فی رحبه مسجد الکوفه فقلت: السلام علیک یا أمیر المؤمنین ورحمه الله وبرکاته، فقال: وعلیک السلام یا نوف ورحمه الله وبرکاته، فقلت له: یا أمیر المؤمنین عظنی، فقال: یا نوف، أحسن یحسن إلیک ـ إلى أن قال: ـ قلت: زدنی، قال: اجتنب الغیبه فإنها إدام کلاب النار، ثم قال: یا نوف، کذب من زعم أنه ولد من حلال وهو یأکل لحوم الناس بالغیبه»[۱]

رجال حدیث: حسین بن احمد ادریس، مورد اختلاف است و امامی بوده ولی وثاقتش ثابت نشده است. احمد بن ادریس قمی، امامی و ثقه است. محمد بن حسین بن ابی الخطاب، امامی و ثقه است. مغیره بن محمد بن المهلّب، مهمل است. بکر بن خنیس کوفی، مهمل است. ابی عبدالله شامی، مهمل است. نوف بن فضاله بکالی، مورد اختلاف است و امامی بوده ولی وثاقتش ثابت نشده است.

آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: دروغ می‌گوید کسی که خیال می‌کند که تولّدش از حلال است، درحالی‌که گوشت مردم را با غیبت کردن، می‌خورد.

به نظر ما این روایت مؤیّد است هرچند با مجموع روایات دیگر می‌تواند مورد استدلال قرار گیرد ولی به‌تنهایی مؤیّد است.

روایت دیگر: در جامع الاخبار از سعید بن جبیر روایت شده که «قال (صلّى الله علیه وآله): کذب من زعم أنّه ولد من حلال، وهو یأکل لحوم الناس بالغیبه، اجتنبوا الغیبه فإنّها إدام کلاب النار»[۲] سعید بن جبیر، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است.

به نظر ما این روایت نیز به خاطر ضعف سند، مؤیّد است.

در اینکه منظور این روایت چیست دو احتمال داده‌شده است: یکی اینکه کسی که غیبت می‌کند، ولد الزنا است و دیگری اینکه لقمه حرام خورده، خمس مالش را نداده یا مال حلال مخلوط به حرام استفاده کرده‌ و فرزندش را با این مال حرام بزرگ کرده است و الآن در جامعه به غیبت دیگران می‌پردازد.

مرحوم ایروانی فرموده: شاید مقصود این باشد که شیطان در نطفه غیبت کننده شریک بوده یا اینکه نطفه غیبت کننده از لقمه حرام منعقدشده و یا اینکه مقصود این است که ولد حلال ممکن است غیبت کند ولی تحت گناه غیبت باقی نمی‌ماند و حلالیت می‌طلبد و رضایت شخص را جلب می‌کند.[۳]

روایت دیگر: «عن انس قال خطبنا رسول الله صلى الله علیه وآله فذکر الربا وعظم شأنه فقال: إن الدرهم یصیبه الرجل من الربا أعظم عند الله فی الخطیئه من ست وثلاثین زنیه یزنیها الرجل وإن أربى الربا عرض الرجل المسلم …»[۴] انس بن مالک بن نضر، اعتبار ندارد. پیامبر (ص) خطبه خواند و ربا را ذکر کرد و بزرگی این گناه را یاد کرد و فرمود: یک درهم ربا نزد خدا گناهش از نظر خطا از سی و شش زنا بیشتر است و آبروی مرد مسلمان، از ربا بالاتر است.

به نظر ما این روایت نیز به دلیل ضعف سند می‌تواند مؤید حرمت غیبت باشد.

مرحوم ایروانی اشکال کرده‌اند که در این روایت اسمی از غیبت نیامده و فقط آبروی مسلمان را بیان کرده لذا اجنبی از بحث غیبت است.[۵]

به نظر ما این اشکال وارد نیست چون در غیبت معمولاً آبروی مردم ریخته می‌شود. هرچند اشکال سندی وجود دارد ولی از حیث دلالت اشکالی وجود ندارد.

روایت دیگر: «قال (صلّى الله علیه وآله): من اغتاب مسلماً أو مسلمه، لم یقبل الله تعالى صلاته ولا صیامه أربعین یوماً ولیله، إلّا أن یغفر له صاحبه»[۶]

کسی که مرد یا زن مسلمان را غیبت کند، خداوند تا چهل روز نماز و روزه او را قبول نمی‌کند. مگر اینکه صاحب غیبت او را ببخشد.به نظر ما این روایت نیز ازلحاظ سند و همچنین ازلحاظ دلالت کامل نیست چون قبول نشدن نماز و روزه دلیل بر صحّت و عدم صحّت نیست، ممکن است نماز انسان صحیح باشد ولی موردقبول واقع نشود.

روایت دیگر: «فی المجالس عن أبیه، عن علی بن محمد بن قتیبه، عن حمدان بن سلیمان، عن نوح بن شعیب، عن محمد بن إسماعیل، عن صالح بن عقبه، عن علقمه بن محمد، عن الصادق جعفر بن محمد علیهما‌السلام ـ فی حدیث ـ أنه قال: فمن لم تره بعینک یرتکب ذنبا، ولم یشهد علیه عندک شاهدان، فهو من أهل العداله؛ والستر، وشهادته مقبوله، وإن کان فی نفسه مذنبا، ومن اغتابه بما فیه فهو خارج عن ولایه الله تعالى ذکره، داخل فی ولایه الشیطان؛ ولقد حدثنی أبی، عن أبیه، عن آبائه، علیهم‌السلام عن رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله قال: من اغتاب مؤمنا بما فیه لم یجمع الله بینهما فی الجنه أبدا، ومن اغتاب مؤمنا بما لیس فیه فقد انقطعت العصمه بینهما، وکان المغتاب فی النار خالدا فیها وبئس المصیر»[۷]

رجال حدیث: علی بن حسین بن بابویه، امامی و ثقه است. علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. حمدان بن سلیمان نیشابوری، امامی و ثقه است. نوح بن شعیب نیشابوری، امامی و ثقه است. محمد بن اسماعیل بن بزیع، امامی و ثقه است. صالح بن عقبه بن قیص، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. علقمه بن محمد حضرمی، امامی است ولی وثاقتش ثابت نیست.امام صادق (ع) می‌فرماید: کسی که با چشمانت ندیدی که گناه کند و دو شاهد هم شهادت ندادند که مرتکب گناه شده، عادل هستند و شهادتش قبول می‌شود، هرچند خودش می‌داند که گناه‌کار است و اگر کسی او را غیبت کند به چیزی که در او هست، غیبت کننده از ولایت خدا خارج است و داخل در ولایت شیطان می‌شود. سپس می‌فرماید: پدرم از پدران خودش از رسول خدا (ص) کسی که مؤمنی را غیبت کند به آنچه در او هست، بین این دو نفر در بهشت جمع نمی‌شود؛ و اگر کسی مؤمنی را به آنچه در او نیست، غیبت کند عصمت بین آن دو قطع‌شده و غیبت کننده دائماً در آتش جهنم است و چه بد جایگاهی است.این روایت حسنه است و سندش فی‌الجمله موردقبول است.روایت دیگر: «وفی عقاب الأعمال بإسناد تقدم فی باب عیاده المریض عن رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله أنه قال فی خطبه له: … من مشى فی عیب أخیه وکشف عورته کانت أول خطوه خطاها وضعها فی جهنم…»[۸]

رجال حدیث: محمد بن علی بن بابویه قمی، امامی و ثقه است. محمد بن موسی بن متوکل، امامی و ثقه است. محمد بن جعفر اسدی کوفی، امامی و ظاهراً ثقه است. موسی بن عمران نخعی، مهمل است. حسین بن زید نوفلی، مورد اختلاف است ولی به نظر ما امامی و ثقه است. حماد بن عمرو نصیبی، ضعیف است. ابی الحسن خراسانی، مهمل است. میسره بن عبد ربه فارسی، مهمل است. ابی عائشه سعدی، مهمل است. یزید بن عمر بن عبدالعزیز مقرایی، مهمل است. عبدالعزیز، مهمل است. ابی سلمه بن عبد الرحمن بن عوف، مهمل است. ابی حریره دوسی، به شدّت ضعیف است. عبدالله بن عباس، امامی و ثقه است.کسی که قدم بردارد که عیب برادرش را کشف کند و چیزهایی که مستور هستند را برملا کند اولین قدمی که برمی‌دارد در جهنم می‌گذارد.به نظر ما این روایت می‌تواند مؤیّد باشد زیرا ضعف سند دارد.

روایت دیگر: «عن انس قال خطبنا رسول الله صلى الله علیه وآله … وأوحى الله عز وجل إلى موسى بن عمران أن المغتاب إذا تاب فهو آخر من یدخل الجنه وإن لم یتب فهو أول من یدخل النار…»[۹]

انس بن مالک، وثاقتش ثابت نیست. پیامبر (ص) فرمود: خداوند به حضرت موسی وحی کرد که کسی که غیبت می‌کند، اگر توبه کند آخرین کسی است که وارد بهشت می‌شود و اگر توبه نکند، اولین کسی است که داخل جهنم می‌شود.این روایت نیز به نظر ما روایت به‌خاطر ضعف سند فقط مؤیّد است.

روایت دیگر: «الشیخ المفید فی الروضه: عن الباقر (علیه السلام)، أنه قال: «إذا کان یوم القیامه، أقبل قوم على الله عزّ وجلّ فلا یجدون لأنفسهم حسنات، فیقولون: إلهنا وسیدنا ما فعلت حسناتنا؟ فیقول الله عزّ وجلّ: أکلتها الغیبه: إنّ الغیبه تأکل الحسنات کما تأکل النار الحلفاء»[۱۰]

غیبت حسنات شما را از بین می‌برد همان‌طور که آتش هیزم را از بین می‌برد.این روایت نیز به نظر ما مؤید حرمت غیبت است زیرا ضعیف السند است.

مرحوم شیخ این روایت را توضیح می‌دهند که شما اعمال حسنه‌ای دارید که با غیبت کردن این اعمال از بین می‌رود یا اینکه به طرف مقابل منتقل می‌شود.[۱۱]

روایت دیگر: «جامع الأخبا ر: عن سعید بن جبیر، عن النبیّ (صلّى الله علیه وآله)، قال: «یؤتى بأحد یوم القیامه یوقف بین یدی الله، ویدفع إلیه کتابه فلا یرى حسناته، فیقول: إلهی لیس هذا کتابی فإنی لا أرى فیها طاعتی، فقال: إنّ ربّک لا یضل ولا ینسى، ذهب عملک باغتیاب الناس، ثم یؤتى بآخر ویدفع إلیه کتابه فیرى فیها طاعات کثیره، فیقول: إلهی ما هذا کتابی فإنّی ما عملت هذه الطاعات، فیقول: إنّ فلاناً اغتابک، فدفعت حسناته إلیک»[۱۲]

سعید بن جبیر مورد اختلاف است و به‌احتمال زیاد امامی و ثقه است.پیامبر (ص) فرمود: روز قیامت کسی را برای حساب‌وکتاب نزد خداوند می‌آورند و کتاب اعمالش را به دستش می‌دهند، حسناتش را در آن نمی‌بیند. می‌گوید خدایا این کتاب اعمال من نیست، من هیچ طاعتی را در این کتاب نمی‌بینم خطاب می‌شود پروردگارت نه گمراه است و نه فراموش می‌کند، تمام اعمال خیرت به‌وسیله غیبت از بین رفته سپس شخص دیگری را می‌آورند و کتاب اعمالش را به او می‌دهند و می‌بیند که طاعات زیادی در آن است می‌گوید خدایا این کتاب من نیست من این‌همه طاعات را انجام ندادم گفته می‌شود فلانی غیبتت کرد و حسنات او به تو داده‌شده است.این روایت نیز چون مرفوعه است و ضعیف السند بنابراین فقط در حد مؤید است.


[۳] حاشیه المکاسب للایروانی، ج۱، ص۳۲.
[۵] حاشیه المکاسب للایروانی، ج۱، ص۳۲.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *